! ما بیماریم
شاید خیلیها از این یادداشت من خوششان نیاید و آنرا
حمل بر چیزهای دیگری بکنند! ولی احساس میکنم باید بنویسم اینها را، من از اینکه متأسفانه
این جوی که حاکم شده است تا کسی نتواند نظرش را و واقعیات را بگوید بیزارم، از
اینکه متأسفانه ما همواره شاهد افتادن از آن ور پشت بام هستیم بدم میآید، از
اینکه همیشه همه مسائل رو صفر و صد و سیاه و سفید میبینیم بدم میآید، من نه
تئوریسین سیاسی هستم و نه حتی خود را فعال سیاسی میدانم! تنها و تنها یک روزنامه
نگار و وبلاگ نویس هستم و این را حق خودم میدانم که این حرفها را باید بزنم.
ما ایرانیان که خود من نیز یکی از آنها هستم
همه مان بیماریم! بیماری جو زدگی داریم! بیماری مد پرستی داریم، به یکباره بی آنکه
اصلاً بدانیم چه هست و چی نیست برای اینکه همکارمان، همسایه مان، همکلاسیمان یک
کاری کرده است برای اینکه از آن عقب نیفتیم میافتیم دنبال آن و تا سر حد مرگ ادامهاش
میدهیم!
یک روز همه مان میشویم مخالف هاشمی رفسنجانی،
بعد فردایش تنها راه رهایی را در هاشمی رفسنجانی میبینیم، یک روز طرفدار اصلاحات
و خاتمی میشویم و جانمان را هم برایش فدا میکنیم بعد فردایش با افتخار از روی آن
عبور میکنیم!
بقول مهران مدیری: «ما همه مان اشتباهی هستیم!»
(همین مهران مدیری یک روز خوب است و فردایش بد)، ما بیماریم و بهترین کاری که میتوانیم
برای خود و کشورمان و آینده خودمان و فرزندانمان و نسلمان بکنیم این است که اولین
کارمان درمان خودمان باشد.
ما از نسلی هستیم که وقتی کسی میآید و میگوید
آب خوب است آنقدر آب میخوریم تا باد کنیم و بترکیم! .
به یکباره همه زندگی و رفتارمان میشود سیاست،
از صبح تا شب فقط و فقط به سیاست میپردازیم، همه چیزمان میشود «جنبش سبز» از
دستبند و شال و کفش و کلاهمان را سبز میکنیم و به خیابان میرویم و شعار زنده باد
مرده باد میدهیم در مراسم جشن تولد و حنابندان و عروسی هم شعار ای ایران و یار
دبستانی من میخوانیم و به یکباره هم یادمان میرود که اصلاً رنگ سبزی هم وجود
دارد!
همین که میشنویم «تحریم» فکر میکنیم
دوای همه دردها و معضلات و بد بختیمان تحریم است! دیگر همه چیز را تحریم میکنیم،
حتی زندگی را هم برای خودمان تحریم میکنیم! نمونه حی و حاضرش همین اوضاعی است که
این روزها در کشورمان دارد رقم میخورد، مثلاً «تحريم نمايشگاه كتاب»! و اصلاً از
خودمان هم سئوال نمیکنیم که چی؟ که چی میشود بعدش؟ آیا با نرفتن به نمایشگاه
کتاب جمهوری اسلامی سرنگون میشود؟ نمیپرسیم که چرا باید همین انگشت شمار تعداد
محدود کتاب خوان را هم از دست بدهیم؟ من همینجا اعلام میکنم که حتی اگر خامنه اي
هم كتابی بنويسد حتماً میروم و میخوانم آنرا که ببینم چه تلاوت كرده؟
حالا چون مثلاً (به این مثلاً تاکید
دارم) تحریم انتخاب در یک برهه ای جواب داده است دیگر باید همه چیز و همه کار را
تحریم کرد؟ و از خودمان هم نپرسیم که آیا اصلاً فرهنگ را هم میشود تحريم کرد؟
من حتی با تحريم فلان فيلم هم مخالفم،
ایران نیستم و اگر ایران بودم حتماً میرفتم همین چند فیلمی را هم که این روزها یک
سری مدام بر ندیدنش اصرار دارند گویی که اگر این فیلمها را نبینیم کار جمهوری
اسلامی و سردمدارانش تمام است میرفتم و میدیدم، از فیلمی هم اگر بدم بیاید همینجوری
گتره ای نمیگویم بد است و نمیبینم! میرفتم میدیدم و بعد اگر بد است، اگر مبتذل
بود، اگر به خواستهها و عقاید ملت و گروهی توهین کرده بود نقدش میکنم و با ذکر
دلیل و برهان مخالفت خود را اعلام میکردم.
