! مهدی جامی و نخود و شلغم

بعد از مطلب رادیو زمانه ، مهدی جامی و پسرخاله های قدرت و جوابیه ای که بر مطلب مغالطه آمیز آقای مهدی جامی نوشتم قصد نداشتم بیشتر درباره رایو زمانه بنویسم اما تفسیر این روزهای مهدی جامی و اعوان و انصارش این روزها خیلی مرید و مراد بازی شده و من مونده ام که دوران لات و لات بازی و مرید و مراد بازی هنوز تمام نشده ؟ (البته نخواستم حالا بادمجان دور قاب چینی رو هم اضافه کنم ! )و اینکه حضرات نتوانسته اند و یا نمی خواهند مسئله ای به این سادگی را هضم کنند واقعا برایم عجیبه ؟، مگر رادیو زمانه ملک پدری آقای جامی بوده ؟ چرا نمی خواهند قبول کنند که واقعيت اينه که رادیو زمانه با هزینه و بودجه‌ای مشخص، از سوی دولت هلند را افتاده و نه تنها خودشان بلکه آقای مهدی جامی نیز همگی به نوعی کارمند دولت فخیمه هلند بوده اند و وظيفه‌ای مشخص داشتند که بايد انجام ميدادند و حالا تمام شده . آقای مهدی جامی که این روزها مدام در حال نوشتن مطالب شداد و غلاد هستند مگر رادیو زمانه و یا بقول خودشان فرزند خوانده شان را با هزینه شخصی راه اندازی نموده اند که حالا از استیضاح و جواب پس دادن شاکی شده اند ؟ یعنی این را نمی دانند که یک کارمند باید تابع نظرات کارفرما باشد ؟ ( البته ظاهرا اگر اینرا می دانستند کارشان در بی بی سی هم بدین شکل خاتمه نمی یافت اما من فکر میکردم که مهدی جامی امروز لااقل دیگر مبانی اولیه کار را می داند ) . من بقول پانته آ این همه سوگنامه نوشتن را نمی فهمم ! حالا برویم سر وقت عزاداران و شوگنامه نویسان مثلا خورشید خانم که در جوابی کاملا دندان شکن و البته منطقی در قبال مطلب انتقادی من در رابطه با رادیو زمانه لقب زباله انسانی به من دادند هم احساس می کنم بجای عجز و لابه بروند کتاب حقوق کار و روابط کارگر وکارفرما را حتما مطالعه نمایند که بدردشان میخورد حتما . اما دوست عزیز نیک آهنگ که وی بقول مهدی جامی از جمله هنرمندان در تبعید و فراری شاغل در رادیو زمانه بوده اما هر از گاهی خبرها و عکسهای عجیبی از شکنجه و تحت فشار بودن وی توسط جمهوری اسلامی از این هنرمند در تبعید و فراری منتشر می شود ) نیز در واکنشی کاملا مشابه خورشید خانم در قبال آن مطلب من را به بی مروتی و بی معرفتی و ... متهم نموده بود (که البته من این روزها ناراحتی و عصبانیتش را درک می کنم و زیاد بدل نمی گیرم ) نیز ایکاش همین ابتدائی ترین نکته را می دانست که نامه ای که منتشر می شود عمومی است و نامه خصوصی معمولا بدست دیگران نمی رسد و مستقیم است و اینکه چه شد حالا یکهو رادیو زمانه شد رادیو اجنبی و بیگانه ؟ از کی تا حالا عزیزم هلندی ها خودی شده اند ؟ مگر از روز اول رادیو زمانه با پول و کمک بیگانه راه اندازی نشده بود ؟ حالا چه شد که تا مرادتان از رادیو کنار رفت بیگانه شد ؟ اما داریوش میم ! که البته ایشان نیز مرا بی نصیب نگذاشته اند و درست بعد از مصاحبه من با روزنامه فولکس کرانت درباره رادیو زمانه و بازگشت از سفر ایران مرا وبلاگ نویس مزاحم نامیدند نیز ! بهتر است بجای زیارت نامه وسوگواری برای مهدی جامی و معجزه بودن او که : «کس دیگری در قد و قامت فکر و علمی او نیست» بهتر است کمتر شبهای برره را ببیند ظاهرا سنت پاچه خواری بد جوری دارد رایج می شود . همه اینها از یکطرف و از طرف دیگر رئیس معزول و مدیر متکبر ! امروز در حالی از برده داری و فرهنگ استعماری حرف می زند که مدت قریب به سه سالی است که در محلی فعالیت می نماید که از قدیمی ترین ساختمانهای هلند است و در گذشته ای نه چندان دور محل انتقال برده های آفریقایی به هلند و اروپا بوده است ! چطور شده که به یکباره امروز که وی را گذاشتند کنار فهمیده است که عين اجدادشون برده‌دار هستند ؟ چطور آنزمان که از کنار همین رادیو برای همه خاصه خرجی های شما پول بود و اعتبار درست و حسابی برای خرید خانه در آمستردام برایتان فراهم شده بود به برده داری فکر نمی کردید ؟ با همه اینها من عادت به ضعیف چزونی ندارم و همچنان وعده ما در تاریخ دادگاه !
اما از همه جالبتر دلسوزی کیهان برای برکناری مهدی جامی بود که همصدا با دیگر سوگنامه نویسان زمانه ای این برکناری را مستکبرانه خوانده است که کاملش را خودتان اینجا بخوانید
اما نخود و شلغم !

حال که صحبت رادیو زمانه و پاچه خوارانش و برره شد آیا می دانید مراسم نخود خوران ریشه در فرهنگ آمریکا دارد ؟ اگر شب سال نو میلادی در امريکا و در ايالتهاي جنوبي اين کشور باشيد؛ مشاهده مي کنيد که در ميان مردم امريکا البته مردم ساکن در ايالت جورجيا رسم است که در شب سال نو ؛ ظرفي پر از نخود چشم‌سياه يا همان لوبياي چشم‌بلبلي خودمان و شلغم پخته بخورند. این رسم که به نخود خوران معروف است به این دلیل است که آمریکایی ها نخود را سمبول مس و سکه هاي پول خرد و شلغم سبز را نشان دلار می دانند ! مردم جورجيا عقيده دارند هر نخود که مي خوريد مساوي با يک دلار درآمد و هر برش از شلغم سبز برابر با هزار دلار درآمد است. آمریکایی ها و بخصوص جنوبی ها عقيده دارند که اين رسم؛ سبب خوشبختي و رونق مالي در سال آينده مي شود. البته چندان بي‌ربط هم نيست زيرا يک قطعه سه اونسي از شلغم سبز يا نخود چشم سياه براي سيستم گوارش شما بسيار خوب است برخي از مردم جورجيا و ايالتهاي جنوب امريکا معتقدند که خوردن نخود چشم سياه پخته در شب عيد بايد به تعداد روزهاي سال 365 عدد باشد. اين کار خوشبختي شما را در هر روز سال تضمين مي کند! اين رسم در تگزاس اندکي فرق دارد و نخود چشم سياه با کلم خام يا پخته صرف مي شود اما در اينجا نيز نخود سمبول خوشبختي و کلم سمبول پول و ثروت است.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

! وطن و تن

شبهای احیا و احیای ایمان

آیا بشار اسد در ایران است ؟