صداقت مبشران آزادی ایران فردا!
جمهوری اسلامی رفتنی است ! حالا کی فردا یا پس فردا معلوم نیست اما آنچه که مسلم است این نظام به آخر خطش رسیده است در طی این سی سال هر برگی که داشته است رو کرده است و این احمدی نژاد البت که معجزه هزاره سوم هست و چه بسا همین موجود این انقلاب و حکومت و حاکمیت را به پایان کارش برساند اما در بعد از آن چه خواهد شد ؟ ایرانیان یکبار تاوان این غفلت و نادانی خود را داده اند اما آیا باز همان بر سر ما میرود که سی سال پیش رفت ؟ هنگامی که اعتراضات به نظام پهلوی بالا گرفت آنچه که همگان می دانستند این بود که سلطنت نمی خواستند البته در این هم مطمئن نبودند چراکه بسیاری همان زمانها هم می گفتند شاه سلطنت کند و حکومت را به مردم بسپارد به هر حال صحبت فقط از مخالفتها بود کسی نمی دانست چه می خواهد تا اینکه در میانه راه روحانیت و بازار وارد کار شدند و سوار بر موج انقلاب کار را به جایی رساندند که انقلابی را که می خواست بهار آزادی باشد و آزادیهای بیشتری به مردم بدهد و عدالت گستر و عاری از مهر نباشد با تو دهنی زدن بر سرکار آمد و شد "جمهوری اسلامی " نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر !
اما حالا باز همه می دانند که حکومت جمهوری نمای اسلام ادعا را نمی خواهند دوباره آش همان آش و کاسه همان کاسه ! عده ای بر طبل جمهوریت و دیگری بر طبل سلطنت می کوبد و باز آنهایی که مدعی جمهوریتند هزار پاره اند و ایضا سلطنت طلبان نیز بر همین سان مشروطه و نمیه مشروطه و .... اما همه یک ادعا داشته و دارند که دموکراتیک هستند و در طلب ایجاد جامعه ای مملو از دموکراسی که حق آزادی اندیشه و عقاید و احزاب و گروهها را محترم می دانند ، با اعدام مخالفند و بشارت می دهند با آمدن ما نه زندانی سیاسی ای وجود خواهد داشت و نه تبعیض و رانت خواری .
این مبشران آزادی در داخل و خارج از کشور این روزها سخت در تلاشند و با این دیکتاتوری در حال مبارزه در احزاب در سازمانها در گروههای دینی و فرهنگی در رسانه های برون مرزی گاه خصوصی و گاه نیمه دولتی و دولتی که از سوی دولتهای خارجی حمایت می شونددر حال جنگ با عفریت دیکتاتوری هستند .
حالا به نظر شما این مبشران آزادی فردا چقدر در اعتقادات امروزی شان و وعده هایشان صادق هستند ؟ آیه الله خمینی نیز در نوفل لوشاتو در دوران تبعیدش و مبارزه سیاسی اش درست مثل وضعیت همین افراد و اپوزیسیون امروزی وعده آب مجانی و برق مجانی ، وعده احیای حکومت عدل و داد وعده ممنوعیت حجاب اجباری ، وعده آوردن نفت در هر خونه و هزار مدینه فاضله دیگر را می داد حالا البته او نه سواد آکادمیک داشت و نه حتی بیان درست و حسابی با همان بضاعت اندکش چیزهایی می گفت که هر شنونده ته دلش غنج می رفت که وای دیو چو بیرون رود فرشته در آید !!
خمینی آیه الله بود و روحانی و عمامه بر سر اما چنان هنری داشت که بی حجاب و بی دین و کمونیست و توده ای و مجاهد و ملی و روشنفکر و چپ و راست را با خود همراه کرد انقلاب به پیروزی رسید و از همان بهشت زهرا شروع کرد به تو دهنی زدن ! " من تو دهن این دولت می زنم ! " من دولت تعیین می کنم و خلاصه فاتحه انقلاب را خیلی ها همانجا خواندند .
برگردیم به اصل ماجرا آیت الله خمینی مجال زیادی برای اثباط ادعا ها و رونمایی مدینه فاضله ای که بشارتش را می داد نداشت اما متاسفانه و یا خوشبختانه اپوزیسیون امروزی جمهوری اسلامی مجالش را یافته است امروز دیگرسی سال پیش نیست که تمام مبارزه مخالفین خلاصه شود به یک اعلامیه پلی کپی شده و نوار سخنرانی آقا در نجف و یا فرانسه ! این عصر عصر ارتباطات هست به عنوان مثال اگر فرد یا جریانی وعده حکومتی را می دهد که در آن حقوق همه محترم باشد امروزش را هم می بینند و همه درباسکول اجتماعی و سیاسی هستند و وزن و عیار صداقتشان در حال سنجش حالا بگذارید با هم مروری داشته باشیم بر مختصری از عملکرد امروزی تعدادی از همین مبشران آزادی فردا :
1- در یک رادیویی که از محل بودجه اختصاص یافته دولت آمریکا برای سرنگونی جمهوری اسلامی فعالیت می نماید و مسئول بخش فارسی آن فردی هست که ادعای کاملا دموکراتیک بودن دارد سه ماه پیش فردی را بنام آ . ع صرفا بخاطر اینکه هنگام مصاحبه استخدامی با مدیر رادیو گرم نگرفته است استخدام نکردند . در همین رسانه سال گذشته فرد دیگری را بنام میم . ص صرفا بخاطر اینکه در یک بحث دوستانه در بعد از کار در یک کافه به دیگر همکارانش گفته بوده من مقابل زیاده خواهی های فلانی (سردبیر سایت آن رادیو ) می ایستم وی را از رادیو اخراج نموده اند .
