حكايت حاج حسين الله كرم و بازرگان !

سال هزارو سيصدو هفتاد و پنج بود و درست يكسالي مانده بود كه خاتمي بروي كار بيايد و دولت بشود دولت اصلاحات ! هنوز هاشمي بر سر كار بود و البته كه همه اميدوار بودند دولت بعدي دولت ناطق نوري هست و خودي تر مي باشد ، ستادهاي تبليغاتي به صورت غير محسوس براه افتاده بودند و روزنامه ها و مجلات همسو راه به راه و به مناستهاي بي خودي از روز درخت كاري گرفته تا روز جزاميان خبر حضور و يا افتتاح فلان زير پله و سخنراني ناطق نوري را منتشر مي كردند و همه اينها به قول معروف خرج داشت و بي مايه فطير بود ! همان موقع ها انصار حزب الله جلساتي داشت كه بعدها موسوم شد به « نوسازي معنوي » جلسات سخنراني اي در تهران و شهرستانها بود كه رسم بر اين بود كه ابتدا مداح معروف حاج منصور ارضي زيارت عاشورا مي خواند و بعد حاج حسين الله كرم مي آمد سخنراني مي كردو به قول خودش استراتژي رهبري و نظراتش را براي بچه هاي حزب الله بيان مي كرد . جالب است كه بدانيد عمده هزينه اين جلسات را شهرداري تهران يعني غلامحسين كرباسچي مي داد و تامين مي نمود ! در شهرداري تهران بخشي بود بنام حوزه مشاوره فرهنگي هنري شهرداري تهران كه آقاي مهدي ارگاني مسئول آن بود و هزينه اين جلسات را كه اتفاقا بخش اعظمي از سخنراني هاي آقاي الله كرم به افشاگري جريان كارگزاران و زير سئوال بردن آنها و سياستهاي غلط و نا بجاي شهرداري تهران مربوط مي شد را تامين مي نمود . در گذر همين ارتباط بود كه روزي آقاي ارگاني كه مي بايست هزينه يكي از نشستها را كه گمان دارم در شهرك اكباتان قرار بود برگزار شود را پرداخت مي نمود ، به فرستاده آقاي الله كرم مي گويد كه استثنائا اين بار آقاي حقاني از معاونان شهرداري تهران به فرموده تقبل خواهند نمود و خلاصه آقاي حقاني هم به يكي از برج سازان معروف تهران آقاي م . ح حواله مي دهند كه مبلغ پنج ميليون تومان به عنوان نذر به حزب الله بايد بدهند ! . فرستاده الله كرم هم راهي شرق تهران مي شوند و در منطقه تهرانپارس كه كارگاه يكي از برج هاي طرف بوده مي رود و مبلغ معهود را طلب مي كند آقاي ح چند روزي سر مي دواند تا اينكه حاج حسين و گارد آهنينش وارد ماجرا مي شوند تا طرف را پول كنند ! خلاصه طرف مقاومت و آنها سماجت تا اينكه كار به جايي مي رسد كه آقاي ح برج ساز معروف تهران با يك خانمي كه ادعا مي شد با وي رابطه نامشروع داشته بازداشت و هر دو با چشماني بسته در مسجد الشهدا اتوبان آهنگ در زير زمين مسجد كه انبار ديگ هاي نذري هيات و ... بودند توسط تعدادي از اعضاي گارد آهنين ! آورده شدند و صبح روز بعد با پرونده درست و حسابي تحويل اداره مبارزه با مفاسد اجتماعي نيروي انتظامي و عصر نشده هر دو با قرار بازداشت موقت راهي زندان اوين شدند . ظاهرا آقاي ح و آن خانم بعد از چند هفته اي با ضمانت و وثيقه آزاد شدند و پايان آن پرونده چه شد نمي دانم اما اين مسئله هميشه براي من سئوال بود كه اصل داستان از چه قرار بوده و آقاي حقاني چرا آقاي ح را به دم تيغ مي خواست بسپارد و اصلا چرا آقاي ح آن پول را كه مبلغي ناچيزي براي وي بود را نداد تا اينكه بعد از مدتي يكي از پرسنل وزارت اطلاعات كه اتفاقا برادرش نيز از مديران ارشد شهرداري تهران و نزديك به كرباسچي بود رمز اين ماجرا را برايم گشود : « آقاي ح پررويي مي كرده و نمي خواسته يكي از زمينهاي مرغوبش را در منطقه نياوران به