دهه شصت دهه خاکی عمر ما
مطلبی امروز از این لیستهای گروهی بدستم رسید که واقعا برایم جالب بود (که بعدا فهمیدم کار حمیدرضا علاقمند است ) و حرف دل همه ماست همه ماهایی که نسل دهه پنجاه و شصت هستیم ، ما روحمان را در دهه شصت جا گذاشتیم و هیچ کس از آدمهای امروزی نفهمید ما چرا اینقدر ما امروز حیران هستیم ، ما نسل خاکی هستیم ، ما نسل آتشیم و سوختیم ، نسل سوخته و اینرا حتما باید در اون سن و سال بود و تجربه کرد اینها تعریف شدنی نیست ، یادمه نه یا دهسالم بود کوران جنگ بود و شبهای خاموشی بود و چراغ قوه اصلی ترین وسیله زندگی بود و باطری جیره بندی ! تعاونی محل باطری آوره بود و پدر بزرگم ده تومن بهم داد که برم چهار تا باطری بگیرم ساید یک ساعت تو صف بودم تا نوبتم شد و فروشنده چهار تا باطری گذاشت با یه بسته کش و گفت پونزده تومن ، باید یه بسته کش هم ببری باطری خالی نمیدیم ! و من فقط ده تومن داشتم تا برگشتم خونه و پنج تومن گرفتم و برگشتم باطری تموم شده بود ! ، خوب این چه جوری میشه حس کرد اون روزها رو ؟ آره این نوشته درد حال همه ماست ما نسل سوخته
.......
چسب ضربدری رو شیشهها، آژیر قرمز، ضد هوایی، پناهگاه، صدای آمبولانس،دفترچه بسیج، گرویی شیشههای نوشابه، هاچ زنبورعسل، آدامس خروس نشان، مداد شیر نشان، پاککنهای بد پاککن، پلنگ صورتی، کیفهای چمدانی با کلید کوچک فلزی، سنگرهایی که توی خیابان چیده شده بود، والور، گردسوز، بوی نفت، کاغذ کاهی، رفیق دهه شصت خاطرت هست؟آلوچه. لواشک سیری پنج زار ، پیراشکی سر کوچه مدرسه ، کرایه تاکسی بیست تومن ، تاکسیهای آبی پیچ شمیران تا خود شمیران ، اتوبوس دو طبقه خط خراسون توپخونه ، تعاونی شهر و روستا ، سیگار جیرهای ، هفتهای دو پاکت ، تیر و آزادی ، اشنوویژه و هما بیضی بدون فیلتر برای مستضعفین سیگاری کمیته ، حاجی خدابخشی ، تویوتا لندکروز ، پاترول چهار وی دی کمیته ، صيح جمعه با شما راديو ، نوذری ، آذری ، ملون ، كفش ملی و بلا. وین ، پفک نمکی مینو ، توپ دولایه کیکرز با دفترچه بسیج ، صفهای طولانی سینما ، چراغ علاالدین ، برنچ اروگوئهای وارداتی ، به مقدار لازم ، پاستیل ماری ، تافی با مزهی کاغذ ، بوفه مدرسه
عدسی بعد از زیارت عاشورا تو نمازخونه مدرسه ، صف بربری ، ترس از دست خونی تو توالت مدرسه ، فیلم سینمایی عصر جمعه شبکه یک ، برنامه تحليل اقتصادی ، یکشنبه ساعت نه شب دیدنیها ، نوشابه فقط با ساندویچ بستنی آلاسکا ، کانادادرای ، برنامه گمشدگان هر روز ساعت 4 تا 5 عصر، ترکشهای ضدهوایی روی پشت بوم شب قبل هواپیماهای عراقی ، شلیک تماشای بمبارانهای هوایی از رو پشت بوم آپارتمان 5 طبقه، ویدیوهای پیچیده شده لای پتو، کارملا ، اسمارتیز، توک، ویفر، تیتاپ، برنامه کودک ساعت پنج. سنگرسازی تو مدرسه.رادیو، قصههای شب، ساعت ده و نیم، موسیقی تیتراژ ابتداییاش یکی از مرموزترین صداهای یادآور آن دوران است. دفتر صد برگ، دو تومان ، تعلیم و تعلم عبادت است. صف صبحگاهی و شعار هفته ، مرگ بر امریکا ، مرگ بر شوروی ، دير کردهها در مدرسه خانم معلم آقای ناظم ، کابل. شلنگ. دعای فرج. سریال آقای دلار. آقای فرجامی
نارنجکهای پلاستیکی قلک کمک به جبهه ها ، دارت تفنگ ساچمهای سر کوچه مدرسه روزنامه کیهان اطلاعات 2 تومن ، مجله دانشمند ، کوپن ، صف بانک ، بساطیهای میدان انقلاب و خیابان ولیعصر ، دوزاری ده تا ده تومن ، دکه روزنامه فروشی ، کیهان ورزشی ، دنیای ورزش ، سینما آزادی ، سینما ریولی ، بایکوت ، تخمه فروشهای کنار سینماها مخصوصن تو میدان انقلاب یکی بود میگفت ننهام بو داده٬ یعنی اینکه خونگیه تخمههاش ، کیهان فرهنگی چیپس استقلال آدامس آجیل بستنی وسط فیلم تو سینماها . تلفن سکهای ، واتو واتو صبح جمعه ، آینه عبرت ، علی ، آ تقی ، جمعه شب ساعت 9 ، کیسههای کمک به رزمندگان تو مدارس ، شلوار لی لوله تفنگی اونا که پاچه اش زیپ داشت ، پانکی ، گشت ثارالله ، مایکل جکسون ، مدونا ، کمیته ، گشت جندالله ، بامزی ، موش کوهستان ، پناهگاههای داخل مدرسه ، قلکهایی به شکل قدس ، پرچم اسراییل و امریکا کف زمین مدرسه ادامه برنامه تا چند لحظه دیگر ، شهربازی ، مینی سیتی ، فانفار ، مانتو مقنعه خاكستری، چادر مشکی جوراب سفید قدغن ، کیهان بچهها ، زرمیخ ، جوهر لیمو ، کاربیت ، پرمنگنات ، گوگرد ، منیزیم ، جاده ابریشم ، پنجشنبهها سخنرانی امام خمینی از جماران ، رادیو: شنوندگان عزیز توجه فرمایید، شنوندگان عزیز توجه فرمایید... رزمندگان سپاه اسلام... صدایی که هم اکنون میشنوید...
تنسه پلاست ، دوا گلی ، دتول ، وایتکس ، آب ژاور لاستیک دور سفید ، قالپاق مگسی ، بوق ده یازده ، سونی شصت و چهار ، باند خربزه ای ، پیکان کارلوکس دهه چهل ، توی دهه شصت یک کوله خاکی داشتم که باهاش مدرسه میرفتم صبحها وقتی باید از ایست و بازرسی دم در مدرسه میگذشیم مامورها از آن خرج خمپاره، سرنیزه، ترکشهای ضد هوایی شب قبل که قرار بود هواپیماهای عراقی را بزنند پیدا میکردند.آتاری ، کوله خاکی، شلوار خاکی، پوتین خاکی، یادش بخیر دهه شصت دهه خاکی عمر ما بود. ما روحمان را در دهه شصت جا گذاشتیم و هیچ کس از آدمهای امروزی نفهمید ما چرا اینقدر ما امروز حیران هستیم ، ما نسل خاکی هستیم ، ما نسل آتشیم و سوختیم ، نسل سوخته
نظرات