! قهرمانان هم گاف می دهند
این روزها در تعداد مشخصی از سایتها و وبلاگستان فارسی به یکباره دیده ایم که همه پرداخته اند به لیلی مظاهری و اینکه ایشان دروغگو هست ، ایشان بنام مبارزه با جمهوری اسلامی و یا دفاع از حقوق بشر از آمریکا پول می گیرد و ...
من خانم لیلی مظاهری را فقط از طریق ارتباطات و جستجو در اینترنت می شناسم و اینکه چند ماه پیش درست در همان زمانی که احمد در عراق بود ایشان در فیس بوک مرا اد کرد و گفت که وکیل احمد باطبی است ، من آنروزها فرد دیگری را به احمد برای وکالت معرفی کرده بودم که از دوستان نزدیکم بود و تا حدود بسیار زیادی احساس می کردم که با توجه به ارتباطات فراگیرش وی میتواند کار انتقال احمد را انجام بدهد ، که احمد به من گفت به دلایل بسیار زیادی فعلا نمی توانم وکالتم به لیلی مظاهری را کنسل بکنم ، همین شد که من رفتم تحقیق ببینم ایشان کیست که دیدم ارتباطات بسیار خوبی دارد و اتفاقا دیدم کار انتقال کیانوش سنجری را هم در مدت زمان بسیار کوتاهی یعنی شاید قریب چند ساعت توانسته انجام بدهد – حالا این نشانه موفقیت حرفهای ایشان هست و یا نشانه مثلا بقول کیهانیهای داخلی و خارجی جاسوس بودن ایشان اصلا مورد بحث من نیست - । القصه که ایشان توانست در مدت زمان بسیار کمی احمد و فرد دیگری را که در آنزمان همسر احمد و بعدها نامزد احمد و کمی بعدتر دوست دختر احمد و الان هیچ کس احمد معرفی شده است را به آمریکا بیاورد – این کار را شاید خیلی از افراد ندانند چقدر سخت است اما برای من که به نوعی کارم هست و در کمیته نجات گاها می بینم نقل و انتقال افراد حتا بسیار معروف به کشوری امن چقدر سخت و طاقت فرسات واقعا قابل تحسین است و همین جا فارغ از همه چیز باید از ایشان بخاطر نجات دادن جان احمد و انتقالش به آمریکا تشکر کنم .
همه اینها را گفتم تا بگویم که خانم لیلی مظاهری به عنوان یک وکیل مدافع مهاجرتی و یا بقول خودشان وکیل مدافع حقوق بشری و نهایتا و قدر مسلم در هیات یک وکیل حرفهای کارش را در قبال احمد باطبی ، کیانوش سنجری و احتمالا منوچهر محمدی و کوروش صحتی و ... نه تنها خوب بلکه عالی انجام داده است . این را داشته باشید تا همین جا و اصلا خودتان را هم گرفتار نامها نکنید به قضیه اینطوری نگاه کنید : یک فرد که جانش در ایران در خطر بوده و یا نه اصلا عرصه برایش سخت شده بوده از ایران به کردستان عراق فرار می کند و فردی که وکیل هست با خبر می شود و از عراق وی و فرد همراهش را به سرعت به کشور ثالثی منتقل می کند و مایه امن و آسایش وی می شود . حالا به ادامه ماجرا می پردازیم .
فرض اول
برای نجات یافتگان و یا فعالین حقوق بشری و یا کوشندگان سیاسی مشخص می شود که وکیل فوق خیانتکار است و از نام و اعتبار افراد برای رسیدن به مطامع حزبی / سیاسی / اعتقادی / اقتصادی / و در آخر اصلا جنسی خودش دارد سوء استفاده می کند و در پشت نامهای مبارزین جمهوری اسلامی دارد خودش را مطرح می کند و با آوردن افراد به کشوری خاص دارد بقول معروف اسب خودش را زین می کند ! خوب چاره چیست ؟ چه کار باید بکنند ؟ که هم چهره خودشان سالم بماند و هم این خیانتکار را رسوا کنند ؟ سادهترین راه به نظر من این هست که اول وکالت خودشان را از آن فرد کنسل و بعد هم مثلا با اطلاعیهای بگویند بله ایشان که تا اینجای کار کمک کرده اند هدفشان سوء استفاده بوده نه دفاع از حقوق بشر و این حرفها . آنوقت است که مثلا خانم مظاهری و یا مظاهریها رسوا می شوند و می نشینند سرجایشان .
