رهبری خامنه ای و دولت احمدی نژاد و حکومتی بی صاحب
متأسفانه یکی از دهها و چه بسا صدها نکته منفیای که با آمدن احمدی
نژاد در عرصه سیاست و دیپلماسی جمهوری اسلامی مجدداً باب شد (مجدداً را از آن لحاظ
میگویم که در هشت سال دولت گردانی خاتمی و اعوان و انصارش کمی این چهره ترمیم شده
بود) این است که دوباره هر کس و در هر جایگاه به خودش اجازه میدهد که در مسائل
ریز و درشت حساس و غیر حساس مملکت اعم از دولتی و لشگری و کشوری حرف بزند، تئوری
بدهد، موضع گیری نماید و قس علیهذا!...
به عنوان یک مثال بسیار نزدیک، نگاه کنید اخیراً دولت آمریکا از لزوم
داشتن یک تلفن قرمز بین تهران واشنگتن سخن گفتند.
(میدانید که اصطلاح «تلفن قرمز» که امروزه به یک کانال ارتباطی مستقیم
برای موارد اضطراری، میان رؤسای دولتها اطلاق میشود از سال ۱۹۶۳ رایج شده است. تقریباً
یک سال بعد از آن که بحران معروف به «بحران موشکهای کوبا» ایالات متحد آمریکا و شوروی
را در مقابل یکدیگر قرار داد و احتمال بروز جنگ میان دو ابرقدرت به طور جدی شکل گرفت
در سال ۱۹۶۲، مسکو و واشنگتن تصمیم گرفتند با برقرار ساختن یک خط تماس اضطراری مستقیم
میان کاخ سفید و کرملین، از بروز برخوردهای ناخواسته و بحرانهای بزرگ پیشگیری کنند)
و در نگاه استراتژیک وقتی یک دولتی به دولت دیگر میگوید که تلفن قرمز یعنی دیگر
کار رسیده است به آخر خط و منتظر باشید که مثلاً از واشنگتن به شما زنگ بزنند و بقول
معروف آخرین حرفها را باهم بزنند و نهایت اینکه الو تهران! بیست و چهار ساعت دیگر
موشک کروز بالا سرتان است، یا جمع کنید بساط و یا برید پناهگاه!
اینجا بود که احمدی نژاد، وزارت خارجه و دیگر مدیران عالی کشور با
تمام حماقت و نفهمی شان نکته را گرفتند و سکوت کردند و چیزی نگفتند آن وقت هنوز
احمدی نژاد به تهران برنگشته به یکباره فرمانده ناوگان بوشهر نیروی دریای سپاه!
دقت کنید نه وزیر دفاع، نه دبیر شورای عالی امنیت ملی، نه فرمانده کل سپاه و نه
حتی فرمانده نیروی دریایی سپاه، فرمانده یک پایگاه دریایی سپاه که چه بسا آخرین
اطلاعات سیاسی امنیتیاش بولتن هفتگی اداره سیاسی سپاه بوده و شاید تنها مدرک
تحصیلی و تخصصیاش دافوس دانشگاه امام حسین هست به یکباره موضع گیری میکند که : «ما
تلفن قرمز میخواهیم چکار؟ ما هر موقع اراده کنیم میتوانیم منافع آمریکا را در
سرتاسر دنیا به خطر بیندازیم»! .و درست فردای این اظهارات ناشیانه که چه بگویم
ابلهانه اغلب روزنامه و رسانه های غربی همین را تیتر زدند و نوشتند و به احتمال
زیاد پازلهای سناریوی خودشان را تکمیل کردند ، یک نفر هم نگفت آقای سردار ابله!به
تو چه ربط داره اصلاً؟ اولاً این موضوع یک موضوع کاملاً سیاسی است دوما تو اصلاً
کجای دستگاه تصمیم گیری کلان کشور هستی که این موضع گیری را قبل همه انجام میدی؟
بله این فرهنگی بود که احمدی نژاد جانش داد همان زمان که برای اولین
بار به سازمان ملل رفت و به یکباره سخن از محو اسرائیل گفت و اینکه ما اسرائیل را
نابود میکنیم، همین حرف شاه بیت این فرهنگ موضع گیریهای فله ای شد در دیپلماسی
ایران و بعدش هم ادامه پیدا کرد، یک نفر هم در طول و عرض آن حکومت پیدا نشد که
بگوید آقا جان همه دنیا ایران نیست و شما اسرائیل را قبول ندارید، نظر شخصی خودتان
است و طبق قوانین بینالملل و همان سازمان ملل که هم شما عضوش هستید وهم اسرائیل
با همین حرف اسرائیل محق و مجاز است که به ایران حمله پیشگیرانه کند، و این حرف تو
از نظر حقوقی و امنیتی میتواند بزرگترین و سنگیترین هزینهها را داشته باشد.
