ارتباط حلقه حقانیه و حجتیه ای ها با بنیادگرایان یهودی، شایعه یا واقعیت ؟

مدتی هست ذهنم درگیر ارتباط بین حلقه حقانی و حجتیه ای ها با بنیاد گرایان افراطی یهودی هست که خوب موارد و رد های بسیاری هم پیدا کردم حالا اگر ارتباطی هم بصورت ارگانیک و سازمانی بین اینها نباشد – که وجود دارد – دست کم اینها منافع مشترک بسیاری باهمدیگر دارند که در خیلی جهات در تعامل با همدیگر بوده اند .

متاسفانه برای بسیاری اینگونه جا افتاده است که تا می گوئیم صهیونیست یا بنیادگرایان افراطی یهودی همه می گویند آهان اسرائیل و موساد و ... در صورتیکه اصلا اینطوری نیست و این مثل این هست که بگوئیم انصار حزب الله و یا موتلفه همان جمهوری اسلامی ایران هست ! حالا شاید این مثال درست نباشد چون بهر حال این دو گروه گروههای قابل قبول این نظام هستند اما بهر جهت صهیونیست های افراطی یا شهرک نسینان افراطی که همواره سیاستهای دولت اسرائیل را بر نمی تابند و دولت اسرائیل را به تبانی و یا خیانت به آرمانهای یهود متهم می کنند در خیلی از جهات با سیاستهای افراط گرایانه جمهوری اسلامی و بصورت مشخص تر آنچه که طیف حقانی و یا موتلفه به آنها علاقه دارند در ائتلاف هستند .

به عنوان مثال وقتی شارون در اسرائیل به قدرت رسید همه از آن به عنوان یک فاجعه یاد کردند اما ایران بی آنکه به روی خود بیاورد از این انتخاب شادمان بود .

در آنزمان فقط در دنیا دو گروه با صلح خاورميانه از در مخالفت در آمدند يکي حزب ليکود وهمین بنیادگرایان یهودی و ديگري دولت ايران ، همین دو گروه بودند که تنها در جهان اسلام و بین الملل همسو با یکدیگر عرفات را به صراحت خائن نامیدند . و پاشنه آشیل هر دو گروه نیز آمریکا می باشد ، همان قدر که حلقه حقانی و بنیادگرایان ایرانی از برقراری رابطه ایران و آمریکا و ایران اسرائیل در هراسند بنیاد گرایان افراطی یهودی نیز از برقراری رابطه ایران و آمریکا و یا اسرائیل در هراس می باشند .

همین موضوع را می‌توان در ژانر داخلی اش و البته با کمی تسامح، به اختلاف بین حجتیه و طیف حقانی با آیه الله خمینی هم تشبیه کرد. حقانیه ای ها هم درست مثل آن گروه تندروی یهودی می‌گفتند که آیه الله خمینی مرتد است و او را نجس می دانستند چرا که وی با آمیختن دین و سیاست و حکومت کاری برخلاف اصول شیعه کرده است و این جنبش انقلاب اسلامی یک جنبش التقاطی و باطل است و معتقد بودند مسلمانان شیعه نباید تا وقتی که موعود نیامده دخالتی در حکومت بکنند و هر تلاشی قبل از آن باطل است.

همین اعتقاد بود که مصباح یزدی در طول مبارزات آیه الله خمینی با نظام پهلوی نه تنها در کنار وی نبود بلکه بر علیه وی بود و ابایی هم از اعلام این مخالفت نداشت .

حالا هم هنوز این نبرد ادامه دارد و هنوز هم می بینیم که " خط امامی ها " و اصلاح طلبان و روشنفکران دینی در ایران التقاطی و حتی کافر و نجس اعلام می شوند .

هنوز هم مصباح یزدی و اعوان و انصارش در حوزه های علمیه و همسویان با طیف حقانی و حجتیه ای ها «جمهوری اسلامی» را خیانت و بدعتی بزرگ و حکومتی باطل می‌دانند و در پی برقراری " حکومت اسلامی " هستند و این درست همانی است که که بنیادگرایان یهودی تندرو "حکومت سکولار" اسراییل را باطل و منحرف و خیانت و بدعتی بزرگ در یهود می‌دانند و صهیونیست‌ها را لعن و نفرین می‌کنند.

همین‌جا از نظر اعتقادی راهی که صهیونیست‌های اسراییل در پیش گرفته اند همان راهی است که آیه الله خمینی بدان اعتقاد داشت .

اگر خمینی آدم باشعور و با سوادتر و دنیادیده‌تری بود، باید حکومت اسراییل را که دقیقا مثل خودش پس از هزاران سال سنت را شکسته بود و حکومت را به دین آمیخته بود، متحد یا همسوی خود می‌دانست.

به همین منوال بنیادگرایان حقانی و موتلفه و حجتیه ای ها و امام‌زمانی‌هایی چون محمود احمدی نژاد در عمل در همان راهی قدم برمی دارند که بنیادگرایان یهودی ضد حکومت اسراییل می‌روند. این دو منافع و اهداف مشترک دارند و عجیب نیست که به همدیگر کمک کنند.

داستان هلوکاست و پای فشاری احمدی نژاد بر افسانه بودن وی بزرگترین خدمتی بود که این طیف به بنیادگرایان افراطی یهودی کرد و پس از سالیان سال دوباره به انها عزت و اعتبار و مشروعیت بخشید ، با این نگاه نباید تعجب کرد که بر تن بنیادگرایان یهودی تی شرتهایی می بینیم که عکس احمدی نژاد بر روی اوست !

اکنون و در این برهه تاریخی به نظر من، روشنفکران مذهبی ایران و خط امامی های اصلاح‌طلب و چه بسا سکولار باید با توجه به این نکته و این گرانیگاه تاریخی توجه کنند و گفتگوهای نظری را با همتایان خود در اسراییل آغاز کنند.

اکنون و با وجود قدرتمندی کسانی چون مصباح یزدی و احمدی نژاد و خامنه ای در ایران و وضعیت مشابه در دولت و کشور اسرائیل ما می بینیم که در هر دو کشورفاجعه بنیادگرایی دینی به بالاترین حد خود رسیده است و اساس دموکراتیک و جمهوریت دو کشور را به خطر انداخته است. آنها یک مساله‌ی مشترک دارند و با همفکری و یادگرفتن از تجربه‌های همدیگربه آسانی می‌توانند مشکلشان را حل کنند و صلح و ثبات را در منطقه و کشورشان پیاده نمایند .

در این مورد و بر اساس خدمتها و کارهای مشترکی که بنیاد گرایان دینی در ایران و اسرائیل با همدیگر داشته اند مقاله مفصلی نوشته ام که در همین جا و یا در گویا بزودی منتشر خواهم کرد

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

! وطن و تن

شبهای احیا و احیای ایمان

آیا بشار اسد در ایران است ؟