فرض دوم
این خانم با لطایف الحیل خاص و ترفندهای ویژه و حتا شاید امنیتی از طعمههای خودشان آتو می گیرد و اینگونه افراد مجبور می شوند به ایشان حق السکوت بدهند مثلا خانه آخرش این هست دیگر مثلا یک فیلم پورنو از ارتباط فرد با یکنفر دیگر داشته باشد و یا نامهای و یا واقعیتی که ثابت کند فرد فوق اصلا سابقه مبارزاتی نداشته است و یا اینکه اصلا زندانی نبوده است و همه اینها صحنه سازی بوده است و ... و فرد هم مجبور باشد برای اینکه پتهاش رو آب نیفته همینجوری به ایشان باج بدهد و عکس یادگاری با ایشان بیندازد و در همه مصاحبههایش از وی به عنوان ناجی وقهرمان و ... نام ببرد ! خوب اینجا حالا چاره چیست ؟ چه کار باید بکند ؟ عقل سلیم هر آدم سادهای چه برسد به یک فعال سیاسی و آگاه و بقول معروف بچه زرنگ حکم می کند که حالا که به نقطه امنی رسیده است و در جائی هست که دیگر مثل ایران دیکتاتوری و باند بازی و مافیایی و نبود مطبوعات آزاد و مستقل نیست دیگر باج ندهد و علنا و شجاعانه بیاید بگوید که بله دارد از من سوء استفاده می شود و من دارم قربانی می شوم – فراموش نکنید که این من هم نه مثلا یک نام ساده و گمنام بلکه نامی هست که برای خودش اسطورهای است و متعلق به یک تاریخ مبارزاتی هست نه مثلا یک پناهنده ساده و گمنام – و ماجرا مثلا از این قرار است آی فعالان حقوق بشری و مطبوعات و دادگاه و ... به داد من برسید و من را از دست این خائن نجات بدهید و بازدر این فرض هم آنوقت است که مثلا خانم مظاهری و یا مظاهریها رسوا می شوند و می نشینند سرجایشان .
اما متاسفانه این روزها هیچ کدام از این دو فرض موجود انجام نمی شود و جامعه ما هم که متاسفانه جامعهای است قهرمان پرور و مرد سالار ، همه اعتقاد دارند قهرمانها هیچ وقت خطا نمی کنند ، مردها همیشه معصوم و مظلوم هستند و این زنها هستند که عفریته هستند و شیاد و شیطان ! و البته که همه ماها عاشق این هستیم که کاسه داغتر از آش و یا کاتالویک تر از پاپ بشویم . و متاسفانه و تاسف بار تر اینکه این طرز تفکر نه تنها برای مردم عامی و فرو دست جامعه بلکه قشر الیت و مثلا روشنفکر جامعه هم اینگونه است همانهایی که این روزها وکالت افتخاری احمد باطبی را پذیرفته اند که وای احمد مظلوم از زندان ایران در رفت و اسیر و زندانی دیگری شد ، وای دارد جیب خودش را از نام و عنوان احمد پر می کند ، وای این بیسواد جاهل از اتفاقات ایران را چه به این حرفها ، وای می خواهد حتما احمد را گول بزند و زن احمد بشود و ....
بار دیگر به آغاز این بخش برگردیم ، من لیلی مظاهری را زیاد نمی شناسم اما احمد را زیاد می شناسم و آشنائی مان هم از سختترین روزهای زندگی هر دویمان شروع شده - زندان لعنتی اوین - و احمد دوست عزیزم هست و خواهد بود اما احساس می کنم اینجا دارد در حق یک فرد یک کسی که اتفاقا زن هم هست جفا می شود . اگر خانم لیلی مظاهری شیاد است و دروغگو هست و یا مثلا خیانتکار هست اینرا نه من می توانم بگویم نه مثلا فلان نفر و نه بهمان نفر فقط و فقط مثلا در همین یک مورد این احمد باطبی عزیز است که باید بیاید و بگوید این فرد خطاکار هست و کسی هم در جرات و شجاعت احمد هم شک ندارد ، احمدی که در خفقان و سرکوب جمهوری اسلامی در روزهای ۱۸ تیر در تهران پر از سرباز و پاسدار و لباس شخصی و داغ و درفش شجاعانه پیراهن خونی یار دانشجویش را بلند کرده حتما جراتش را دارد تا در آمریکا در کشوری که حق آزادی بیان برای همه حتا برای مخالفین و منکرین رئیس جمهورش هم محترم است بیاید و ماهیت این فرد را فاش کند .
سکوت احمد باطبی این روزها متاسفانه در هر دو حالتش بد است و خدا نیاورد اینرا که حقیقت داشته باشد که احمد پیش دوستانش می گوید این زن شیاد است و پیش لیلی مظاهری می گوید ول کن این حرفها اینها دارند به من حسودی می کنند ، خوب لیلی جان مصاحبه فردا با کیست ؟ سخنرانی پس فردایم کجاست ؟ کار اقامتم چه شد ؟ که در این صورت در پس آن عکس همیشه بیاد ماندنی و اسطورهای جنبش دانشجویی ایران فردی خفته که نمونه بارز و رایج لمپنیسم موجود در اپوزیسیون ایران است ،اینها را که می نویسم خودم هم حالم بهم می ریزد که وای قهرمانان هم می توانند گاف بدهند ! و دلم می سوزد برای آن مثلا دانشجوی ساده شهرستانی که در سالگرد کوی دانشگاه عکس جاودانه احمد باطبی را بر دست گرفته و یا آن دختر جوانی که با گریه با دست خط ساده و شکسته خود نوشته : گنجی باید زنده بماند و در مقابل در بیمارستان میلاد ایستاده است ، برای آن دانشجوی کرمانی که می گفت از همسایهها و دوستانش پول قرض کرده تا به آمل بیاید و در مراسم به خاک سپاری اکبر محمدی به منوچهر محمدی بگوید دست مریزاد ! آیا قهرمانان هم گاف می دهند ؟ احمد بیا و ثابت کن اینطور نیست !
نظرات