انتخابات ریاست جمهوری تحریم یا شرکت ؟

زیاد علاقه ای نداشتم تا درباره انتخابات بنویسم به چند دلیل که اصلی ترین دلیلش این هست که لزوما علاقه ای به شرط بندی روی اسب مرده ندارم .
اما دیروز اتفاقات واحدی افتاد ، این روزها تعدادی از دوستان فیس بوکی که غالبا بسیاری شان نیز از خارج از کشور نیز می باشند با ارسال پیام و کمپین و گروه دیگر دوستانشان را به رای دادن و حضور در انتخابات و بطور مشخص رای دادن به آقای مهندس میر حسین موسوی دعوت می نمایند . به عنوان مثال ابراهیم نبوی نیز در حرکتی فعالانه گویا نمایندگی مهندس موسوی را در فیس بوک برعهده دارد و ضمن ترغیب همگان به دادی رای به ایشان شمشیر خود را نیز برای تحریمی ها از نیام برکشیده و بروی دیوار پروفایل خود نوشته است : " از این پس نباید با "تحریمی ها" با مماشات و مدارا برخورد کرد " و هر کسی هم که بخواهد خلاف اینرا بگوید بنا به اقرار خود سریعا نظر مخالف را محو و حذف می نماید .
اعتقاد نبوی برای برخورد با تحریمی ها این می باشد که تمامی مخالفان انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران ابتدا گروهی از دانشجویان اعزامی به فرنگ هستند که می توانند چپ هم باشند و همچنین تعداد معدودی از نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور، و در آخر جماعتی را هم با عنوان نیروهای سرگردان اجتماعی و در آخر هم صدا و سیما و وزارت اطلاعات ! وی اعتقاد دارد که همه این گروهها این روزها با همسویی با وزارت اطلاعات و صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بر طبل تحریم انتخابات می کوبند ! با همین نتیجه گیری ساده ابراهم نبوی دانشجویان مخالف جمهوری اسلامی ، چپ های دانشجو ، سازمانها و احزاب اپوزیسیون جمهوری اسلامی ، صدا و سیما و در آخر وزارت اطلاعات را همه را در یکسو قرار می دهد و حرف مخالفی را هم پذیرا نمی شود ! صرف نظر از اینکه اینچنین استدلال تا چه حد عقلانی می باشد و این طرز برخورد تا چه حد راه صحیحی را می پیماید بد نیست انتخابات در جمهوری اسلامی را بار دیگر با هم مرور نمائیم .
با آغاز زمان ثبت نام کاندیداها در ستاد انتخابات کشور همواره شاهدیم که از بقال و کاسب و نانوا و شکست خورده در اقتصاد و عشق و تحصیل و ... گرفته تا معلم و فرهنگی و سیاسی و حتا مخالف جمهوری اسلامی صف می کشند برای اعلام کاندیداتوری ریاست جمهوری و البته که همواره از میان این صدها نفر فقط چند نفر شایستگی آنرا دارند تا برای غربال دیگری بنام شورای نگهبان فرستاده شوند ، اما شورای نگهبان که وظیفه نگهبانی از اسلام و قرآن و نظام اسلامی و قانون اساسی را برعهده دارد از میان افراد موود همواره تنها کسانی را تائید می نماید که اولا از سوی رهبر اجازه گرفته باشند برای شرکت در انتخابات و بدین وسیله التزام عملی خود را به ولایت فقیه اعلام نموده باشند و در ثانی بهیچ وجه در سابقه سیاسی و اعتقادی شان مخالفتی با جمهوری ولایت فقیه نداشته باشند و بیم آن هم نرود و کوتاه کلام اینکه نهایتا بی خطر وپاستوریزه ترین افراد را برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری به مردم معرفی می نمایند .با این حساب پر واضح است که نتیجه انتخابات هرچه که باشد از پیش معلوم است و البته من هم انتظار ندارم که مجال شرکت مخالفان نظام جمهوری اسلامی در این انتخابات داده شود چرا که اولا این انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران است و نه رفراندوم و در ثانی گمان نمی کنم هیچگاه مخالف جمهوری اسلامی وجود داشته باشد که موافق باشد ریاست جمهوری اسلامی را برعهده بگیرد .
حال در این میان چند دسته وجود دارند :
دسته اول موافقان نظام جمهوری اسلامی هستند اینان که هم در داخل کشور هستند و هم در خارج اعتقاد دارند که نظام جمهوری اسلامی نظامی است مشروع و دموکراتیک و انتخابات نیز انتخاباتی هست سالم و صحیح پس مشتاقانه به پای صندوقهای رای می روند و با رای خود به اعتقاد خود نظام دلخواهشان را تثیبت می نمایند و رئیس جمهورشان را انتخاب می کنند و البته این پایان ماجرا نیست چرا که پس از انتخاب آنها هم این انتخاب اعتباری ندارد و رهبر نیز در آخر مهر تائیدی بایدبزند بر این انتخابات و رئیس جمهوری را تنفیذ می نماید .
دسته دوم نیز مخالفان آرام یا بقول آقای خامنه ای مخالفان نجیب هستند !همانهایی که می گویند باید از حداقل دموکراسی در این سیستم استفاده کرد و نهایتا از میان بد و بدتر بقول خودشان نهایتا بد را انتخاب می کنند تا نه بزرگ خود را به گوش حاکمان جمهوری اسلامی برسانند .
