مروری بر مرگ سعید امامی و نقش هاشمی و رضایی ها

چند روزی است که سایت بازتاب به مدیریت محسن رضایی شروع به منتشر کردن
نظرات سعید امامی درباره هولوکاست و ... با ادعای عدم جانبداری از وی نموده است! نکته
جالب اینکه بازتاب در متن خبر هیچ گونه طرفداری از سعید امامی نمی نماید اما در قسمت
نظرات کاربران که دقیقا فقط و فقط نظر گردانندگان سایت منتشر می شود !
سعید امامی جنایتکار و جانی و خشونتمدار لقب گرفته و کاملا آشکار وی را
به هاشمی نسبت داده ( گمان دارم رضایی با این می خواهد جواب انتشار نامهاش به آیه
الله خمینی را که هاشمی چندی پیش منتشر نمود را بدهد ) ... شده است. در گوشه کنار هم
نامی از افراد پشت پرده قتلهای زنجیرهای برده شده است .
حالا اینکه چرا به یکباره آقای محسن رضایی از سر عناد با مشارکت و احمدی
نژاد و
از جنازه سعید امامی دست برنداشته و در پشت ایشان می خواهد با لگدی دیگر
به او حقانیت خودش را ثابت نماید و رذالت دیگران را تائید این به طینت « محسن دوچرخه »! بر میگردد که خودش
می داند چه می باشد .
بارها و بارها گفتهام که سعید
امامی فردی که بیش از هیجده سال در مناصب کلیدی و حساس اطلاعاتی و امنیتی کشور فعالانه
حضور داشت به واسطه نفوذ و محبوبیتش در ارکان اصلی نظام از جمله دفتر و شخص رهبری وهمچنین
ریاست جمهوری از زمان علی خامنهای گرفته تا زمان هاشمی و حتی همان یکسال ریاست جمهوری
خاتمی کمتر مخالف و دشمن و حتی منتقد داشت ، چرا که ایشان طبق گفته علی خامنهای سلمان
فارسی نام گرفته بود و همین لقب اجازه نمی داد کسی به انتقاد از ایشان بپردازد ( بادمجان
دور قاب چینی هم که ماشاءالله باب سیاست و جامعه ایران است ) .
من خودم بارها و بارها شاهد بودم که مثلا همین آقایانی که بعدها از سعید
امامی غول بیشاخ و دمی ساخته اند چطور در برابرش دولا راست می شدند . غلامحسین کرباسچی
، خسرو تهرانی ، مرتضی نبوی از جمله افرادی هستند که دیدهام و مابقی را هم همچون سعید
حجاریان ، مهدی کروبی ، و .. را شنیدهام که همواره بر سر هر مشکلی گفته بودند رای
ما رای « حاج سعید » است ! .
امروز سعید امامی مرده است ، در منفورترین پرونده تاریخ جمهوری اسلامی
« قتلهای زنجیرهای » دفاع از سعید امامی یعنی رفتن به باتلاق نامحتوم قصه قتلها با
او و لگد پراکنی به او یعنی پاک بودن کاری که نود و نه درصد دوستان و یارانش انجام
می دهند من در میان تمام مسئولین و خادمین و خنزر پنزرهای جمهوری اسلامی فقط یکنفر
را سراغ دارم که تا امروز هم می گوید سعید امامی سربازی فداکار بود و او را کشته اند
! و او هم کسی نیست جز خسرو(روح الله) حسینیان ، ایشان در همان هفتمین شب مرگ سعید
امامی با رفتن به منبر مجلس ترحیمی که در مسجد ضرابخانه در نزدیکی وزارت اطلاعات و
منزل سعید امامی از سوی تعدادی از دوستان و خانواده وی برایش برپا شده بود و بیان اینکه
اعتقاد داشته و دارم که امامی خطایی نکرده و او را کشته اند راه خود را از بسیاری جدا
