تیشه به ریشه نزنیم

خیره شدم به عصایش و به پایی که نیست ! خواستم گریه کنم اما بجایش تصاویر آمدند جلوی چشمانم ، و رفتم به روزهای خون و خمپاره و دود روزهایی که دشمن ، دشمن بود و دوست و خودی همه ایرانی ها کرد و لر و عرب و شمالی و جنوبی اش هم فرق نمی کرد آن روزهایی که نه چپ بود و نه راست همه با هم بودیم اما حالا چی ؟ عده ای دنبال نام و نان هستند و عده ای دنبال جهل و جاه و عده ای هم عین او با پایی نداشته دنبال حق و حقیقت
خبر رسیده که حاج علی فضلی را هم گرفته اند و حتا اینکه حاج سعید قاسمی هم اعتراض کرده به این برادر کشی ها مسعود ده نمکی هم در وبلاگش نامه ای نوشته و راهش را از آدمکشان جدا کرده ولی بعدش وبلاگش هک شده و هیچ خبری از اون نیست ، علی فضلی هم خبری در تلویزیون اعلام کرده که هشت بسیجی و پاسدار کشته شده و باز از او هم خبری نیست ! و خدا کنه که شایعه ها درست باشه

خدا کنه که هنوز هم مشام بچه های جنگ بوی خون و دود و باروت جنگ را فراموش نکرده باشه ، خدا کند یادشان نرود که بسیجی فقط بروی دشمن اسلحه می کشید و بس ، خدا کنه که حرمت آن لباسهای سبز و خاکی را که هنوز خاک شلمچه و فکه برآنهاست را نگه دارند و به خون برادران و خواهرانشان آلوده نکنند !
این عرصه ، عرصه خودفروشی سعید عسگرهاست ، آنهایی که از همت فقط شکلش را تقلید می کنند و از بسیجی فقط چفیه و لباس خاکی اش را به ارث برده اند .
بسیجی ماشه چکان بروی بعثی ها بود و اینها اوج افتخارشان قطره چکانی در بسیج برای فلج اطفال است ! حالا حاج علی فضلی را نگاه می کنم و من خیره شده ام به آن و به خیلی چیزها فکر می کنم و اینکه خدا کند این خبر واقعی باشد ...آخه این روزها همه چیز چقدر واقعی ست ، مردم واقعی اند خود خودشانند و خون ندا بروی خیابان واقعی است ، شعارها واقعی است ، حضور مردم در خیابانها واقعی است و صدای شبانه الله اکبرشان
چقدر تصاویر واقعی اند امشب

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

! وطن و تن

شبهای احیا و احیای ایمان

آیا بشار اسد در ایران است ؟