! دعوای حیدری ، نعمتی این روزها
این روزها داستان
استعفاء یا برکناری حیدر مصلحی و سپس وتوی آن توسط علی خامنه ای و بر سر کار آمدنش
نقل همه محافل سیاسی موافق و مخالف جمهوری اسلامی شده است .
ماجرا از آن جهت
پررنگ و داغتر شده است که پای مرد همیشه داستان ساز دولت یعنی « اسفندیار رحیم مشایی
» در این ماجرا وسط بوده است و همین شده است بهانه ای برای حمله اصولگرایان و جریان
راست افراطی به مشایی و بالتبع احمدی نژاد !
من از این ماجرا
بوی خوشی به مشامم نمی رسد !
به عقب باز می
گردیم و به خیابان بهشت تهران می رویم ! ، از زمان روی کار آمدن احمدی نژاد به منصب
شهرداری تهران تا همین امروز، مشایی همچون همزاد احمدی نژاد گام به گام با او آمده
است واحمدینژاد و مشایی بارها تاکید کردهاند که فرقی با هم
ندارند! .
احمدی نژاد پس از
آنکه سودای ریاست جمهوری را در سر پروراند علیرغم آنکه خود را « رجایی دوران » ، «
بسیجی جان برکف » ، « مداح اهل بیت » ، «رزمنده
سینه سوخته و مدافع ولایت » ، « دانشجوی پیرو خط امام و اشغالگر لانه جاسوسی » ، «
دکتر و مهندس و استاد و دانشگاهی » می خواند تا بتواند رای این طیفها را بدست
بیاورد نیک می دانست که قشر عظیم جامعه به این القاب و پسوند و پیشوندها بی اعتنا
هستند و برایشان ارزشی ندارد ! پس بازی را در زمین آنها نیز با دو مهره خود یعنی
همین مشایی و دیگری « مهدی کلهر » آغاز
کرد ، اظهارات مشعشعانه کلهر را نباید از یاد برده باشید که در زمان انتخابات خبر
از آزادی موسیقی لوس آنجلسی می داد و منعی برای آمد و شد و اجرای برنامه های آنها
در دولت احمدی نژاد نمی دید ! و مشایی نیز از اجباری نبودن حجاب سخن می راند و ..
و احمدی نژاد نیز
در مناظرات تلویزیونی اش پرسشگرانه مطرح میکرد که « واقعا مشکل دولت موی مردمه ؟» ! ، به هیچ
عنوان قوه درک و شعور مردم ایران را نمی خواهم زیر سئوال ببرم اما یک فردی که تا
دیروز برای خیلی ها ناشناخته بوده است آمده و دارد حالا حرفهایی می زند « ازجنس
مردم » بی پروا به مقاماتی همچون هاشمی رفسنجانی که روزگاری خط قرمزهای این نظام
بود حمله می کند و خبر از پول نفت بر سر سفره های ملت می دهد و درکنارش از بی
حجابی و آزادیهای اجتماعی و دامبول و دیمبول لوس آنجلسی هم می گوید و ...
در آخر هم از دلسردی ملت از اصلاح طلبان حکومتی بهترین
استفاده را برده و در دقیقه نود انتخابات هم از حماقت آنها استفاده اش را برد و در
فینال مقابل هاشمی قرار گرفت و ملت هم که تا دیروز هشت سال هاشمی را عالیجناب سرخ
پوش می دیدند و به یکباره محبوب اصلاح طلبان دیدنش دریک بهت و گیجی قرار گرفتند و
اینسان بود که از خمره انتخاباتی نظام اینچنین فردی سردرآورد که هیچ کس به واقع
نمی دانست کیست ؟
در باب انتخابات
گذشته نیز که اصلا بهتر است حرفی نزنیم و همان انتصاب مجدد احمدی نژاد بهترین
تعریف است برای او !
اما این مدینه
فاضله و این آرامش طلایی یکدست شدن نظام چیزی نیست که حضرات بخواهند به همین آسانی
او را ازدست بدهند ، آرامشی که پس از قریب شانزده سال بدان دست پیدا کرده اند و
مجلس و دولت و شوراها و رهبری همه باهم در یک خط فکری سیاسی مشخص قرار گرفته اند .
