امام خمینی در ماه

شب گذشته ، بیست وسوم دیماه ۱۳۵۷ پس از غروب خورشید و پدیدار شدن ماه، میلیونها ایرانی موفق به دیدن تصویر آیت الله خمینی در کره ماه شدند.هیجان دیدن عکس آیت الله خمینی در ماه باعث شد که مردم شهرهای ایران تا پاسی از نیمه شب بیدار بوده و در خیابانها و پشت بامها به تماشای تصویر رهبر انقلابی خود در کره ماه بپردازند.مردم با دادن شعارهایی چون «مردم چه وقت خوابه ـ عکس امام تو ماهه» و «به کوری چشم شاه ـ عکس امام تو ماهه»، یکدیگر را به بیداری در طول شب و نگاه کردن به تصویر آیت الله خمینی در تنها قمر کره خاکی دعوت میکردند.برخی افرادی که در حمامهای عمومی بودند، با شنیدن این خبر در این فصل سرد، سراسیمه و با هیجان در حالی که تنها لنگی بر تن داشته و لخت بودند از حمامها بیرون آمده و به تماشای تصویر چهره امام در ماه پرداختند.جلسه رهبران اعتصاب صنایع نفت در آبادان نیز که با حضور احمد سلامتیان برگزار میشد به علت وقوع این حادثه بیسابقه ناتمام گذاشته شد و بهترین مهندسین صنایع نفت ایران که در بهترین دانشگاههای جهان فارغ التحصیل شده بودند نیز بر پشت بام محل برگزاری جلسه رفته و به دیدن عکس امام در ماه پرداختند. آنها این واقعه را معجزه ای الهی دانستند.مردم ایران امشب را با شور، شعف، عشق و هیجان خاصی سپری کردند و در خیال خویش، بیش از هر زمانی خود را نزدیک و در ارتباط با خدا و نماینده اش امام خمینی احساس کردند.کسانی که علیرغم تلاش خود موفق به دیدن عکس امام در ماه نمیشدند اگر جرأت بیان آن را داشتند متهم به ساواکی یا ارتشی بودن میشدند.
روزنامه کیهان – بیست و چهارم دیماه 1357
بله شاید هر چیز دیگری نوشتن زیادی باشد و خواندن این خبر اکنون که قریب سی سال از آن روزها می گذرد ما را به خود بیاورد ، نمی دانم شما نیز آن روزها را بیاد دارید یا خیر ؟ اما دست کم در خانواده و محل سکونت ما در آن روزها بیاد دارم که همه با هم تحصیل کرده و عامی به بالای پشت بام رفته بودند و مادرم نیز که در آنزمان دانشجوی دانشگاه تهران بود این حادثه تاریخی را سعی داشت من نیز بخاطر بسپارم و با انگشت دقیقا نشان می داد که نگاه کن ، نگاه کن عکس آقا را در ماه می بینی ؟
هر چه که بود آیت الله خمینی بزودی امام شد و بعد هم فرشته شد و البته هم که دیو چو بیرون رود فرشته درآید ! ، آیت الله خمینی نه بر سر و کول مشتی جماعت عامی که بلکه به پشتوانه فرهیخته ترین افراد زمان و تحصیلکرده ترین اقشار آن روز زعامت انقلابی را بر عهده گرفت و به تهران آمد و به سرعت برق و باد نه تنها تمام آن وعده هایی را که داده بود فراموش کرد بلکه ابتدا یاران اولیه خود را نیز یا به چوبه دار سپرد و یا منکوبشان کرد ، دولت موقت پس از کارشکنی های زیاد کنار گذاشته شد ، قطب زاده اعدام گردید و پس از آن هم چند سال بعد ابوالحسن بنی صدر هم خائن شناخته شد ! و از این دست برکناری ها و سرکوبها بسیار است در تاریخ اولیه و فعلی جمهوری اسلامی .
همه اینها را گفتم تا اینکه اضافه کنم که البته این روزها شاید با نشان دادن ماه به مردم و گفتن اینکه ببین فلانی را می بینی نشود مردم را فریفت اما به گمان من – شاید البته بسیاری خرده بگیرند بر این حرف – وضع زیاد تغییری نکرده !
پدیده هخا را دیگر همه ما بیاد داریم ، و اینکه استاد مطرح !! دانشگاه، پژوهشگر و محقق "پروفسور اهورا خالق پیروز یزدی بزودی به ایران خواهد آمد همانی که اعلام کرده بود که : من هم‌اکنون در شهر مسقط، پایتخت عمّان هستم و در طی ساعات سرنوشت‌ساز آینده به همراه چند تیم خبری دیگر، یک رویداد بی‌نظیر را پوشش خواهیم داد. رویدادی که شاید سرآغازی برای تحولات و دگرگونی‌های تاریخی در ایران باشد.
و باز بیاد داریم که دست کم جمعیتی نزدیک چند صد نفر به استقبال وی در میدان آزادی رفته بودند و شاید بسیار دیگری نیز در پای ماهواره ها به پیگیری این اتفاق انقلابی نشسته بودند !!
آن بار نیز رهبر انقلاب البته نه بر کره ما بلکه قرار بود سوار بر هواپیمای انقلاب با استفاده از نیروهای اهورایی خویش به جنگ اهریمن جمهوری اسلامی بیاید .