این حرف گتره ای و کیلویی زدن من بعد شد فرهنگ، و همین شد که هرکسی که از راه رسید
یک حرفی زد! و با حرفهایش گره کور دیگری افزود بر وضعیت آچمز شده ایران .
ماحصل تمام این حرفها این است که یک بی حساب و کتابی مفرط در عرصه
کشور راه افتاده است و خامنه ای هم با تمام شلوغکاریهایش کنترل آنچنانی ندارد و
هیچ دخالت بایسته و شایسته ای هم عملانمی تواند داشته باشد در حوزه سیاست و دیپلماسی کشور و همچنان دلش را
خوش کرده به نظارت روی بستنی فروشی برج میلاد یا نحوه بازجویی از زندانیان اوین! اینطور
است که عملاً در کشور هرکسی دارد کار خودش را میکند و همه رهبران کوتوله ای شدهاند
برای خودشان.
شما نگاه کنید تا همین چند هفته پیش اختلافات احمدی نژاد و رهبری و مجلس
و قوه قضاییه و... رسماً اوضاع مدیریتی کشور را مختل کرده بود و خامنه ای دچار یک گرگیجه
آنچنانی شده بود و همه همدیگر را به فحش و دریوری گرفته بودند و خامنه ای هم هیچ
کاری از پیش نمیتوانست ببرد.همه اینها را گفتم تا برسیم به بحث امروز!
مقامهای قضایی و امنیتی آمریکا روز سه شنبه اعلام کردند که دو ایرانی
به نامهای منصور ارباب سیار، تبعه ایرانی- آمریکایی و غلام شکوری، عضو نیروی قدس سپاه
پاسداران، مصمم بودهاند تا طرح ترور عادل الجبیر، سفیر عربستان در واشینگتن، و انفجار
در سفارتخانه های اسرائیل و عربستان را به مرحله اجرا در آورند، واشنگتن گفته است
که از ماهها پیش (دست کم چهار ماه پیش) از این توطئه باخبر بوده و آنرا به شدت
زیر نظر داشته است.
اولاً وقتی آمریکا مسئولین قضائیاش میآیند و از اولین نفراتی میشوند
که این خبر را اعلام میکنند یعنی اینکه ما با دست پر و ادله و بینه کافی و مطمئنی
آمدهایم جلو و دوما اینکه حالا معلوم میشود چرا یکباره ماه پیش حرف از «تلفن
قرمز» زدهاند، یعنی اینکه آنها به این جمع بندی کافی رسیدهاند که دیگر حرف و لابیگری
و گفتگو بس است و باید رسید به جایی که دیگر حرکت نهایی را انجام داد.