اگر بخواهیم
نقبی به گذشته بزنیم و از آنچه خود اصلاح طلبانی همچون سعید حجاریان و محمد رضا
تاجیک و... که از تئوریسن های برجسته این نظام و اتاقهای استراتژیک و فکر نهادهایی
همچون مرکز تحقیقات استراتژیک و یا دفتر سامانه سیاسی وزارت اطلاعات بوده اند
بشنویم می بینیم که از سالهای آخر دولت اول هاشمی رفسنجانی برآوردهای اطلاعاتی و
تحقیقات میدانی چنین نشان می داده است که ملت از این رویه سیاسی خسته شده اند و
طالب نوع دیگری از مدیریت کشور هستند و اینچنین بود که در بستر خود دولت امنیتی و
اقتدار طلب هاشمی رفسنجانی عده ای نشستند و فکر کردند و تئوری و ایده دادند و
خاتمی و اصلاحات و دوم خرداد را پدید آوردند !
به گمانم دیگر
هرچه بگویم زیاده گویی است و داستان مجددا در حال تکرار است !
منتها اینبار
برای قهرمان و ناجی قصه حاضر نیستند تن به فردی بدهند که او را نمی شناسند ، پس
عجوزه ای را یافته و به بزک کردنش مشغول شده اند و این عجوزه هم هر از گاهی خوش
رقصی می کند و نقشش راهم خوب بلد است ! یک روز اسرائیل را محترم می خواند و روز
دیگر حجاب و انبیاء و اولیا را به زیر سئوال می برد و روز دیگر هم زنان دف به دست و
رقصان می آورد و قرآن به سر می گیرد !
جالب اینجاست که
همین آقای مشایی از ابتدایی ترین روزهای پیروزی انقلاب تا بحال در حساس ترین مشاغل
و امنیتی ترین نهادها همچون سپاه پاسداران ، اطلاعات نخست وزیری ، وزارت کشور ،
وزارت اطلاعات و دادستانی انقلاب بوده است حالا چه شده است که پس از سالیان سال
اکنون و در طی همین سه چهار سال به یکباره ایشان اینچنین روشنفکر و ناسیونالیست و
منتقد اولیاء و انبیاء شده است ؟
آنچه که این
فرضیه را قوی تر می کند اجرای چندین بار و نخ نما شده این پروژه است این داستان
بار اولی نیست که تکرار می شود ، از دل دولت امنیتی هاشمی کارگزاران ترواش می کند
و از دل کارگزاران اصلاحات برون می آید و کرباسچی ها و مهاجرانی ها و بسیاری دیگر
به یکباره علمدار می شوند و لباس شخصی های مدرسه حقانی در رل جدید قرار می گیرند و
دل ملت را خوش می کنند که نه ظاهرا اتفاقهایی دارد می افتد ، انصار حزب الله روزها
فرهنگسراهای شهرداری را به آتش می کشد ومرگ بر غارتگر بیت المال و کرباسچی سر می
دهند و شب به ساختمانی می روند که اهدایی
کرباسچی به آنهاست !
رزمندگان و
بسیجیان و حزب اللهی و مداحان اهل بیت سینه می زنند و شعار می دهند هیهات منالذله
و « عایشه با شتر آمد وفائزه با موتور آمد» و بر سر و روی می زنند و شب هم خرج این عزاداری
و هیات را از فائزه و پدر بزرگوارشان می گیرند تا ملت رای بدهند و فائزه و فائزه
ها به مجلس بروند !
بله داستان و
تاریخ و شواهد بسیار است و اینچنین است که « جنگ حدادیان ومشایی و احمدی نژاد و ارضی و شریعتمداری » و ... را من دعوای حیدری نعمتی
ای بیش نمی دانم .
