مجمع الجزایر نقابداران - سه
دقیقا قریب دو هفته بعد از افشاگری محسن رضایی که بطرز مشکوک و غیر قابل باوری هم افشاگریهایش بازتاب خاصی نداشت سعید امامی در زندان توحید به قتل رسید ودر کولاک خبری ناشي از انتشار خبر «خودکشي» سعيد امامی این ماجراها فراموش شد .
حال نگاهی کوتاه به اتفاقات آن زمان می اندازیم :
27 آبان 1377 مجید شریف در تهران به قتل می رسد .
نیمه شب جمعه 29 آبان 1377 اتوبوس حامل گروهی از بازرگانان آمریکایی مورد حمله قرار می گیرد .
فردای آنروز، ساعت یازده شب شنبه 30 آبان 1377، داریوش فروهر و همسرش، پروانه اسکندری، در خانهشان به شکلی فجیع به قتل می رسند .
پنجشنبه 12 آذر محمد مختاری، عضو کانون نویسندگان، ناپدید و روز بعد جسد او در پشت کارخانه سیمان شهر ری پیدا می شود .
یکشنبه اوّل آذر 1377 اعلامیه گروهی بهنام «فدائیان اسلام ناب محمدی » با همان امضای مصطفی نواب منتشر می شود که مسئولیت حمله به اتوبوس بازرگانان آمریکایی را به عهده گرفته است .
18 آذر محمد جعفر پوینده، عضو کانون نویسندگان، مفقود و شنبه 21 آذر جسد وی در پل بادامک شهریار پیدا می شود .
عصر روز 18 آذر رئیس جمهور به عنوان رئیس شورایعالی امنیت ملی خاتمی، کمیته ویژهای را برای تحقیق درباره «قتلهای زنجیرهای» تشکیل می دهد و به وزارت اطلاعات فرمان می دهد موضوع را پیگیری نماید .
29 آذر دوّمین اعلامیه گروه «فدائیان اسلام ناب محمدی » منتشر می شود که طی آن «اعدام انقلابی» هر چهار کشته شده ؛ داریوش فروهر، پروانه اسکندری، محمد مختاری، محمد جعفر پوینده را به عهده می گیرد .
چهارشنبه 9 دی ماه " کمیته ویژه پیگیری قتلهای زنجیره ای " بهمراه رئیس جمهور با مقام رهبری دیدار داشته و خامنه ای به کمیته مزبور اعلام می کند که برای شناسایی عامل یا عاملین این جنایت از هیچ اقدامی فروگذار نکنید .
جمعه شب 11 دی ماه سید مصطفی کاظمی شخصا به منزل سید محمد خاتمی رئیس جمهور وقت مراجعه می کند و اظهار می دارد که قتلها کار اعضای وزارت اطلاعات بوده است و صلاح نیست کار پیگیری قتلها را به ما بسپارید ( مصطفی کاظمی خود نیز عضو کمیته پیگیری بوده است و در دیدار رهبری نیز بوده است و گزارش کار را نیز ایشان در آنجا قرائت نموده ) .
شنبه 12 دی سید مصطفی کاظمی (موسوی) و مهرداد عالیخانی (صادق)، دو تن از مقامات ارشد وزارت اطلاعات، به اتهام هدایت این قتلها دستگیر می شوند .
سهشنبه 22 دی 1377 روح الله حسینیان به عنوان ریاست مرکز اسناد انقلاب اسلامی ( زیر نظر وزارت اطلاعات ) در برنامهای بهنام «چراغ»، که بهطور مستقیم از تلویزیون پخش شد، مقتولین را «ناصبی» و «مرتد» خواند که از نظر شرع اسلام خونشان مباح بوده است .
دوشنبه 5 بهمن، سعید امامی (اسلامی)، معاون پیشین امنیت وزارت اطلاعات و مشاور وقت وزیر اطلاعات هنگامیکه عازم منزل حسین شریعتمداری در شهرک شهید محلاتی بوده است مقابل مینی سیتی تهران دستگیر می شود .
سهشنبه 20 بهمن 1377 آیتالله دری نجفآبادی، وزیر اطلاعات، استعفا می دهد .
11 خرداد 1378 محسن رضایی در یک کنفرانس مطبوعاتی احتمال دست داشتن موساد در قتلها و نفوذی بودن بازداشتیها را اعلام می نماید و از وجود یک عنصر "صهیونیست رادیکال" پرده برمی دارد که هم اکنون بازداشت شده است ، رضایی این فرد را یک عنصر قدیمی عنوان می کند که سالها در سپاه و وزارت اطلاعات فعالیت داشته و با چند گروه مذهبی افراطی نیز ارتباط داشته است .
