! جریان انحرافی؛ یک «انحرافی»بیش نیست
اگر
یادتان باشد در بحبوحه استعفاء و برکناری حیدر مصلحی از وزارت اطلاعات و آغاز این
بازی اختلاف رهبری – احمدی نژاد هم گفتم که اصولا این دعوا را حیدری نعمتی می دانم
و این جنگ جنگ زرگری
است ، خوب عده ای پذیرفتند و عده ای هم اعتقاد داشتند که نه این جنگ تمام عیار است و غلام گوش به فرمانی
چون احمدی نژاد گستاخ شده است و اکنون در برابر مولای خود ایستاده است .
با
گذشت قریب به دو ماه از آغاز آن اختلافات هنوز آن بازی ادامه دارد و من احساس می کنم این
نمایش کم کم دارد خطرناک می شود و تیم محمود احمدی نژاد و رحیم مشایی که این روزها
«جریان انحرافی » نام گرفته اند به همراهی مولای خودشان سلطان علی خامنه ای
خوابهای خطرناکی برای ایران و آینده سیاسی آن می بینند .
بزرگترین دلیلی که من در این بحث دارم این است
که در مهندسی عملیات روانی به آن می گویند
«مدیریت افکار عمومی» .
این
موضوع اختلافات درست در زمانی شکل گرفت که نظام جمهوری اسلامی بعد از آخرین حضور سبزها
در بیست و پنجم بهمن ماه سال گذشته فهمید که آنطور که تصور می کرد سبزها و
رهبرانشان هنوز آرام نگرفتند و این پتانسیل را دارند که ملت را به خیابانها
بکشانند بعد از آنبود که ابتدا موسوی و کروبی را در خانه هایشان محبوس کردند و بعد
از آن شروع به آغاز تئوری خودشان نمودند ،یعنی نظام فهمید که اگر موضوع همچنان بر اساس دعوای بین نظام و اصلاح طلبهاو سبزها باقی بماند احتمال باختش در این نبرد بسیار است واز
آنجائیکه توان برخورد ضربتی را هم با توجه به اینکه سبزها توانسته بودند افکار
جهانی را به خود معطوف کنند برایش پر هزینه بود چون جامعه جهانی هم روی این موضوع کار میکرد و اینچنین بود
که خود بخود اصلاح طلبهاگرچه در ظاهر داشتند سرکوب می شدند و به زندان می افتند
اما عملا درحال جان گرفتن بودند از نظر سیاسی .
نظام
این را به درستی فهمیده است که خطرناک ترین آلترناتیو جدی اش نه بین سلطنت طلبها و
مجاهدین و ... در خارج از کشور و نه هیچ گروه دیگری در داخل هست بلکه فقط و فقط از
ناحیه اصلاح طلبها احساس خطر می کند .
اینجا
بود که آمد یک موضوع «انحرافی» درست کرد و
ذهن همه را با این موضوع انحرافی بصورت
فوق العاده تند وغیر عادی و مشکوک درگیر کرد و همه را به نوعی مبتلا به این مسئله
سخت کرد . اینجاست که به نوعی نام «جریان انحرافی» بر این گروه گذاشتن به نظر من
بهترین نام و تعریف است !
پس
از بروز این حادثه خود بخود تمام حساسیت خبری و سیاسی اصلاح طلبها و جنبش سبز و .. رفت پائین و سبزها
در این میانه تنها شدند و پوشش خبری بین
المللی شان هم کم شد ، توجه داخلی مردم به آنها کم شد و در همین اثنا هم نظام بار
دیگر فرصت این را یافت که در همین سکوت خبری در همین زمان بیشترین و خونبار ترین
فشارش را هم بر آنها وارد کند .از زمان آغاز این بحث نگاه کنید سخت ترین فشارها بر
سبزها در طی این دو سال در همین ماههای اخیر بر آنها وارد شده است اما در کمال
تعجب هیچگونه بازتاب سیاسی و خبری هم نداشته است ، مرگ هاله سحابی و هدی صابر تنها
یک نمونه کوچک این برخوردهاست.
الان
اصلا و ابدا جمهوری اسلامی مشکل افکار عمومی ندارد و هر چقدر هم فشار و بلا بر سر
همین جنبش سبز و اصلاح طلبان وارد می آورد ، درست است که بازتاب دارد اما به عنوان
یک موضوع جدی و یک اتفاق تاثیر گذار سیاسی نیست ، بلکه صرفا یک اتفاق نقض حقوق
شهروندی و بشری است با حساسیت بسیار کم که سالها همه دارند از جهوری اسلامی می
شنوند .
اکنون
همه نگاهها و توجهات بسوی اختلافات بین
خامنه ای و احمدی نژاد است و همگان بر این باورند که سرنوشت سیاسی ایران بسته به
این اختلاف است .
دلیل
دوم :
از
طیف خامنه ای تمام کسانی که حمله کرده اند و کماکان دارند حملات خود را به احمدی
نژاد ادامه می دهند همه رفقاو هم پیمانان تاپ و فابریک احمدی نژاد بوده اند !
این
مسئله به خودی خود همین را نشان می دهد که این موضوع کاملا هماهنگ است ، یعنی
خودشان به این توافق رسیده اند که حفظ نظام از اوجب واجبات است و الان درگیر یک
مسئله حیاتی هستیم و خیلی خوب ایرادی ندارد آقای احمدی نژاد هم که خودش می گوید خدمتگزار
این نظام است و سرباز گوش به فرمان رهبر است ،پس حالا بیاید در این دو سال باقی
مانده به یک سراشیبی بزرگ کمی هم بخاطر نظام فحش بخورد ، اگر قرار است کسی فحش
بدهد خوب بیایند به او و رحیم مشایی فحش بدهند که در اینصورت آینده سیاسی کشور هم
بدین شکل در پس این دو سال فحش خوردن به دامان آنها تعلق خواهد داشت.
