پنج شنبه شب گذشته کانال دولتی تلویزیون ترکیه از من دعوت کرده بود تا در میزگرد بخش خبری آن برای تحلیل حمله نظامی آمریکا به ایران که این روزها شایع شده است از ترکیه احتمال آن می رود و هم چنین بررسی سیاستهای دولت احمدی نژاد در آن شرکت کنم .
ترکیه برای من همیشه یاد آور دوران سخت بعد از بیرون آمدنم از ایران بوده واین بار نیز که برای دفاع از تز دکترایم به آنکارا آمده ام حدس حادثه و یا اتفاقی ناگوار برایم زیاد دور از ذهن نبود چراکه عصر همانروز هم تلفنهای مشکوکی داشتم ، اما دل را به دریا زدم و رفتم و در آن برنامه خبری شرکت کردم . با دوست و همکار مطبوعاتی ام "مالتم آتش" که از روزنامه نگاران بنام ترکیه می باشد بازگشتیم به محل اقامتم که با خانه ای زیرو بالا شده و دری شکسته روبرو شدیم . همه اسباب و وسایلم را پخش خانه دیدم و ....
پلیس را خبر کردیم و آمدند و بعد از آنکه آنها را مطلع کردم که هیچ چیز قیمتی و پولی به سرقت نرفته شک و گمانها به کسانی برگشت که سال گذشته نیز یکبار در سرقتی اینچنینی و دوبارهم مرا مورد حمله و سوء قصد قرار داده بودند . بررسی ها که دقیق تر شد از پریزبرق اتاق دستگاه شنود کشف شد و حدس و گمانها به یقین تبدیل !
با استاد دانشگاهم تماس گرفتم و موضوع را گفتم و اینکه جلسه دفاع را به عقب بیندازند .تا رساله را که بهمراه اسناد و مدارک بی شماری را که ربوده اند را دوباره جمع و جور کنم و این تنها دست نوشته ای بود که نوشتنش دوباره لازم است و همینجا به سارقینی که مطمئن هستم این وبلاگ را نیز می خوانند می گویم آنچه از یادداشتها و دست نوشته های من در رابطه با قتلهای زنجیره ای و بازجویی های سعید امامی با خود برده اند تنها رونوشتها وکپی هایی بوده است که اصلش در جای امنی است که گمان ندارم پیدایش کنند !
امروز نیز مطلع شدم سه پناهجوی کرد ایرانی بعد از آنکه یک هفته مقابل دفتر سازمان ملل در آنکارا اعتصاب نموده بودند در حال برگشت به شهرشان ربوده شدند وتا کنون هیچ خبری از آنها نیست ، این وضعیت ترکیه است !، کشوری که می گویند بیش از پانزده هزار مخالف سیاسی جمهوری اسلامی در بدترین شرایط امنیتی در آن بسر می برند . و همین مسئله مرا بر آن داشت که این تهدید و سرقت اسناد و مدارکم را بازگو کنم و نا امنی ترکیه را بیاد بیاورم وگرنه در همین قریب به سه سال آوارگی ام بارها و بارها با تهدید و حمله و ارعاب مواجه بوده ام .
بازگردیم به سرخط اول این یادداشت و آن میزگرد ؛ آنچه در آن برنامه که « توتکان اوزدمیر» از نمایندگان راستگرای پارلمان ترکیه نیز در آن حضور داشت مطرح شد خطری است که این روزها محیط جغرافیایی ایران ما را در برگرفته است اما گوش دولت مهروز "شما بخوانید کینه ورز" سنگین تر از این حرفهاست ! که اینرا بشنود و حس کند ! این روزها احمدی نژاد که گمان میکند بیشتر رئیس جمهور انقلابی فلسطین است یا دبیرکل حماس تا رئیس جمهور ایران با حرفهای نا بخردانه اش هیزم آتشی را که سالهاست بسیاری از دولتها از جمله اسرائیل و آمریکا منتظرش بودند با خود برای کشور به ارمغان می آورد . این درست است که ایران نه افغانستان است و نه عراق اما میتواند ایران سال ۵۹ دیگری بشود درگیر تجاوزی که هشت سال به طول انجامید و عاقبتی هم نیافت . جنگی ناخواسته که طرف پیروزش هیچگاه معلوم نشد و آنچه که بود تباهی و عقب ماندگی و هزاران کشته و معلول برای ایران برجای گذاشت .
ایران امروز گرچه ایران سال ۵۹ نیست اما عقل و درایت مسئولان حاکم اگر پس رفت نکرده باشد پیش رفتی هم مطئنا" نکرده است .
آن روزها گرفتار جهالت محسن رضائی و هاشمی رفسنجانی بودیم که چاره را در فتح بغداد و قدس می دانستند اما دریغ که تا بصره هم پیش نرفتیم و این روزها گرفتار حماقت احمدی نژاد و دارو دسته اش که چاره را در چاه جمکران می جویند.
به قول آن روستائی ساده دل آذری از دست خدا هم کاری برنمی آید مگر حضرت ابوالفضل کاری کند و ما را از شر احمدی نژاد خلاص کند !!
"فدراسیون دانشجویان ایرانی طرفدار صلح و حقوق بشر "نیز در همین رابطه نیز اطلاعیه ای منتشر نموده است که می توانید آنرا در اینجا بخوانید .
! وطن و تن
این آقایی که در عکس میبینید اسمش بابک هست و مثل هزاران ایرانی بی سرانجام در ایران سرزمین مادریاش را ترک گفته و به آمریکا رفته و بابک فردوسی، تا همین دیروز ۲۰۰ نفر بیشتر او را مثلاً در توییتر نمیشناختند اما از دیروز تا الآن در توییتر ۲۷۰۰ نفر وی را دنبال میکنند و هر لحظه هم آمار محبوبیت و شهرت وی بیشتر و بیشتر دارد میشود. بابک مهندس پرواز ناسا است، او مدیر برنامه کنجکاوی مریخ و مدیر پرواز کاوشگر کیوریاسیتی (کنجکاوی) است که امروز موفق شد بر سطح مریخ با موفقیت فرود بیاد و موجی از شادمانی و موفقیت را برای علاقهمندان این رشته و اکثر آمریکائیها رقم بزند. الآن هم اکثر شبکه های تلویزیونی آمریکایی خبرش را دارند پخش میکنند، او هم با همین شکل و شمایل دارد حرف میزند و کسی هم کاری ندارد بابا مامانش چه کاره بودند، دین و ایمانش چیست؟ چرا موهاشو این ریختی کرده؟ و رئیس جمهور آمریکا رو قبول داره یا التزام عملی داره و یا نداره و از این جور سؤالات که معمولاً در رسانه های ایرانی حرف اول رو میزنه وقتی یک نفر موفقیتی کسب میکنه! وقتی این عکس رو نگاه میکنیم همه ما مطمئن هستی...
نظرات