کرد . به عنوان مثال همین آقای حسین شریعتمداری از سالهای آغازین انقلاب اسلامی از
دفتر سیاسی سپاه که مدتی ایشان در آنجا فعالیت می نمودند با سعید امامی که آنزمان وی
در اطلاعات نخست وزیری بوده بر سر پرونده دستگیری و بازجویی از سران حزب توده آشنا
و همکار شدند و این دوستی ادامه داشت تا دقیقا در روز بازداشت سعید امامی در ۷/۱۰/۱۳۷۷ که سعید امامی در مقابل پارک مینی سیتی
در ابتدای شهرک شهید محلاتی بازداشت می شود ، ادامه داشته و بسیاری اعتقاد دارند که
ایشان برای دیدار شریعتمداری به منزل ایشان می رفته است ، اما به محضی که امامی بازداشت
شد و در بعد از فوت نمود و خلاصه شد غول بیشاخ و دم همین آقای شریعتمداری نه تنها
به اوفحش و بد بیراه نثار می کند بلکه بارها و بارها اعلام نموده است اصلا سعید امامی
همواره یکی ازدشمنان من بوده است و من همواره به وی انتقاد داشتم ! ... و محسن رضایی
هم که امروز با آب و تاب و آهسته آهسته با منظور خاص خودش دارد پیراهن سعید امامی را
بر بیرق می کند نیز از جمله همین افراد است ، محسن رضایی نیک باید بخاطر داشته باشد
که در سال ۱۳۷۵ در منزل آیت الله
موحدی کرمانی در شب پانزدهم ماه رمضان که ایشان بسیاری از سران نظام را به افطاری دعوت
نموده بودند هنگامی که بخاطر جلسهای دیر به مراسم افطاری آمدند نماز مغرب و عشاءشان
را به امامت همین سعید امامی منفور اقامه نمودند ! ( شاید روزی عکسهایی از آن افطاری
منتشر شود!) ، برادر رضایی باید نیک بخاطر داشته باشند که اگر بخشی از اتهامات و منفوریت
سعید امامی بر می گردد به عملیاتهای تروریستی وزارت اطلاعات در خارج از کشور همچون
ترور سران حزب دموکرات کردستان در وین و برلین و یا ترور دکتر برومند و بختیار و
... بازوی اجرایی تمام این عملیاتها و ترورها سپاه پاسداران و مشخصا سپاه لبنان و بعدها
نیروی قدس سپاه بوده است و ایشان هم فرمانده کل سپاه و یکی از پنج عضو هیات تصمیم گیری
عملیاتهای برون مرزی ( شورای خیبر) ، بوده اند !
آقای رضایی باید بدانند که گرچه امروز با لقب دکتری و کت و شلوار کرم و
سفید برای خود سیاستمدار و دیپلماتی شده اند که در حسرت ریاست جمهوری سالیانی است کف
بر دهان دارند اما اگر قرار به پرده دری است پس باید بگذارند که چهره خودشان نیز در
پس پرده نمایان شود !... برای روشن شدن موضوع ابتدا فرازی مهم از بازجویی سعید امامی
را در بازجوئيهاي ۹۷۰ صفحهاياش که در
۱۸ جلد مضبوط شده است را از نظر بگذرانیم تا موضوع کاملا
روشن شود ، امامی در نگاهي گذرا به زندگياش ميگويد: «من از آغاز انقلاب تا به امروزسرباز
گوش به فرمان نظام مقدس اسلامي و مقام ولايت بوده و هستم، هيچگاه بدون کسب اجازه و
يا بدون دستورات مقامات عالي نظام کاري انجام ندادهام. هرچه را که به صلاح نظام و
اسلام دانستهام به عنوان پيشنهاد به مسئولانم ارائه کردهام. من خود را گناهکار نميدانم.