دسته سوم نیز مخالفان سرسخت نظام جمهوری اسلامی هستند که این نظام را از بیخ و بن نامشروع و غیر دموکراتیک می دانند و هرگونه شرکت در انتخابات را تقویت این نظام و البته مردود می دانند .
حال به انتخابات فعلی برگردیم و احوال کاندیداهای مطرح را با هم نگاهی گذرا داشته باشیم :
به غیر از محسن رضایی و اکبر اعلمی که ظاهرا شانسی برای انتخاب شدن ندارند محمود احمدی نژاد و مهدی کروبی و مهندس موسوی علی الظاهر رقبای جدی هستند .
محمود احمدی نژاد که در این چهار سال از بس گل کاشته که دیگر ایران را گلستان نموده و احتیاجی برای معرفی دیگر ندارد .
مهدی کروبی نیز که از ابتدای انقلاب اسلامی همواره بقول خودش در خط مقدم انقلاب اسلامی حضور داشته است و همواره علم حمایت از این نظام و خط امام و ولایت فقیه را برعهده داشته ، آخرین سمتش نیز ریاست مجلس ششم جمهوری اسلامی بوده و شاید هنوز خیلی ها فرمایشات ایشان را وقتی که پی در پی احکام حکومتی برای ساکت نمودن نمایندگان مجلس و از دستور خارج کردن طرحهای مجلس صادر می شد از یاد نبرده باشند ، یادتان هست وقتی قرار بود طرح اصلاح مطبوعات در مجلس بررسی شود و صبح زود مهدی کروبی با قرائت حکم رهبر موضوع را تمام شده دانستند و در جواب مخالفان گفتند این حکم ، حکم حکومتی رهبر و ولی فقیه هست هرکسی هم قبول ندارد از مجلس برود بیرون برود خانه اش بشیند ! حالا ایشان که البته قبل از هرکاری رخصت از رهبر گرفته اند یکی از کاندیداهای اصلاح طلبان می باشند .
اما مهندس میر حسین موسوی صرف نظر از همه سادگی و بی آلایشی وی صرف نظر از استعفاء انتقادهایش در هشت سال نخست وزیری شان به رئیس جمهور وقت آقای خامنه ای بهر حال حافظه های تاریخی آنقدر کند نشده است که از یاد برودموسوی هشت سال نخست وزیر و شخص اول قوه مجریه این مملکت بوده است و در همان زمانها بود که سرکوب و خفقان مخالفان شدت گرفت و قتل عام زندانیان سیاسی بوقوع پیوست ، زمانی که قوانین و مقررات سخت و امنیتی اجتماعی و انتظامی در جامعه بسط یافت و قوانین ضد کارگری تصویب شد و حقوق زنان و اقلیتهای قومی در ایران هیچ انگاشته شد . و البته پر واضح است که انسانها عوض می شوند و اندیشه شان قبض و بسط می یابد اما هنوز نیز مهندس موسوی جواب گویایی برای بسیاری از سئوالها که امروزه نیز درباره آن حوادث و اتفاقات از وی پرسیده میشود ندارد و آنها را نکاتی انحرافی و کالبد شکافی غرض ورزانه سیاسی می داند .
حال با این تفاسیر از پشت پرده و گاها دوستان داخل کشور خبر می آورند که در شهریور و دی ماه سال گذشته چندین بار ناطق نوری و حداد عادل به دیدار آقای خاتمی می روند و از وی می خواهند که مهندس موسوی را ترغیب به شرکت در انتخابات نماید چرا که نظر رهبری هم نسبت به وی مساعد است ، خاتمی نیز که در ابتدا علاقه ای به حضور در انتخابات نداشته از این مسئله استقبال می نماید و از مهندس موسوی دعوت به عمل می آورد ، موسوی نیز نه رد می کند و نه تائید ، آقای خاتمی نیز که شانس خود را به یکباره بالا می بیند وارد عرصه می شود و البته عنوان می کند که یا من می آیم یا میر حسین که معتقد بوده میر حسین قدرشناس هست و وارد عرصه ای که برای وی باز شده است نخواهد شد ! با ورود خاتمی آقای خامنه ای از طریق محمدی ری شهری برای خاتمی اخطار می فرستد که از کاندیداتوری صرف نظر نماید و تواما برای مهندس موسوی پیام می دهد که در صحنه بماند و کنار نرود ، آقای خاتمی نیز که جبهه خود را از سوی موسوی و رهبری تحت فشار می بیند بناچار عقب نشینی می نماید و کنار می کشد و ...
به مطلع این نوشتار بازگردیم و اینکه آیا باید در این انتخابات با توجه به این نامزدهای اینچنینی شرکت کرد ؟ جواب البته دشوار است چرا که در صورت تحریم و عدم شرکت در این انتخابات همان دسته اول کار را تمام خواهند کرد و احمدی نژاد و چه بسا مهندس موسوی را هرچند با آرای کم انتخاب می نمایند و تقدیم رهبر می نمایند تا وی مشارالیه را تنفیذ نماید .
این نوشتار نه در باب تائید تحریم انتخابات است و نه در جهت تشویق انتخابات فقط یک سئوال را مجددا مطرح می نماید که آیا زمان پایان انتخاب بین بد و بدتر نرسیده است ؟ آیا وقت آن نرسیده از اصلاحات نافرجام دست برداریم و به تغییر بیاندیشیم ؟
با یک مثال واضح این نوشتار را به پایان می رسانم که مگر می شود گفت ما با اعدام مخالفیم ولی حالا که در ایران اعدام باب است پس لطفا اعدامی ها را با احترام و مثلا با طناب زیباتری اعدام کنید !
این محور دو سر بیشتر ندارد یا موافق یا مخالف ....

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

! وطن و تن

شبهای احیا و احیای ایمان

آیا بشار اسد در ایران است ؟