ازمیان نامه ها
اشاره:
چندی پیش نامه ای برایم آمده بود که درد دل غمگنانه ای داشت با من حرفی که حرف خیلی ها و شاید درد دل یک نسل فریب خورده باشد . نمی دانم شاید او فقط برای من این حرفها را زده بود و راضی نباشد که من آنرا برای همه بازگو کنم ولی حس غریبی مرا واداشت که آنرا در منظر عمومی بگذارم . امید که راضی باشد و این ارتباط ادامه یابد .
درد دل دو فريب خورده
(من و امير فرشاد ابراهيمي)
چند وقتي بود كه ميخواستم با تو درددل كنم، تمامي مقاله هايت را خوانده ام ،جانا سخن از دل ما ميگويي ولي افسوس.....امشب نيز در وب لاگ خودت(گفتنيها) پاسخت رابه نامه فرزندان نواب خواندم، تو تنها گول خورده اين سيستم نيستي پس بشنو سخن دل ما را:
در سال 57 ، پس از ماجراي 17 شهريور( زمانيكه تو ويارانت در انصار يا در بطن پدر ومادرتان بوديدويا مشغول تيله بازي) من و همكلاسيهايم در دبيرستان دارالفنون هرروز در بازار تهران وناصرخسرو مشغول توزيع اعلاميه هاو تظاهرات بوديم. در روز 15 ابان سال 57(زمانيكه قطب زاده هاو بني صدرهاو صادق طباطبائيهادر فرانسه در زير درخت سيب نوفل لوشاتومشغول نوشتن ديكته حكومت اسلامي بودند ) من و ساير بچه هاي دبيرستان به خونخواهي شهداي دانش آموز در روز 13 آبان ، چندين بانك و سينمارادر خيابان شاهرضا و وليعهد به آتش كشيديم.
در آنروزها ما نه از استعمار چيزي ميدانستيم و نه ازمنافع اقتصادي حكومتها همه چيز احساس بود . عشق حسين ،عشق ناموس واينكه 30 سال ديگر نفت تمام خواهد شد وخواهرو بچه هاي ما بايد فاحشه گي كنند.پس يا علي مدد گفتيم، غافل از اينكه نه از علي خبري خواهد بود و نه مددي.
در 12 بهمن 57 در بهشت زهرا تازه فهميدم كه شاه چه مزدوري بوده كه از ما پول آب و برق ميگرفته و پول نفت را به ما نميداده و فرهنگ ما را عقب نگه داشته كه جوانان اين كشور بايد براي تكميل تحصيلات به خارج بروند ودانشگاههاي ما ناقص درس ميدهند. پس چه بهتراين دانشگاههاي ناقص در سال 58 بسته شوند و فعلا همانهايي كه در آمريكا و انگليس با دلار هفت توماني درس خوانده اند بيايند و وزيرو و كيل شوند.همانروزهايي كه در دانشگاههابراي انقلاب دوم بين همين نيروههاي اصلاح طلب امروز و مجاهدين و چپي ها زد وخوردبود، بنده و دوستانم در حال امداد رساني به زلزله زدگان قائن بوديم در آخرين نقطه مرز ايران و افغانستان. راستي بچه هاي انصار كجا بودند؟
در 14 اسفند سال 59 زمانيكه در زمين چمن دانشگاه تهران بني صدر در بين هوادران مجاهدين مشغول دفاع از پست خودش و جنگيدن با همين اصلاح طلبهاي امروز بود ،من و همرزمانمدر جنوب مشغول دفاع از كشور بوديم و اشك در چشمانمان كه در تهران چه خبر است و اينجا چه خبر؟ شايد تو هم در كنارما بودي.
انروز كه توو يارانت به عشق كربلا از خط فاو گذشتيد ، من هم به عشق خدمت از سد كنكور و باز گشايي دانشگاهها گذشتم تا در اين دانشگاههاي ناقص تر شده از قبل، علم ناقصي رابراي خدمت خلق كسب نمايم.
و آنروز كه با قبول قطعنامه و با دادن هزاران شهيد واسير، نااميد از فتح كربلا به شهرهايتان برگشتيد تاانصار سردار سازندگي باشيد، من و ياران گمنانم در جبهه هاي اقتصادي با غارتگران ثروت اين مردم در حال نبرد بودم.وقتي حسین الله کرم در حال دريوزه گي براي گرفتن مجوزآژانس هواپيمايي توکاتور ومجتمع پرورش ميگو و وانت مزدا بود، من درحال بررسي غارت رئيس او در سازمان اقتصادی کوثر بودم.آیا ميداني چندين كارخانه با هزاران كارگر در دوران تصدي اين ذوب شده در ولايت به واسطه همدستي باسازمان اقتصاد اسلامی و خريد و فروش مواد اوليه صوري ودادن وام هاي قرض الحسنه (با صدي سه اسكونت) ور شكسته وبدون دريافت حقوقي اخراج شده اند و شما آنروزها مشغول.......
آيا ميداني در خريدهاي خارجي دوران سازندگي چندين ميليون دلار كميسيون گرقته شده است؟ و آیا در خصوص سناريوهاي نوربخش در زمينه نرخ ارز دولتي و رقابتي وشناور مطلع هستي؟ مسلما نه چون دنبال مفتضح كردن مخالفانتان بوديد.
و هزاران هزار غارت ديگر ، ولي نفت ما هنوز تمام نشده وتازه ذخاير جديد پيدا شده و به 30 سال نرسيده آمار معتادها و فاحشه ها صد ها برابر شده است.وخلاصه كلام:
من و تورا به عشق بهشت به حجله شيطان بردند كه عاقبتمان، يكي در جهنم و يكي در برزخ، واين است وعده خداوند براي آنان كه از صراط مستقيم خارج شده و به ريسمان شيطان چنگ زدند.
البته ناگفته نماند مردانه به جهنم واقعي رفتن بهتر از نامردانه به بهشت شيطان رفتن است.
مجددا مزاحمت خواهم شد
سیاوش ت
اولين سرباز شوراي همبستگي براي رهايي از استبداد
نظرات