چهارشنبه 26 خرداد 1378 در ساعت 9:15 صبح سعید امامی با خوردن داروی نظافت در حمام زندان توحید اقدام به خودکشی می نماید معمولا اینگونه بیماران را هم بر اساس نزدیکی از لحاظ مکانی و هم بر اساس قرار داد و تخصص از زندان توحید به بیمارستان سینا منتقل می نمایند اما پس از کسب تکلیف مقام امنیتی و قضایی اعلام می شود که وی را به بیمارستان لقمان الدوله منتقل نمایند .
جمعه 28 خرداد از بیمارستان دکتر امیدوار رضایی (رئیس بیمارستان و برادر محسن رضایی ) با ریاست سازمان قضایی تماس میگیرد و عنوان می کند حال وی خوب و آماده ترخیص است که مقام قضایی عودت وی را به فردا موکول می نماید .
شنبه 29 خرداد ساعت 9:40 صبح ، سعید امامی بر اثر ایست قلبی در بیمارستان لقمان الدوله سکته و سپس فوت می نماید .
با نگاهی مختصر به همه این حوادث ضمن آنکه می بینیم همه اتفاقات بصورت زنجیری بهم متصل شده اند هر زمان که اتفاق مهمی در شرف وقوع بوده است و یا انجام عمل دیگری در نظر بوده است " یک اتفاق " انجام شده است .
حال بهتر است برگردیم به یک جلسه و از مفاد آن مطلع شویم :
در 24/10/1377 یعنی درست قریب بیست روز بعد از بازداشت سعید امامی اسدالله بادامچیان به نزد رهبر رفته و با ارائه دلایلی آزادی بیقید و شرط سعید امامی را طلب مینماید چراکه ماندن وی را در زندان به صلاح نمیداند و بیان می کند که نیروهای انقلاب از این وضع ناراضی هستند و سیستم امنیتی نیز با این بازداشتها مختل شده و این برای نظام ناگوار است ، بادامچیان دلایل متعددی می آورد و خود خامنه ای را گواه می گیرد که سالها از نزدیک با امامی آشنا بوده است و باید حالا اقدامی انجام دهد، اما خامنهای زرنگرتر از آن است که اعتبار خویش را هرچند برای وفادارترین عنصر خویش به زیر سؤال ببرد در ثانی دیگر برای این اقدامات دیر شده بود و سعید امامی و دیگر متهمان لب به سخن گشوده بودند.
و این همه نگرانی افرادی همچون بادامچیان بوده است ! بادامچیان وقتی که سکوت رهبر را میبیند بار دیگر زحمات و فداکاریها و خدمات سعید امامی را برای وی بازگو میکند که اینجا رهبر با لحنی حاکی از ناراحتی به وی میگوید: "سعید امامی دیگر تمام شد! بروید خودتان هر کاری به نظرتان میآید انجام بدهید"
اسدالله بادامچیان از بیت رهبری مستقیما" به شهرک شهید کلاهدوز منزل حسین اللهکرم آمده و در آنجا تصمیم گرفته می شود آخرین تلاش برای آزادی سعید از زندان انجام شود و آن فرافکنی و جریانسازی بود همان شب نامهای جعلی از دستخط رهبر جعل شد نامه خطاب به رحیم صفوی با این مضمون که این دگراندیشان را از بین ببرید و ... نوشته شده و فورا در حد وسیع تکثیر و در تهران و قم و اصفهان و نجفآباد پخش می شود .
هدف از این کار منحرف کردن افکار کمیته تحقیق بود چراکه با اطلاعاتی که از داخل زندان توحید بدست آمده بود حاکی از آن بود که کاظمی و اسلامی و عالیخانی منکر حضور در قتلها شدهاند و اعلام کردهاند که احتمال میدهیم کار سپاه باشد. با این نامه مشوش شدن اذهان بازجوها و در نتیجه احتمال آزادی حداقل سعید امامی انتظار میرفت که البته راه به جایی نبرد و متهمان همچنان در بند ماندند و لب به سخن گشودند. اینجا بود که هوادارن تیم ترور دیگر به آزادی متهمان فکر نمیکردند بلکه صرفا" به خاموش شدن آنها میاندیشیدند. درست هنگامیکه اعترافات سعید امامی به وزیر و کمیته قتلها رسیده بود و از نقش هاشمی در قتلهای سیاسی و علیالخصوص به قتل رساندن سید احمد خمینی پرده بر میداشت. حکم قتل خود وی نیز صادر شده بود.
