دوگانه مجید مجیدی !
امسال در جشنواره فیلم برلین یا همان برلیناله دو فیلم از ایران آمده بود فیلم سه زن به کارگردانی منیژه حکمت و دیگری آواز گنجشکها
از مجید مجیدی ، زیاد علاقه ای به دیدن فیلم مجیدی نداشتم بخاطر اینکه سینما را یک هنر حسی می دانم و می دانم وقتی که یک کارگردان حسش چیست و در چه حال و هوایی سیر می کند فیلمش چه می شود ، دلم نمی خواست به دیدن فیلمی بروم که کارگردانش افتخارش این هست که هر از گاهی تعدادی سینماگر را جمع میکند و به دست بوس رهبر می برد ، کسی که افتخار می کند با رهبر بر سر سفره نشسته است و با او نهار خورده است ! به نظر من فیلمش ارزشی ندارد اما به هر حال تعدادی از بچه های گروه مشتاق بودند فیلم را ببینند و من هم با ایشان رفتم ، آواز گنجشکها دروغ زیبایی بود ! فیلمی سراسر دروغ ، شاهکار دروغ در آنجایی بود که کریم (رضا ناجی) در مقابل در خانهای در شمال تهران به نماز می ایستد و صاحب خانه که دوربین خیلی هم روی کراوات مرد و کم حجابی زن تمرکز داشت در انتظار می مانند تا کریم نمازش تمام بشود و آنها بتوانند با ماشینشان از در خارج بشوند و دست آخر شربتی برایش می آورد و می گوید : "قبول باشه حاج آقا"! وجدانی در کجای تهران امروز این اتفاق می افتد ؟ و یا ریخته شدن گوجه سبزهای پول حرام که خدا هم مواظب کریم هست تا مبادا مال حرام وارد خانه شود و ... مجیدی در تمام صحنه های آواز گنجشکها تلاشش این بوده است که تهران را شهری دیندار و مدینه فاضله در ظل سایه رهبر قلمداد کند تا حتما در هنگام خصوصی فیلم برای رهبرش لبخند اورا بدست آورد تا به قول معروف خر مرادش را از پل بگذراند .
بگذریم اما همین کارردان ارزشی و متشرع و بازیگر فیلمش در پایان نمایش فیلم با خانم لیزا پوتساید دبیر بخش مسابقه فیلم که طبیعتا از دید ایشان زن اجنبی هست و نامحرم دست می دهد و خوش و بش می کند ! .
حالا من مانده ام با پارادوکس مجیدی که چطور می شود در برلین با زن نامحرم دست داد و در ایران مجتهد شد و حکم بر تکفیر دکتر سروش داد ؟! .
البته با تمام اینها که گفتم من مجیدی را ذوب شده در ولایت و پیرو خط رهبر نمی دانم اگر حرفها و کردار و آثار مجیدی اعتقاداتش بود حرفی در آن نبود اما مجیدی دارد امروز خوش رقصی می کند برای نظام ، او شارلاتانی بیش نیست و فقط برای پول و امتیازاتش هست که شده ملیجک سینمایی رهبر وگرنه مجیدی واقعی همانی است که در برلین دیدیم از دست دادن با آن خانم و حرف زدن و نگاه کردن با او دلش غنج می رود و در کافه های روبروی مرکز برلیناله آبجویش را می خورد و شب اکران فیلم در دیسکوی کاسکو برود که به افتخار نمایش فیلمش جشنی برگزار شده بود و شراب بنوشد و برقصد و بادی به غبغبش می اندازد که ما اینیم !
پی نوشت :
من نه با دست دادن با یک زن مثل احمقهای خشکه مقدس مشکل دارم و نه با مسلمان بودن من با شارلاتان بودن و دروغ گفتن مشکل دارم ، وگرنه هیچ اشکالی ندارد آقای مجیدی در برلین مشروب بخورد و با خانمها دست بدهد و یا دیسکو برود حرفم این است که این فرد نمی تواند این چهره دوگانه را داشته باشد در برلین مشروب خور و در تهران مجتهد !
نظرات