و من البته چشم امید داشتن هزاران هزار مخالف جمهوری اسلامی را به کشورهای دیگر همچون آمریکا و اسرائیل و اروپا را نیز دقیقا عین همان نظاره کردن آیت الله خمینی در ماه می دانم ، واقعیت تلخی اینجا نهفته است که ما ایرانی ها همیشه قهرمان ساز و قهرمان پروریم ، درد بی درمان استبداد از همه ما خرافه پرستانی ساخته است که یکروز ناجی مان را یک کشور دیگر می دانیم و روز دیگر مثلا فلان تبعیدی و فعال سیاسی و یا بهمان زندانی سیاسی را که در ایران هست و یا از ایران گریخته است را چاره دردمان می دانیم و قهرمان را دوباره با دستهای خودمان به کره ماه می بریم و آزادی مان را از او مس خواهیم ، و پس از مدتی که خبری نمی شود یکی دیگر و یکی دیگر ...
یک روزآمریکا و جورج بوش را لشگر آزادسازی کربلا می خوانیم و انتظار آزاد سازی مشهد و بارگاه شاه خراسان را از او می خوانیم و یک روز دیگر بر در و دیوار شهرمان می نویسیم امام رضا کی میایی ؟ و در انتظار رضا پهلوی می نشینیم ، یک روز خاتمی را آن مرد می خوانیم و با خوشحالی و شعف می گوئیم : آن مرد آمد ، آن مرد در باران آمد ... و روز دیگر اکبر گنجی و روز دیگر فخر آور و ....
و این داستان همچنان ادامه دارد ، تبعیدی ها و مبارزان سیاسی در خارج از کشور پشت سر هم نسخه می نویسند و مانیفست و نشست ارائه می دهند و مخالفان داخل نیز همیشه بین بد و بد تر مجبورند یکی را انتخاب کنند تا خوب و اصلح شود !
چاره کار چیست نمی دانم اما می دانم که یقینا قهرمان پروری و به انتظار آن شاهزاده سوار بر اسب نشستن هم که ما از ظلم و جور و بد بختی جمهوری اسلامی نجات دهد چاره کار نمی دانم .
امروز با بسیاری از انقلابیون سی سال پیش که به سخن می نشینیم و سئوال که چرا این انقلاب اینگونه دزدیده شد ، منحرف شد و یا هرچه که شد خواسته ملت نبود می گویند که بله ما آن موقع فقط می دانستیم شاه را نمی خواهیم و اینکه دقیقا چه می خواستیم معلوم نبود ! ، ورای اینکه این حرف و توجیه حرف درستی است و اینکه واقعا ملت آن روزها نمی دانستند که چه می خواهند خوب که فکر می کنیم می بینم که خوب آیا ملت ایران امروز می دانند چه می خواهند ؟
امروز نیز همه مخالفان و حتا آن قشر مخالفان آرام و ساکت نیز می دانند که چه نمی خواهند ، جمهوری اسلامی و این نظام و رهبرانش و قانون اساسی اش را نمی خواهند اما چه می خواهند را براستی که می تواند جواب درست و منطقی اش را به آن بدهد با نگاهی به آخرین انتخابات جمهوری اسلامی برای برگزیدن رئیس جمهورش و رای چهارده میلیونی احمدی نژاد که رسما به عنوان رئیس جمهور حامی و متخب رهبر معرفی شده بود شاید باز آن هزارتوی افکار ملی نمایان شود ، یقینا نه همه آن چهارده میلیون رای جعلی بوده است و نه همه آن چهارده میلیون رای متعلق به پاسداران و بسیجیان و خلاصه هواداران جمهوری اسلامی که اگر جمهوری اسلامی به این تعداد هوادار داشته باشد که دیگر نباید گفت جمهوری اسلامی حکومتی نامشروع است !
ما مردمانی عجیب هستیم ، یکروز رهبرمان را در ماه می بینیم و روز دیگر در چاه ، یکروز امیدواریم با هواپیمای آزادیبخش بیاید و روز دیگر انتظار معجزه از زندانیان و فعلان سیاسی مخالف داریم ، در پای اینترنت و خطهای تلفن رادیو تلویزیونهای برون مرز همه مخالف بی چون و چرائیم و فردا صف در صف پای صندوقهای رای جمهوری اسلامی !
نکته تلخ تاریخ همین جاست این روزها نیز که باز انتخابات ریاست جمهوری اسلامی داستانش تازه و داغ است می بینیم که حتا بحث شرکت مردم در انتخابات موضوع داغ حتا احزاب و سازمانهای سیاسی خارج از کشور هم شده است و هنوز هم بسیاری بر این باورند که نه ما بی شک از فلان طیف اصلاح طلب برای سرنگونی جمهوری محافظه کاران باید حمایت کنیم ! وجالب اینکه تز و تئوری هم برایش پیدا می کنند که فلان فیلسوف سیاسی هم همین اعتقاد را داشته که مثلا استفاده از دموکراسی حداقلی برای رسیدن به پیروزی لازمه ! پس باید رای بدهیم تا مرد رویایی بیاید و بساط اینها را برچیند اما فراموش کرده اند که چاقو دسته خویش را نخواهد برید ! بله کوتاه سخن و ختم کلام اینکه ما امروز شاید دیگر رویمان نشود تا رهبر آزادگرمان را در ماه ببینیم ولی هنوز هم در انتظار آن کاوه قهرمان هستیم بدون اینکه نیازی باشد تکانی بخوریم .

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

! وطن و تن

شبهای احیا و احیای ایمان

آیا بشار اسد در ایران است ؟