اما در همان ایام اتفاقات دیگری در حال وقوع بود که منابع دولتي نيز تعمدي آِشکار در عدم تبليغات و اطلاعرساني درباره آن داشتند ، درست در هنگامی که همه مطبوعات و افکار عمومی درگیر جنجالهای قتلهای زنجیره ای و حواشی فوت سعید امامی بودند در چهارم تيرماه 1378، يک هيئت بلندپايه انگليسي وارد تهران شد تا طي سفري شش روزه مذاکرات مهمي با مقامات دولتي و بخش خصوصي ايران انجام دهد.
رابرت گراهام، يکي از ترتيبدهندگان سفر هيئت فوق، به خبرگزاري فرانسه گفت: «اين مهمترين مأموريت از اين نوع از زمان انقلاب اسلامي است.» اين هيئت با مسئولين وزارت نفت، سازمان برنامه و بودجه، سازمان مناطق آزاد، اتاق بازرگاني و بخش خصوصي ايران ديدار خواهد داشت. (نشاط، 5 تيرماه 1378، ص 1)
بجز چند روزنامه اصلاح طلب مثل صبح امروز و نشاط در هیچ مطبوعات و رسانه دیگری خبر این دیدار منعکس نشد و خبرگزاریهای رسمی کشور نیز هیچ اطلاع رسانی ای در این مورد نداشتند اما همانزمان فرانس پرس ضمن پر اهمیت خواندن این دیدار ها و" غیر قابل باور بودن رفتن این افراد به ایران " تعدادی از مسافرین تهران را نامبرد : تنی چند از مقامات بانک بارکلي ، مدیران گروه فضايي- دفاعي انگليس ، مدیران شرکت مارکوني ، جک ترنر سهامدار عمده شرکت نفت انگليس- بورنئو، و چند مدیر صاحب نفوذ در کمپاني رويال داچ شل .
رویترز نیز ضمن برشمردن اهمیت بالای این سفر فاش ساخت که کمپاني مالي کلينورت بنسون، از سرشناسترين کمپانيهاي وابسته به سرويس اطلاعاتي بريتانيا (MI6)، سفر هيئت فوق را ترتيب داده است !
يکشنبه 23 آبان 1378 قرارداد بزرگي ميان وزارت نفت جمهوری اسلامی ايران و کمپاني رويال داچ شل به امضا می رسد و از آنجا که این قرارداد در نوع خود بی نظیر بوده و تا کنون چنین اقدامی در شکل و محتوا و اختیارات به یک کمپانی خارجی داده نشده بود یکی از نگرانی هیات خارجی ضعف قانونی و نبود ضمانت اجرایی آن احساس می شد که سخاوتمندانه جمهوری اسلامی نسبت به رفع این نگرانی اقدام عاجل انجام داده .
دوشنبه 24 آبان، یعنی درست یکروز بعد از امضای قرارداد مجلس لايحهاي را تصويب کرد که طبق آن «انجام فعاليتهاي مربوط به عمليات اکتشاف، استخراج، پالايش، پخش و حمل و نقل مواد نفتي و فرآوردههاي اصلي و فرعي آن با رعايت اصل 32 قانون اساسي توسط بخش غيردولتي و کمپانی های خارجی» مجاز اعلام شده . (اخبار اقتصاد، شماره 56، سهشنبه 25 آبان 1378)
و باز در اقدامی عجیب تر یعنی دو روز بعد چهارشنبه 26 آبان 1378 شورای نگهبان لایحه را تصویب و مغایر شرع و قانون اساسی نداسته و همان روز به دولت و مجلس ابلاغش نموده است .
یک هفته بعد از این سفر در 8 آذر 1378 کمپانی سرمایه گذاری HSBC، متعلق به همين کانون، در حالیکه بیش از هفتاد درصد سهام این کمپانی در اختیار صهیونیستها می باشد اولین شعبه خود را در تهران گشود.
..... ادامه دارد
در همین مورد :
ارتباط حلقه حقانیه و حجتیه ای ها با بنیادگرایان یهودی ، شایعه یا واقعیت ؟
نظرات