2- در یک تلویزیون نیز که آن هم از همان محل بودجه اختصاص یافته دولت آمریکا تامین می شود و طبیعتا اولین رسالتش باید بی طرفی در گفتار و کردار باشد و باید به واقع رسانه باشند نه سازمان سیاسی مدیر آن رسانه که یک گرایش سیاسی خاص دارد فقط اجازه کار و فعالیت به افرادی را میدهد که از نظر سیاسی با او موافق باشند و یا مورد سفارش هم اندیشان وی باشند ، همین مدیر و گردانندگان آن رسانه البته علاقه ای هم به انتشار اخباری که در تضاد با اندیشه های سیاسی آنها باشد ندارند ،یک سال پیش که در زندان اوین تعدادی از زندانیان سیاسی در اعتراض به موردی خاص دست به اعتصاب غذا زدند با توجه به اینکه از وفاداران به جناح سیاسی مدیر محترم آن رسانه نبودند نه تنها اخبارش منتشر نگردید بلکه تکذیب هم شد . باز یکماه پیش یکی از کارشناسان آن تلویزیون بنام الف . ع وقتی که در یک بحث سیاسی در میزگرد تلویزیون از عدم اقبال عمومی جناح سیاسی مورد علاقه مدیر آن تلویزیون در ایران حرف میزند نه تنها عذر وی را خواستند و دیگر با ایشان همکاری نکرده حتی هنوز حقوق و دستمزد معوقه وی را هم نداده اند و می گویند بودجه نداریم .
3- در یک رادیو دیگر که از سوی یک کشور اروپایی حمایت مالی می شود و مدیرش نیز خود را فردی فاقد گرایشات سیاسی می داند و فقط و فقط به آزادی اندیشه و اصول ناب دموکراتیک اعتقاد دارد چندی پیش فردی را بنام ک . ح صرفا بخاطر اینکه با همسرمدیر آن رسانه مشکل داشته و در محیط کاری به وی سلام نمیکرده اخراج نموده ! ، در همین رادیو یکسال پیش فرد دیگری را بنام ف . سین که از خبرنگاران محلی آن رادیو بوده است را بخاطر اینکه دوست نزدیک یکی از منتقدان آن رادیو هست برکنار نمودند و باز چهار ماه پیش حق التالیف فرد دیگری را نیز بنام الف . ب که برای سایت آن رادیو مطلب می نوشته را بخاطر اینکه در یک مصاحبه با سایتی انتقاداتی از عملکرد آن رادیو نموده است هنوز نداده اند و ظاهرا اراده ای هم برای دادن آن نیست .
4- در یک پلاتفرم سیاسی که ادعای همبستگی ملی و فراجناحی داشته و برخواسته از بسیاری از نامهای سیاسی مشهور چهار دهه گذشته می باشد یک ماه پیش فردی را بنام و . آ صرفا بخاطر اینکه نمی خواسته در ارگان رسانه ای آن پلاتفرم تبلیغ دروغین نماید کنار گذاشته می شود ، در همین پلاتفرم از سال پیش صرفا بخاطر اینکه یک عضوشان بنام الف . الف در هنگام انتخابات مجمع عمومی شان به نحوه رای گیری و تقلب فاحش آن اعتراض نموده در محاق بایکوت قرار گرفته .
5- در یک گروه سیاسی دیگر که به تازگی تشکیل شده است و برخواسته از چهرهای سیاسی و متخصص و متنوع مذهبی هست در یک انتخابات کاملا دموکراتیک اعضای شورای هماهنگی را انتخاب کرده اما به ناگاه در بعد از مدتی چون از یکی از اعضای آن شورا بنام ف . الف دیگران خوششان نمی آید ! وی را بدون حتی یک استیضاح و یا حتی اطلاع به وی کنار میگذارند !