کساني که حذف شدهاند، مرتد، ناصبي و محارب بودهاند. حکم مجازات آنها مثل هميشه به
ما تکليف شده است و ما آنچه کردهايم اجراي تکاليف شرعي بوده است نه قتل و جنايت
...حکم اعدام داريوش فروهر و پروانه اسکندري را به روال معمول هميشگي حجتالاسلام علي
فلاحيان به من داد. احکام اعدام ساير محاربين قبلا در زمان وزارت فلاحيان صادر شده
بود. از مدتها پيش قرار بر اين بود که عوامل مؤثر فرهنگي وابسته که توطئه تهاجم فرهنگي
را در ايران پياده ميکردند و جمعا صد نفر بودند اعدام شوند. حکم حذف ۲۹ نفر از نويسندگان از مدتها پيش مشخص و احکام قبلاً
صادر شده بود که در مورد ۷ تن از آن عناصر
احکام در دوره وزارت علي فلاحيان اجرا شده بود. وقتي حکم اعدام فروهر به ما ابلاغ شد
پرسيديم که تکليف احکام معطل مانده اعضاي کانون نويسندگان چه ميشود که حاج آقا دري
نيز گفتند هرچه سريعتر اقدام شود بهتر است و اين بار نيز مثل ماقبل انجام شد با فرق
اينکه بجاي ابلاغ از سوي فلاحيان امور از طريق حاج آقا دري نجفآبادي هماهنگ ميشد.»
و اما در جلد شانزدهم پرونده صفحه ۳۸۴ هنگامي که بازجو
از وي سؤال مينمايد آيا اعدامها رويه امنيتي داشت و با حکم "حفظ نظام از واجبات
است" انجام ميشد يا حکمهاي موضوعي نيز داشت جوابي را ميدهد که از آن به عنوان
طلائيترين فراز بازجوئيهاي وي شايد بشود نام برد. وي در جواب ميگويد:«فلاحيان با
وجود آنکه خود حاکم شرع بود، اما معمولاً و در موارد حساس احکام حذف محاربان را شخصاً
صادر نميکرد. او اين احکام را از آيتالله خوشوقت ، آيتالله مصباح، آيتالله خزعلي،
آيتالله جنتي و گاها نيز از حجتالاسلام محسني اژهاي دريافت ميکرد و بدست ما ميداد.
ما فقط به آقايان اخبار و اطلاعات ميرسانديم و بعد هم منتظر دستور ميمانديم. مثلاً
وقتي باخبر شديم که حاج احمد آقا در جلسات خصوصي به مسئولان نظام و حتي به ولايت امر
اهانت ميکند. آنرا ارجاع داديم و بلافاصله دستور آمد که همه رفت و آمدهاي ايشان را
زير نظر بگيريد و از مکالمات و ملاقاتهاي ايشان نوار تهيه کنيد.
ما هم بمدت يکسال همين کار را کرديم. متأسفانه حاج احمد آقا به راه يک
طرفه بدي وارد شده بود که برگشت نداشت. وقتي دستور حذف حاج احمد آقا را آقاي فلاحيان
به من ابلاغ کرد مضطرب شدم و حتي به ترديد فرو رفتم. دو روز بعد همراه با آقاي فلاحيان
به ديدار آيتالله مصباح رفتيم، آقايان محسني اژهاي و بادامچيان هم آنجا بودند البته
بعداً حاج آقا خوشبخت هم از بيت آمدند آنجا و نظر جمع بر اين بود که نبايد به کساني
که با ولي امر مسلمين خصومت ميکنند، رحم کرد...» سعید امامی درمجموع ۱۸۲ روز بازجوئیاش ، درهفتاد و چهار روز
از بازجویی خود هیچ نمی گوید الا اینکه من سرباز پا به رکاب نظام بودهام و خود بهتر
می دانید چه کردهام ، در روز هفتادو پنجم شروع به سخن گفتن می نماید (البته به ضرب
شلاقهای پی در پی ) تا اینجا کسی از امامی ترسی به دل نداشت – همانهایی که خود نیز
می دانستند که گر پرده بیفتد نه تو مانی و نه من تا اینکه سعید امامی به بازجوی خود
پیغام می دهد که: « به هاشمی و فلاحیان بگوئید من سوختم اما در این آتش شما را نیز
با خود خواهم برد!» . در نودو هشتمین روز بازجوئیاش هنگامی که بازجو سید قاسم جزایری
( مهندس عاملی) از امامی سئوال می نماید که : «س - آیا فقط این ترورها در دایره وزارت
اطلاعات بود و یا نهادهای بالاتری هم همچون ریاست جمهوری از آنها مطلع بودند یا خیر
بطور مشروح توضیح دهید :» امامی نیز پاسخ می دهد و دقیقا همان لحظه هم حکم اعدام خود
را با آن پاسخ امضاء می نماید و توضیح می دهد : « بله آقای هاشمی در بسیاری از موارد
از این احکام و ترورها وحتی کیفیت کار مطلع بودند و حتی در بعضی موارد نیز نکاتی را
به جهت بالا بردن ضریب موفقیت کار به ما گوشزد می نمودند و... » در ادامه سعید امامی
به مواردی همچون ترور مخالفین در برلین ( رستوران میکونوس ) و همچنین عملیاتی در ترکیه
اشاره می نماید که هاشمی رفسنجانی خود بر آنها نظارت داشته است و یا مورد دیگری را
مطرح می کند که صرفا به واسطه منافع شخصی خانواده هاشمی بخشی از وزارت اطلاعات در کشورهای
نروژ و ژاپن وارد عمل شده بودند . ( این بازجوئیها امید است به زودی و بطور کامل منتشر
شود ) .