من اصلاً هیچ نظری نسبت به اینکه این آقای منصور ارباب سیار در قد و
قواره چنین عملیات و حرکتی بوده است یا خیر ندارم گرچه شواهد بسیار است که جمهوری
اسلامی و مستقیمتر نیروی قدس سپاه پاسداران همواره بسیار هوشمندانه تر از این رفتار
میکند و آنچه که از گذشته مسلم شده است آنها همواره از یک آلترناتیو موثر و
کارآزموده ای همچون حزب الله لبنان برای انجام عملیاتهای اینگونه ای استفاده میکنند
و بسیار بعید است که این قدر دچار قحط رجال تروریست بشوند که بروند سراغ یک اوراقچی
خودرو که دارای سوابق بسیار سوء پیشینه همچون سرقت و قاچاق مواد مخدر و ... است که
در سال گذشته هم مرتباً به ایران سفر کرده است! و اصولاً نگاهم به آنچه که مقامات
قضایی و امنیتی آمریکا میگویند مبنی بر اینکه وی مبلغ هنگفتی پول به شکل وایر به حسابی
در نیویورک واریز کرده است و مشغول مذاکره با یک کارتل مکزیکی برای همکاری در انجام
عملیات بوده است و یا صحبت کردن درباره این عملیات از طریق تلفنهای معمولی بوده
است را کاری بسیار ناشیانه میدانم که با شیوه های معمول اینگونه اعمال که همواره
تلاش میکنند خود را در لایه های زیرین پنهان کنند، بسیار متفاوت است.
اما با همه این تفاسیر اکنون این آمریکاست که مدعی است مدارک بی شماری
دارد و از بس جمهوری اسلامی هم کارنامهاش در این مورد درخشان است که اگر به دروغ
هم گفته باشند اذهان بینالمللی آنرا میپذیرند و برایشان دور از ذهن نیست حکومتی
که مردمان خودش را در خیابانها به رگبار میبندد و رئیس جمهورش مدام در تریبونهای
بینالمللی از محو کشورهای مخالفشان سخن میگوید دست به چنین کاری بزند.
حالا در این گیرودار همه مسئولین جمهوری اسلامی از وزیر خارجه گرفته
تا فلان فرمانده پایگاه بسیج که همه هم ماشاالله مشغول موضع گیری در این مورد
هستند بجای اینکه بیایند به بررسی این اتهام بپردازند و جوابی قانع کننده بدهند
مدام همانند یک عروسک سخنگو این حرف را تکرار میکنند که «اینگونه اقدامات سناریویی
نخ نما و بی اساس بوده و در حقیقت نوعی فرافکنی و ایجاد انحراف در افکار عمومی دنیا
از نهضت ضد سرمایه داری والاستریت و ناکامیها آمریکا در اجرای سیاستهای استکباری
خود در منطقه و جهان است» و آمریکا چون در موضع ناتوانی است دارد فرار میکند از
بحران اقتصادیاش با این اتهامات دهان پر کن! در حالی که اگر به تاریخ نگاه کنیم مثلاً
جنگهای دیگر آمریکا در چه اوضاعی رقم خورده است؟ حضرات فکر میکنند که مثلاً
آمریکا اگر گرفتار معضل اقتصادی باشد همه چیز را رها میکند و به فقط به یک موضوع
فکر میکند مثلاً مگر وقتی که آمریکا به ویتنام حمله کرد اوضاع داخلی خوبی داشت؟
یا مگر جنگ خلیج فارس و یا بعد از آن حمله به افغانستان و عراق در اوج قدرتمندی
مالی و سیاسی آمریکا بوده است؟ اتفاقاً آمریکا از جمله کشورهایی است که در حضیض
قدرت هم که باشد دست از دفاع خود برنمیدارد و تابحال هم تجربه نشان نداده است ذره
ای از تصمیمات دفاعی خود در هر حال و وضعیتی که بوده کوتاه آمده باشد وبه بهانههایی
چون مشکل اقتصادی یا عدم مقبولیت جهانی و ...دست از کار جنگ و یا دفاع بکشد !
در هر حال کوتاه سخن اینکه این پرونده ساختگی هم باشد هم اکنون آمریکا
با این متحدان قدر قدرتش دارد ایران را بدون بحث سوق میدهد به سمت یک موضوع حساس
که ایران مجدداً موضعگیریهای فله ای بگیرد و در آخر حرکت کند به سختترین واکنش
ممکن که بی شک یا شدیدترین نوع تحریمهای ممکن است و یا چه بسا حمله نظامی به
ایران، خوب پیشاپیش کاملاً هم مشخص است موضع ایران چه خواهد بود و خامنه ای هم
بارها گفته است که چه بکشیم و چه کشته بشویم پیروزیم!و این عاقبت حکومتی است که
کدخدایش مرغابیای بیش نیست!
نظرات