6- در یک سازمان غیر سیاسی و حقوق بشری بین المللی که یک بخش مختص وضعیت حقوق بشر ایران دارد مدیرش که خود را از فعالان پیش کسوت حقوق بشر در ایران می داند سه ماه پیش فردی را بنام ی . شین که گزارشی از وضعیت زندانیان سیاسی در ایران تهیه نموده و در آن اعلام کرده بود که تعدادی از زندانیان سیاسی ایران میتوانند به مرخصی بروند و در هفته بیش از چهار بار ملاقات داشته باشند نه تنها وی را از ادامه کار با آن سازمان محروم نموده بلکه به بسیاری هم اعلام نموده اند که وی اطلاعاتی و مبلغ جمهوری اسلامی هست .
7- در یک سازمان زنان ایرانی که بسیاری از نامهای آشنای سیاسی و البته مدعی دموکراتیک بودن در آن فعالیت می نمایند سال گذشته در مجمع عمومی شان که البته حق حضور برای همه آزاد بوده و دعوت عمومی نموده بودند از ورود فردی بنام ز . میم . ن صرفا بخاطر اینکه آن فرد مدتی تواب بوده جلوگیری می نمایند لازم به یاد آوری است که این فرد پس از اعلام توبه و آزادی اش از زندان دوباره فعالیت سیاسی را از سر گرفته و از همین رو مجبور به ترک کشور گشته است .
8 - در یک اتحاد سیاسی که در آن تعداد زیادی از تئوریسین های نام آور بیش از پنج دهه سیاسی ایران رهبریش را بر عهده دارند یکسال پیش صرفا بخاطر اینکه یکی از کاندیداهای انتخابات شورای هماهنگی بنام عین . الف دوست سابق یکی ازچهره های شاخص آن اتحاد بوده و اکنون دوستیشان بهم خورده و وی با فرد دیگری ازدواج نموده مانع از کاندیداتوری وی میگردند ! ، در همین اتحاد شش ماه پیش شین . ت یکی از اعضای آن گروه صرفا بخاطر اینکه فردی را که با یکی از بستگانش که در ایران زندگی می نماید را مناسب ازدواج تشخیص داده و با وی ازدواج می نماید را دستور بایکوتش را می دهند در حدی که خیلی ها امروزه حتی از سلام علیک با وی ابا داشته ! .
9 - در یک روزنامه اینترنتی که از محل کمکهای یک کشور اروپایی گردانده می شود مدیر آن سایت فقط حاضر به همکاری و پذیرش مقالات افرادی هست که التزام عملی و کتبی به شخص آن مدیر را داشته باشند به عنوان مثال دو ماه پیش از انتشار مقاله یک روزنامه نگار بنام الف . ب در سایتشان سرباز زده اند به علت اینکه وی در وبلاگ خویش یکبار از اینکه مدیر آن سایت چرا در حالیکه در خارج از کشور هست و خود را مخالف جمهوری اسلامی می داند در روزنامه های داخلی نیز مطلب منتشر می نماید وی را " شبهه آفرین " نام نهاده اند و در آن سایت ممنوع القلم نموده اند .
10- در یک سازمان دانشجویی صلاحیت کاندیداتوری فردی بنام میم . الف صرفا بخاطر اینکه حاضر به دوستی با یکی از موثران آن سازمان نشده است رد شده و وی نفوذی بسیج دانشجویی عنوان شده ، سه ماه بعد وقتی که میم . الف حاضر به دوستی با آن فرد می گردد در یک انتخابات اضطراری وی به عضویت شورای مرکزی آن سازمان برگزیده می شود ! . در همین سازمان یک ماه پیش پ . ع بخاطر اینکه در جلسه امتحان به یکی از اعضای شورای مرکزی تقلب نرسانده بوده از ادامه عضویت منع شده و وی را عنصری مشکوک نام می نهند .
نمی دانم باز هم باید برایتان از فعالیتهای کثیر این مبشران آزادی بگویم یا خیر ؟ که اگر بخواهید شرح همه آنها مثنوی هفتاد من می باشد .
ذکر یک نکته را لازم می دانم ، خوانندگان محترم توجه داشته باشند که هدف و نظر من از نوشتن این مطالب نه سیاه نمایی مخالفان جمهوری اسلامی هست و نه تخریب آنها که البته بسیارند آنهایی که صدق هستند و به مبارزه اصیل اعتقاد دارند اما وظیفه یک روزنامه نگار بیان واقعیتهاست من نه از یک حزب و جناح سیاسی خاصی حمایت می کنم و نه جریانی را تخریب می نمایم نه خود را سیاسی می دانم و نه دنبال روی یک جریان سیاسی خاص هستم ، من یک روزنامه نگارم و تنها هدفم نوشتن و بیان وقایع اتفاقیه هست ودنبال موقعیت و قدرتم تنها آرزویم نیزبرگشتن به ایران و راه اندازی مطبوعه خودم هست همین و تمام ، ضمنا چنانچه رسانه ها و احزاب و گروههای مورد اشاره ادعای دیگری غیر از این موارد داشته اعلام کنند تا نام کامل آن افراد و شرح مفصل آن داستان را در همین مجال بیاورم ، یاحق و باقی بقایتان .
نظرات