خداحافظ رفیق !

خبربد همیشه زود می رسد ، محمد برایم پیغام گذاشته که انگاری ساعتی پیش مهران برای همیشه رفت ! اول فکر می کنم که شوخی احمقانه ای هست سریع از دوستی در ایران می پرسم که صحت دارد ؟ و ای کاش نداشت ! و یکباره احساس می کنم که چقدر دلم برایت تنگ شده ، در ذهنم جستجو می کنم که آخرین بار ترا کی دیدم ؟ و می رسم به روزهای تلخ و شیرین " یاس نو " ، لعنت بر این دوری از ایران لعنت ! چه روزهایی بود... هر کس که ترا می دید می فهمید که از جنس دیگری هستی جنسی که کمتر پیدا می شود این روزها ، کلامت ، نگاهت و قلمت ... همه چیزت با دیگران فرق داشت وحالا همه آن جسارت و علم و دانش و شهامت خاطره ای بیاد ماندنی شد از تو ! لجم می گیرد از این دنیای لعنتی که به یکباره همه چیز تمام می شود ، مرگ دوستان و عزیزان همیشه سخت است اما سخت تر آن است که کاری نمی توانی بکنی و دور باشی ، اکبر از پیکر بی جانت در خانه ات می گوید و سارا از روزهای بی تو بودن می نالد و من نمی دانم چکار کنم جز اینکه بنشینم و عکست را نگاه کنم و فقط بگویم تو رفتی و زمستان آمد ، خدا حافظ رفیق !
سوگواران:

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

! وطن و تن

شبهای احیا و احیای ایمان

آیا بشار اسد در ایران است ؟