هاشمی رفسنجانی که از همان ابتدای بازداشتها و بازجوئیها نگران این روز
بود با اطلاع از لب گشودن امامی و زنده ماندنش در زیر شکنجهها به تب و تاب افتاده
و تصمیم می گیرد به نحویی صورت مسئله را پاک نماید تا با رفتن امامی تمامی آن اطلاعات
و اسناد هم محو گردد . و در این راه هم کسی را بهتر و نزدیکتر از محسن رضایی نمی یابد
، تدبیر در این اندیشیده می شود که امامی به نحویی از زندان خارج گردد و بعد با انتقال
وی به ترکیه و اقامت موقتش در آنجا بعد تر وی را به چین و یا کانادا بفرستند تا در
آنجا بصورت ناشناس و زیر نظر خودشان زندگی نماید ( در این که این تصمیم جدی بوده واز
همان ابتدا ترفند نبوده شکی نیست چرا که حتی مطلع هستم در شهر آدانا ترکیه خانهای
نیز یکی از وابستگان هاشمی برای این منظور تدارک دیده بوده ) از طریق یکی از نگهبانان
امین به امامی هنگامی که غذای وی به درون سلولش برده می شود پیغام هاشمی رسانده می
شود – که به نحویی خودت را از بازداشتگاه خارج کن - ، امامی که با تمام زیرکی و هوشیاریای
که در وی بود باید می فهمید که امنترین جای دنیا برای او زندان است اما به هر روی
فریب هاشمی را می خورد و چند روز بعد هنگامی که از اتاق بازجویی بازگردانده می شد در
پلههای بازداشتگاه توحید خود را به زمین می اندازد و در نتیجه کتف و مچ دستش می شکند
اما کار به اعزام به بیمارستان نمی کشد و در همان بهداری بازداشتگاه دست او را مداوا
و گچ می گیرند ( اگر بیاد داشته باشید و فیلمهای بازجویی را دیده باشید سعید امامی
یک دستش در گچ است و با باندی آویزان گردنش است ) ، به هر روی پس از گذشت مدتی در صبح
روز سهشنبه ۲۵/۳/۱۳۷۸ در زندان توحيد
سعيد امامي که آنزمان در سلول ۴۰۷ انفرادي بازداشتگاه
توحيد نگهداري ميشده به نگهبان اعلام می نماید که قصد حمام دارد ، در بازداشتگاه توحید
حمام در طبقه همکف ضلع شرقي زندان گرد توحيد قرار دارد . به زندانيان براي استحمام
نصف قالب صابون و گاها در صورت تقاضا داروي نظافت نيز داده ميشده است که از يک بسته
معمول کمتر و هر بسته نصفه بوده است. امامي داروي نظافت را ميگيرد،دوشهاي حمام دورتادور
سالني است که در وسط آن بلنديي ساخته شده و نگهباني از بالا بر استحمام زندانيان نظارت
دارد. در ثاني حمامها در ندارند و پردهاي پلاستیکی آنرا ميپوشاند که هراز چندگاهي
نگهباني از کنار يا زير آن به داخل نگاهي مياندازد. امامي بعد از استحمام و مصرف دارو
براي نظافت باقيمانده آنرا که عليالقاعده فقط ميتوانسته وي را مسموم نمايد ميخورد،
به علت کمي داروي نظافت، وي تا غروب وضعيت عادي داشته است که بعد از آن در نیمههای
شب حال وي به وخامت ميرود که به درمانگاه زندان توحید انتقال داده می شود و پزشک وی
تجویز می نماید که سریعا به بیمارستان تخصصی اعزام شود با درجریان گذاشتن مقامات مسئول