اینجاست
که کاملا موضوع رو پوشش دادند و سد بندی کردند و الان شما نگاه بکنید در تمام
دفاتر و مراکز تحقیقاتی مرتبط به ایران در آمریکا و اروپا همه دارند روی اختلاف
خامنه ای و احمدی نژاد بحث می کنند یعنی از پایه درگیر یک بحث انحرافی هستند ! و
اصلا اثری از آثار سبزها نیست .
و
اینجاست که نظام هم فرصت طلایی خودش را دارد که
دمار از تک تک سبزها درآورد !
اما
دلیل سوم :
در
همین روزها و هفته گذشته خبرش را هم شنیدیم که اجازه دادند به بخشی از اصلاح طلبها
که بیایند در انتخابات مجلس شرکت کنند ، این اجازه کاملا یک استراتژی فوق العاده
هوشمندانه است که شک ندارم محصول دفتر خامنه ای و سرداروحید و مجتبی است چرا اینکار
را کردند ؟ بخاطر اینکه از این بهتر و زیبا تر نمی توانستند اختلاف بیندازند بین
اصلاح طلبان .
و
از آنجائی که بدون رودربایستی بین اصلاح طلبان یک سری بشدت عشق حکومت وتشنه قدرت است اینجاست که خود بخود و چه بسا اصلا
بصورت مستقل اینها خواهند رفت و خودشان را کاندیدا می کنند ،از سوی دیگر هم خوب
طبیعی است که یکسری دیگر از اصلاح طلبان هم با این جماعت در می افتند و زاویه می
گیرند که اخوی ها ! شما چگونه به خودتان جرات دادید بعد از اینهمه درگیری و
دستگیری و خشونت و ... وارد این قدرت بشوید ؟اینجاست که شکاف بسیار بسیار بزرگی در
سیستم اصلاح طلبان راه می افتد و بطور طبیعی خود اصلاح طلبان و سبزها شروع می کنند
خودشان را زدن !
این
پروژه به زعم من هوشمندانه ترین حرکتی است که سیستم جمهوری اسلامی در این سالها
داشته است و علائمش هم بشدت ملموس است که دارد انجام می شود .
حالا
نگاه کنید در یک سوی دیگر هم این مسئله
است که نظام توانسته است با هوشمندی افشاگری
بر علیه کلیت نظام را با یک مهندسی
دقیق بسمت افشاگری بر علیه اشخاص ببرند .
و
اکنون همه از افشاگری بر علیه دخالتهای مجتبی در سیاست و چگونگی زندگی و عملکرد
خامنه ای و عالی رتبگان نظام مشغول مهره های دست چندمی مثل بقایی و ملک زاده و
رحیم مشایی و مثلا دوست دخترش خانم پانته آ فیوضی و ... شده اند !. من دلایل و
شواهد بسیاری دارم که جمهوری اسلامی و بطور مشخص خامنه ای ها (پدر و مجتبی) و وحید
و کلا دفتر او در طی این دو سال توانستند دست کم بیش از چند هزار نفر نیروی فعال و
کارآزموده را در اروپا و آمریکا و کانادا برای خودشان دست و پا کنند که این شبکه
سراسری فقط و فقط هدفش این است که اجازه ندهند در خارج از کشور حرف درست و حسابی
زده بشود و بازی ها را در واقع مدیریت بکنند و بدست بگیرند .
خیلی
هم بشدت این کار هسته ای و شبکه ای در حال انجام است ، که مثلا هر سه نفر چهار نفر
فعال در اپوزسیون ایران مسئولیتش به یک نفر سپرده می شود و اون یک نفر هم لزوما
اصلا چه بسا فرد و فعال سیاسی ای هم نیست ، یک بازاری ، یک دانشجوی خوش فکر ، یک
خانم زیبا رو ، یک کار آفرین موفق است که هدفش فقط این است که نگذارند جریان خارج
از کشور وارد یک بازی جدی و مسیر درستی بشود .
این
امر البته فقط به اطلاعات خاص احتیاج ندارد و کافی است کمی زمزمه های داخلی بین
مخالفین را شنید ، لابلای خطوط و مطالبی منتشر شده از آنها گشت آنوقت پس از تطبیق
دادن به آنچه که دو سال پیش داشت رقم می خورد نگاه کنید می بینید که کاملا این
عملیات سیستماتیک دارد انجام می شود .
و
تمام بحث شان هم این است که ما درست است که نمی توانیم دیگر در اروپا و آمریکا و
... آدم بکشیم ولی میتوانیم که همه اینها را زایل کنیم و ضایع کنیم . داستان محمد
رضا مدحی تنها یکی از بازخورد این سناریویی بود که مطمئنا در روزها و ماههای آتی نمونه های
مشابه آنرا به کرات خواهیم دید ، چرا که آنها به درستی همه نقاط ضعف مخالفین را می
دانند نقاط قوت را می داند حساسیتها را درک کرده اند و ...
به
درستی می دانند که چه کسی را با پول می شود خرید چه کسی را با توجه چه کسی را با
شغل و ...اینجوری است که خیلی راحت می توانند جماعت کثیری را بازی بدهند و ابتکار
عمل را بدست گیرند .
من
همچنان این بحث «جریان انحرافی» را زنگ خطری می دانم و مطمئنم اینها فقط به
انتخابات مجلس بسنده نخواهند کرد و خوابهای بسیار خطرناکی برای دو سال آینده و
انتخابات آتی ریاست جمهوری دیده اند !...
نظرات
teflak khansari ham bazi khordeh va khob pool ham ke to basat inha faravan ast, zendegi ham kharj darad, be khosus dar london