سي سال پيش همین نبین ها، نخوان ها، حرامها و تحریمها
پدر مادرهاي ما را به خیابانها ریخت و عاقبتش همین شد که میبینید! وگرنه چرا
باید در پس از آن انقلاب ما شاهد چنین پس رفتی باشیم که اکنون وضعیت سیاسی و
اقتصادی و فرهنگی ما از محرومترین کشورهای دنیا هم بد تر باشد؟ چرا یکسری میخواهند
عامداً ما را در جهالت نگه دارند؟ چرا باید ما از معدود کشورهایی باشیم که در بعد
از آن انقلاب اینچنین به سرمان بیاید؟ چرا باید در بعد از «جنبش سبزایران» ما
شاهد بیداری در منطقه باشیم و «بهار عربی» را ببینیم و به روی خودمان هم نیاوریم؟
به همین وضعیت مصر نگاه کنید چرا
یکسری میخواهند اینگونه وانمود کنند که چون الآن در مصر اسلامگرایان آمدند روی
کار پس نه انقلاب همیشه خوب نیست! در حالی که اصلاً به روی خودشان نمیآورند فرسنگها
فاصله است با اسلامگرایانی که این روزها در مصر در حال جان گرفتن هستند تا با این
مدعیان اسلامگرایی در ایران.
اصلاً مگر از «حزب الله لبنان» رادیکالتر
و اسلامگرا تر در منطقه داریم؟ کدامیک از مخالفان حزب الله لبنان یکبار هم که
شده است سری به جنوب لبنان زدهاند؟ در اینکه حزب الله لبنان گروهی است تروریست که
با پول جمهوری اسلامی ارتزاق میکند شکی نیست ولی همین حزب الله در جنوب لبنان
بهترین آسایش و رفاه را برای لبنانیها فراهم کرده است کاری کرده است که مارونی ها
و مسیحیهای لبنان هم طرفدارش هستند همانند یک حزب مترقی در انتخابات شرکت میکند
و همواره بیشترین کرسیها را در انتخابات مجلس در شوراها و در پارلمان و دولت لبنان
در دست دارد.
این جوری نگاه نکنید که جمهوری اسلامی
تغذیهاش میکند، از آن زاویه نگاه کنید که یک گروه است که توانسته است به زرنگی
یک کشور دیگر را مجاب کند پول بگیرد و آسایش و رفاه و جایگاه برای خود و شهروندانش
فراهم نماید، اینکه در بعد از جنگ با اسرائیل به هر خانواده آسیب دیده در جنوب
لبنان از هزار تا پنج هزار دلار داد این برای ما بد است چون این پول از جیب ملت
ایران زده شده است اما خردمندی و تبحر آنها را در عشق به میهن و اهدافشان میرساند!
سال پیش درست در همان کشاکش دعوای
حیدری نعمتی فیلمهای «اخراجیها» و «جدایی نادر از سیمین» هر کسی سنگ یک فیلم را
به سینه میزد گویی که حیات و ممات جمهوری اسلامی به دیدن یا ندیدن این دو فیلم
بستگی دارد، حال آنکه پخش کننده این دو فیلم یک فرد بود! و چه بسا شب که میشد
فروش هر دوی این فیلمها را چرتکه میانداخت و به ریش هر دو طرف میخندید!.
در راهپیماییها پرچم روسیه و چین را
آتش میزدند در حالی که دست کم در میان همین اپوزیسیون خارج از کشور دهها نفر را
سراغ دارم که معاملات کلان با این کشورها دارند، طرف میآید در میتینگها و تجمعات
از چاوز بد میگوید و احمدی نژاد را به استهزا میکشاند که تنها حامیانش کشورهای اینچنینی
هستند بعد خود و فرزندش در ونزوئلا پروژه ساختمان سازی دارد!
به آغاز کلامم باز برمی گردم، «ما
بیماریم» و باید مداوا شویم و برای درمان هیچ وقت دیر نیست حتی همین حالا!
نظرات
همه ش انتشارات قرآنی و ... است! می تونید در هفته نمایشگاه کتاب کریمخان که تمام کتابفروشیهای کریم خان با هم برگزار می کنند کتاب بخرید!
.
در مورد فیلم هم اگر اعصابتون رو از سر راه گیر آوردید برید ببینید! من متوجه نمی شم چرا چیزی رو که می دونیم داره دروغ می گه باید بریم ببینیم؟