نکته ای دوستانه درباره آیه الله بروجردی
قریب به دو سال است که آیه الله بروجردی یک روحانی مخالف دین سیاسی و قرائت فاشیستی موجود از ولایت فقیه در زندان می باشد ، من بواسطه آشنایی که با ایشان داشتم و بواسطه اعتقادی که به نوع مبارزه ایشان با خلافت امروزی علی خامنه ای دارم همواره از ایشان در هر فرصت ایجاد شده ای دفاع کرده ام و این دفاع تا بدانجایی پیش رفت که در بسیاری از اجلاس و دیدارها با مقامات حقوق بشری و سیاسی به عنوان نماینده و وکیل ایشان حرف زده ام و کماکان نیز به این وظیفه انسانی خود ادامه خواهم داد .
دفاع من از آقای بروجردی چند وجهی است وجه اول و نخستش به دفاع از حقوق بشر برمی گردد بدون هیچ شک و شبهه ای در طی این دوسال شدیدترین و خشن ترین برخوردها با ایشان و هواداران ایشان و حتا خانواده ایشان صورت گرفته است ، شدت برخوردها به گونه ای بوده است که تعدادی از هواداران ایشان در زندان و یا در بعد از زندان به بیماریهای روحی و روانی و جسمی مشکوکی گرفتار آمده اند و حتا یک تن از آنان نیز به طرز مشکوکی فوت نموده اند ، دفاع از حقوق بشر خودی و غیر خودی ندارد اگر همین امروز هم شرایط به گونه ای شود که مثلا آقای علی فلاحیان که به نظر من یکی از بزرگترین جانیان و جنایتکاران تاریخ جمهوری اسلامی است به زندان بیفتد و مورد شکنجه و اذیت و آزار واقع شود حتما من یکی از مخالفین این برخورد خواهم بود و از ایشان دفاع خواهم کرد ،اما وجه دیگر دفاع من از آقای بروجردی موافقتم با نوع مبارزه ایشان است چرا که همچنانکه پیشتر نیز گفته ام الماس را فقط با الماس می شود برید !
اما همه تلاشهایم برای آزادی ایشان و دفاعم از آقای بروجردی و وهوادارانشان صرفا دفاع احساسی و پوپولیستی نیست ، همواره گفته ام که من در نقد و انتقاد از هم اندیشان و دوستانم شاید رادیکالتر عمل کنم و بالتبع از نقد بی رحمانه خودم نیز استقبال می کنم ، بر همین مبناست که احساس کردم به عنوان یکی از نزدیکان ایشان که طبعا بسیاری انتقادات نیز از من می شود که بصورت مستقیم و غیر مستقیم تا بحال بسیاری از آنها را با ایشان درمیان گذاشته ام مواردی را هم علنا بیان کنم . در همان زمان حصر ایشان و هوادارانشان در منزلشان که جمعیت کثیری نیز از شهروندان تهرانی گرداگرد خانه آقای بروجردی جمع شده بودند و از ایشان دفاع می کردند من بارها خطری را برای ایشان گوشزد کردم که مانع به نتیجه رسیدن اعتراض دانشجویان در هیجده تیر سال هفتادو هشت شده بود و آن اغتشاش و شورشهای کور بود من آنروز هم مخالف چماق بدست گرفتن و چاقو و قمه و قندشکن بدست گرفتن افراد مدعی هوادارای از آیه الله بروجردی بودم .
ایکاش آیه الله بروجردی و هواداران اصیلشان برای یکبار هم که شده فکر کنند چه شد آن همه جمعیت ؟ آیا واقعا آن جمعیت نزدیک به صد هزار نفری که آنروزها در اطراف منزل ایشان جمع شده بودند هواداران و جان برکفان بی چون و چرای ایشان بودند و یا صرفا جو زده و یا بدنبال هرج و مرج بودند ؟ پس چرا دیگر هیچ خبری از آنها نشد چرا یک دهم آن جمعیت هم در مراسم تشییع پیکر مادر ایشان که سخت ترین شکنجه های وزارت اطلاعات را متحمل شده بودند پیدایشان نشد ؟
سخن را کوتاه می کنم و در خاتمه از خود ایشان نیز انتقادی دوستانه دارم من همواره مخالف بعضی از ادبیات ایشان و ادعاهای ایشان بوده ام من قبول دارم که آیه الله بروجردی هواداران بسیاری در ایران دارند اما مخالف این هم هستم که آقاي بروجردي مي گويند من امید همه ایرانی ها هستم و یا من رهبر و پیشوای مبارزین علیه جمهوری اسلامی هستم و یا نماينده ي ميليونها ايراني هستم يا نماينده ي ملت ایران هستم !
چرا نباید آیه الله بروجردی خود را صرفا یک روحانی مخالف ولایت فقیه و قرائت فاشیستی از دین در جمهوری اسلامی و یا یک زندانی سیاسی و اصلا يك شهروند معرفي كنند؟ بارها و بارها گفته ام که اين حرفها به ضرر ايشان و هوادارانشان و مبارزه شان تمام مي شود . و البته بسیاری از این القاب و پیشوندها و پسوندها را هم می دانم که هواداران ایشان و از سر ارادت و بدون اطلاع ایشان به وی نسبت می دهند اما همین سکوت ایشان و نفی نکردن آنها میتواند در دراز مدت به ایشان لطمات جدی ای وارد نماید .
آیه الله بروجردی به نظرمن یکی از آزاده ترین انسانهایی هست که تا بحال دیده ام غیرت و شجاعت ایشان در مبارزه واقعا ستودنی و قابل ستایش هست ، هنوز فریاد مظلومیت و مددجویی ایشان وقتی از شکنجه خود و خانواده اش و آزار و اذیتهای غیر انسانی وشرم آوری که همسر ایشان را در پیش چشمانشان در زندان انجام داده اند در گوشم زنگ می زند و ای کاش که ایشان بیشتر و بیشتر مراقب این نام نیک و مبارزه اصیلشان باشند و این قهرمان نیز همچون بسیاری دیگر از قهرمانان و مبارزان بعد از مدتی خود خراب نکنند هرچه ساخته اند و انجام داده ند .
در همین رابطه :
نظرات