بهاي پائيني به ياسر هاشمي فرزند رفسنجاني بفروشد ! » حالا شما يكبار ديگر داستان را در ذهنتان مرور كنيد : انصار حزب الله مخالف هاشمي و کارگزاران / پول جلسات فحاشي به كارگزاران را خود كارگزاران مي داده / اين دو جريان به شدت متضاد در جبهه سياسي داراي ارتباطات مخفي و مافيايي با يديگر بوده اند / پسر هاشمي براي زياده خواهي اش از چه راهي وارد مي شود / انصار حزب الله خواسته و يا ناخواسته عامل اجرايي زور گويي و زياده خواهي هاي دشمن صوري خود بوده / و در اين ميان هم صدها جوان و نوجوان بي خبر و مظلوم در همين جلسات مثلا نوسازي معنوي براي دفاع از انقلاب و غريبي آقا شستشوي مغزي مي شوند تا امثال آقاي ح را چشم بسته بياورند و يا سخنراني دكتر سروش را به هم زده و يا .... تا مملكت آقا حفظ شود و دل رهبر شاد و انقلاب هم حفظ شود ! به نظر شما چيز ديگري براي گفتن مانده است ؟
پي نوشت : يك - نمي دانم چه شد كه به يكباره ياد اين ماجرا افتادم اما هدف اصلي ام از اين يادداشت اين بود كه جوانان و نوجوانان داخل كشور زياد اختلافات و درگيري هاي سياسي جناحها را جدي نگيرند كه واي اگر امثال اين پرده ها همه با هم بيفتد !
دو - اين چند روزه اي ميل و كامنت بسياري داشتم كه چرا در مورد آتش زدن پمپ بنزينها چيزي نمي گويي ، سواي اين كه من هيچ لزومي نمي بينم كه در هر موردي نظري بدم و حرف بزنم ( ماشين نظر و مقاله كه نيستم !) اما این‌که یه عده برن پمپ بنزین آتیش بزنن، و يا بانك رو غارت كنن ويا شيشه هاي اتوبوس هاي واحد را بشكنند اينها هرج و مرج غیر معقولیه؛ ولی با توجه به این‌که حداقل یه "واکنش" هست، شايد خوب باشد گفتم شايد ها و بالاخره می‌شه ادعا کرد اینطورنيست که دولت هر غلطي دلش مي خواهد مي كند و آب از آب هم تکون نمي خورد . اما گذشته از این ماجرا، به طور کلی بايد رفت دنبال مبارزه منطقي و يا همان مبارزه مدني كه جامعه و جنبش هاي اجتماعي در برابر اعمال غلط حکومت ايستادگي كنند و واكنش نشان بدهند اين خودش باعث مي شود كه حكومت هم رفته رفته بفهمد كه اگر كارهاي غلطي انجام بدهد با تمام زور و قدرتي كه دارد بالاخره هستند كساني در جامعه كه جلويش بايستند و امنيت جامعه و حتي قدرتش را به خطر مي اندازند ،در اينجاست كه هيچ حكومتي هم كه مايل نيست قدرت را از دست بدهد پس خودش و اعمال و كردارش را درست مي كند حالا شايد يك شبه نكند اما در دراز مدت به قول معروف آدم مي شود ( اين يعني همان اصلاحات در سيستم كه با فشار و از پائين شروع مي شود ) . در مورد همين بنزين هم من موافقم كه بايد راهكاري را انديشيد كه جلوي مصرف بي رويه بنزين را گرفت اما گمان نمي كنم با اين طرح و با اين كارت هوشمند كه ظاهرا چندان هوشمند هم نيست !! به جايي رسيد و اين طرح درستي نمي باشد و نه مصرف بنزين كنترل ميشه با اين طرح و نه ترافيك اين درست مثل اين است كه براي جلوگيري از ترافيك در شهر نیروهایی بذارن که از هر بیست‌تا ماشین یکی رو نگه دارن و رانندش رو بسوزونن ! ، اين طرح حتما رو میزان ترافیک اثر می‌ذاره، و قول مي دم بعد اين طرح از فرداش تو شهر يه ماشين هم پيدا نشه ولی این‌که رو میزان ترافیک اثر می‌ذاره، می‌تونه توجیهی برای انجام اون باشه؟

نظرات

‏ناشناس گفت…
وب آ ورد
‏ناشناس گفت…
سین جیم
و
یادداشت

پست‌های معروف از این وبلاگ

! وطن و تن

شتر مرغی بنام اکبر هاشمی رفسنجانی

شبهای احیا و احیای ایمان