رد خون

وقت ناهار خمپاره خورد کنار تدارکات گروهان . دوتا از بچه‌ها مجروح شدند. يکی را با آمبولانس بردند. داشتند دومی را می بردند توی سايه تا آمبولانس برگردد و اوراهم ببرد . تمام تنش را ترکش‌های ريز مجروح کرده بود. وقتی گذاشتنش زمين ديدم زير گلويش هم پاره شده و خون ميريزد .
گفتم: محمود جان زير گلويت پاره شده حالت خفگی‌ای چيزی نداری؟ که اگر خون توی ريه‌اش رفته باشد خالی کنيم.
چيزی نگفت . حال عجيبی است که آدم خودش ببیند خونش روی زمين ميريزد.
نگاهش که کردم نگاهش روی رد خونش خشکيده بود...
محمود فقط دوازده سالش بود ....

شهید محمود عبدالمنافی
تولد: ۱۳۵۴
شهادت : اسفند ۱۳۶۶ - حاج عمران



نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

! وطن و تن

شبهای احیا و احیای ایمان

آیا بشار اسد در ایران است ؟