دیروز ملت در
این بازی نه به هاشمی به احمدی نژاد رو آوردند و حالا در صددند تا با قرمز و آبی
کردن فضا یک دلیل دیگر بیاورند و اینجاست
که براحتی این روزها یک ائتلاف ناخواسته را بین همه بوجود آوردند تا در برابر این
نه بزرگ قرار دهند ، ائتلافی که می بینیم «
اصولگرایان متوهم و غیر متوهم » ،« اصلاح طلب » ، «مجاهدین خلق» «مجاهدین انقلاب اسلامی»
، «سلطنتطلبان» « جنبش سبز » و ... همه امروز ناخواسته دارند در یک طرف قرار
می گیرند ، حرفهای این روزها را بخوانید از «آیتالله مصباح» گرفته تا «حسین اللهکرم»
و «ابراهیم یزدی » و « منصور ارضی » و ... همه چه دارد شبیه هم می شود ؟
خبرگزاری فارس
از ریزش احمدی نژاد و شاقول نامیمون می گوید و از میانه اتاق فکر سبزهای دیندار
حرفهای عدالت خواهانه و ناسیونالیست سر بر می آورد !
قبول این حرفها
بسیار سخت است و چه بسا بسیاری اینها را تراوشات ذهنی و حرفهای دائی جان ناپلئونی وار
بدانند اما به چند سطر قبل باز می گردم و
باز یاد آور می شوم مگر کسی فکر می کرد گنجی ها و باقی ها و حجاریان ها که هشت سال
چماق بر سر عالیجناب سرخپوش و شاه کلید می زدند به یکباره شیپورچی و تبلیغاتچی
هاشمی در انتخابات سال ۸۴ بشوند ؟
انتخابات پیش رو
که چه بسیار « ظهورش نزدیک شده » انتخاباتی است بس سالوس بار و مکارانه ، چرا که
همانطوری که چندی پیش احمدی نژاد اعلام کرد « رئیس جمهور آینده انتخاب شده است» ! احمدینژاد
پایگاه نظامی و امنیتی و هواداران خاص خودش را دارد و برای آنهایی هم که در جذبشان
معذوریت دارد و بقولی تو رودروایسی قرار دارد مشایی را خلق کرده اند ! و آن کارها
و حرفهایی را که احمدینژاد نمیتواند بگوید، مشایی میگوید و آن چیزهایی را که
مشایی به صلاح نیست بگوید احمدی نژاد می گوید ! مشایی منشور کوروش را می آورد و او
را چون فرزندی به آغوش می کشد وایران ، ایران می گوید ، احمدی نژاد هم چفیه بر گردن کوروش می اندازد و
اینچنین هم دینداران را جمع می کنند و هم دنیا داران را !
حالا این وسط
یکسری مرجع تقلید و امام جمعه و بسیجی و رزمنده و مداح هم وا اسلاما می کنند و
عورت به رخ همدیگر می کشند ! و ملت خوشحال هم از این جنگ بین آنها کیفور می شوند و
دیندار و منتقد و لائیک ویدئوی مداحی حدادیان و ارضی و لینکهای ولایت ناپذیری
احمدی نژاد را در توئیتر و فیس بوک و اینترنت برای همدیگر پخش می کنند که آخ جون
به جان هم افتادند !
آنچه مسلم است و
تجربه نشان داده است تیم فکری احمدی نژاد بسیار متبحرانه تا کنون توانسته است همه
بحرانها را به فرصت برای خودش بدل کند و در دو انتخابات گذشته دیدیم که چه زیرکانه
فضای انتخابات را به گونه ای بوجود آوردند که احمدی نژاد را در برابر همه قرار
دادند ابتدا « احمدی نژاد » بود و « معین و کروبی و هاشمی » و در انتخابات گذشته
هم دیدیم که احمدی نژاد می گفت من در برابر سه کاندیدای واحد مبارزه می کنم !.
یافتن « رئیس
جمهور انتخاب شده » احمدی نژاد آنچنان هم سخت و دشوار نیست فقط اگر کمی اوضاع و
احوال این روزها را خوب رصد می کنید می بینید که باز این « همه »در مقابل چه کسی
صف آرایی کرده اند ؟
نظرات