و پس از استعلام از دادستان نظامي و وزير وي را به بيمارستان سينا منتقل می نمایند
، بیمارستان سینا ورای آنکه نزدیکترین بیمارستان به بازداشتگاه توحید است بلکه چون
روال همواره بر این بوده که بیماران بازداشتگاه را به آنجا منتقل نمایند اتاقی نیز
در آن بیمارستان اصلا برای اینگونه بیماران منظور نموده بودند ، به محض ورود امامی
به بیمارستان کار مداوا و شستشوی معده وی انجام می شود و در ساعت ۵ صبح بطور کل مداوای وی تمام شده و فقط امامی زیر
سرم و تزریق کربن مایع از بینی به معدهاش برای اطمینان از شستشوی معده قرار داشته
نهایتا در همان شب در روز بیست و هفتم به کلي سلامت خويش را باز مييابد و طبق اعلام
بیمارستان ترخیصش بلا مانع می گردد اما در کمال تعجب بجای آنکه نامبرده به بازداشتگاه
توحید اعزام گردد به منظور ادامه معالجات به بیمارستان لقمان الدوله منتقل می شود و
دکتر امیدوار رضایی مدیر بیمارستان لقمان الدوله خود شخصا در اتاق ایزوله بیمارستان
کار مداوای امامی ( که همان مرگ امامی می باشد ) را آغاز می نماید . لازم به توضیح
نمی باشد که امیدوار رضایی گرچه برادر محسن رضایی هم می باشد اما از مقربان درگاه هاشمی
رفسنجانی هم بوده و هست ! باقی ماجرا نیز که روشن است ناگاه در شامگاه روز بیست و هشتم
نامبرده عليرغم اينکه سابقه بيماري قلبي نداشته دچار عارضه ايست قلبي ميشود و در صبح
روز بیست و نهم فوت مينمايد . به محض اعلام دادستان نظامی استان تهران از خودکشی سعید
امامی با داروی نظافت کارشناسان بسياري از جمله انجمن علوم آزمايشگاهي وناصر زرافشان
و شيرين عبادي از جمله وکلاي مقتولين اعلام نمودند که بر اساس آزمايشات بسيار و متعددي
که از داروهاي نظافتي که در بازار ايران مورد استفاده استحمام کنندگان قرار ميگيرد
مشاهده شده که تماماً فاقد سم آرسنيک بوده و مهلک نيست. در ثاني چنانچه بر فرض هم که
کشنده باشد بايد جداره معده و روده را پاره نمايد و علت مرگ خونريزي شديد داخلي باشد
نه ايست قلبي ! بلکه ايست قلبي عارضه چيز ديگري است: « آمپول هوا!» .
و از همین رو است که من اعتقاد دارم سعید امامی گرچه در جنایات بیشماری
دست داشته است اما همان طوری که خود گفته است مامور بوده است و سرباز گوش به فرمان
نظام بوده و اگر قرار بر این است که محاکمه هم بشود البت که باید هم مافوق وی هم باز
خواست شود و اینجاست که امامی را هم من قربانی توطئه دیگری از این نظام تو در توی مافیایی
جمهوری اسلامی می دانم .
و در آخر چنانچه برادر رضایی و گردانندگان سایت بازتاب قرائت دیگری دارند
اعلام می نمایم که باب گفتگو در این مقوله باز باز است و هر جا و به هر نحو که مایلند
بیایند تا هر چه من و آنها در کف داریم برای روشن شدن ماجرا بریزیم بروی دایره...
نظرات
mamnon
Amin