بسیجیان دیروز و فرصت طلبان امروز

این روزها سالگرد تاسیس بسیج است و هفته ای هم برای پاسداشت این اندیشه در ایران نامگذاری شده است ، اگر کسی کمی انصاف داشته باشد نمی تواند منکر رشادتها و جان فشانی های بسیج و بسیجیان در طی هشت سال جنگ تحمیلی باشد ، جنگی که همه چیز مارا نشانه گرفته بود ، آب و خاک و ناموس و عزت ایران و ایرانی را ، اما آن بسیجیان و همه دلاوریهایشان رفته رفته در هزارتوی سیاست و جهالت این روزهای خاکستری در ایران فراموش شدند تا اینکه این روزها همه آن دلاوری ها خلاصه شده است در این که چفیهای بشود که دور گردن آویخته شود و در شهر راه بیفتند و در خیابانها فریاد زنند که جنگ یک حماسه بود تا نگذارند این حکومت از بین رود و راهشان ادامه دارد، حتی اگر دشمنی نباشد! دشمن آن روزهای بسیجیان متجاوزان بعثی بودند و دشمن این روزهای بسیج در شهرها که هستند ؟ نمونه ها از این دست این روزها بسیار است و شاید هنوز خیلی ها عکس سعید عسگر را آن روزهای التهاب ترور حجاریان را فراموش نکرده اند که زینت بخش روزنامه های دوم خردادی شده بود .
سعید عسگر و سعید عسگر ها بسیجیان امروزی هستند که نه بوی باروت با مشامشان آشناست و نه روزهای دود و خون و خمپاره با وجودشان آشنا، آنها فقط میراث دار مدگرایی جنگ و بسیجی شده اند و فقط قیافه همت ها و باکری ها را در عکس دیده اند و از همه بسیج و بسیجی فقط چفیه و شلوار خاکی رنگش را درک کرده اند .اما سهم آنهایی که جنگ را دیده اند و آنرا با گوشت و پوست و استخوانشان درک کرده اند امروز متلکی است که هر از گاهی پشتسر شان در شهر شنیده می شود که «حاجی بجنب که سیدتو کشتن» ، مسخرهشان می کنندو برایشان دل می سوزانندکه عجب متحجرانی هستند و حتی یکبار فکر نمی کنند که آنچه اینان مسحورش شدهاند چه بوده .سهم نسل جنگ ، نسلی که واقعا بهترین تعبیربرایش همان نسل سوخته است ، صدای آژیری است که همواره در گوششان است و پناهگاههای تنگ و تاریک و یاد زیرزمین خانهها که بوی نفت میداد و انتظاری که اغلب نمیدانستیم چیست و اصلاً مگر چه خبر است و چرا این همه اخبار گوش میکنند که همیشه میگوید «شنونده گان عزیز توجه بفرمائید دلاورمردان ...»همه آن دلاوری ها خاطره شده است و افسانه آنطوریکه امروز وقتی جوانان و نوجوانان خاطرات فرماندهان آن روزها را می خوانند – که اگر بخوانند- چه می دانند که مگر می شود کسی داوطلبانه بروی مین برود ؟ و کسی هم نیست که آن همه غیرت را امروز برای هم سن و سالان فهمیده ها ترجمه کند .
سهم آن بسیجیان از جنگ امروز سرکوفت است و اینکه می خواستید نروید ! که اگر بخواهی برایش دلیلی هم بیاوری آنرا با زخم زبان سهمیه کنکور و بن و یخچال و گاز و کولر جواب می دهند اما کسی آنرا نمی بیند که درست در همان زمانی که « جنگ در راس امور بود » حسین خرازی فرمانده غیور جنگ شب عملیات نگران آن بود که صاحبخانه اش زن و بچه هایش را بهمراه اثاث خانه اش به بیرون ریخته است و بچه هایش هفته ای است که در کنار خیابان و کوچه روز را به شب می رسانند .
سهم بسیجیان آن روزها گم شده است در حماقتهای این روزها که بسیجیان را موجودات پشمالوی زبون نفهم می دانند که بدون دلیل به انسانها گیر می دهند و داد می کشند و لگد می اندازند !
سهم بسیجیان آن روزها از جنگ بغضی است که گلویشان را میگیرد از خواندن خبر مرگ شیمیاییها که خرج درمان ندارند و کسی را هم برای درد دل نمی یابند و فقط این غمباد که رفیقانم دعا کردند و رفتند مرا زخمی رها کردند و رفتند ....بسیجیان آن روزها گم شده اند در فرصت طلبان این روزها آنهایی که به نام و نشان و سردار و امیر این روزها فخر می فروشند و خود را وارث احمد متوسلیان ها می دانند و ته دلشان ترسی است که وای نکند متوسلیان زنده باشد ؟
آن روزها جنگ بود و بازار، بازار جان بود و بسیجیان تنها فروشنده اش به ثمن بخس و این روزها بسیج بازار سهمیه است و خواهر حجابتو درست کن ! این روزها بسیجی ترجمه می شود به حافظ حکومت و ولایت فقیه اما آن روزها بسیج حافظ جان و مال و ناموس ایرانی بود، سری اگر به محله های تهران بزنید هنوز هم می بینید کوچه هایی را که مزین است به نام شهید آرتور آرزومانیان ..... شهید ادوارد خاموچاکشیان و دهها شهید مسیحی و زرتشتی و کلیمی و ... آیا آنها نیز برای دفاع از ولایت فقیه به جبهه رفته بودند ؟
بسیجی دیروز همت بود و باکری و خرازی و زین الدین و بروجردی و بسیجی امروز فیروزآبادی است که مدال بسیجی بر سینه دارد و گردنش راتبرهم نمی زند و صادق محصولی میلیاردر !
سهم نسل من از جنگ سکوتی است که حاج داود کریمی- که خود نیز بعد از سالها زندان و درد دقمرگ شد - در پاسخ خبرنگار میدهد که : «اگر جنگی دربگیرد فکر میکنید جوانان باز با همان شور و شوق به جبههها خواهند رفت؟»
نظرات