عامل مک فارلين در سفارت ايران در آلمان !
سرپل ارتباطي ايران و اسرائيل در ماجراي مک فارلين در سفارت ايران در
آلمان چه مي کند ؟
ماجراي مک فارلين چه بود ؟
مجلهي عربي الشراع روز 11 آبانماه 1365 (دوم نوامبر 1986) خبر داد
"مك فارلين" مشاور امنيت ملي آمريكا مخفيانه وارد ايران شده تا مذاكراتي
را با سران جمهوري اسلامي انجام دهد [1]. دو روز بعد، مراسم سالگرد اشغال سفارت
آمريكا در ايران (13 آبان) به صحنهي افشاي اين ماجرا تبديل شد. سخنران اين مراسم،
هاشمي رفسنجاني بود. او در ميانهي سخنراني، ناگهان موضوع را به يك افشاگري داغ
كشاند و خبر داد كه مك فارلين با پاسپورتي ايرلندي و با نام شون دولين در يك فروند
هواپيماي حامل اسلحههاي خريداريشدهي ايران وارد پايتخت شده و به نشانهي حُسن
نيت سه هديه همراه خود آورده است: كيك، كلت و كتاب مقدس مسيحيان انجيل كه رونالد
ريگان رئيسجمهور وقت آمريكا صفحهي نخست آن را امضا كرده بود. بازار سياه اسلحه
ساختار نظامي ايران در زمان محمدرضا شاه توسعهي قابل ملاحظهاي پيدا
كرده بود. محمدرضا پهلوی در گسترش توان نظامي ايران بيشتر به كشورهاي غربي بهخصوص
آمريكا متكي بود. همين واقعيت سبب شد تا پس از انقلاب و وقوع جنگ، كشورهاي غربي،
راه تأمين قطعات و تجهيزات نظامي مورد نياز ايران را سد كنند تا ايران زير فشار
قرار گيرد. ايران نيز براي جبران اين امر، به بازار غير رسمي تأمين ادوات نظامي
روي آورد. هاشمي رفسنجاني خود به اين موضوع اشاره ميكند: «از همان روزهاي اول همهي
دنيا ميدانستند كه سيستم نظامي ما به دليل برجاي ماندن از زمان شاه مخلوع، غربي و
آمريكايي است. هواپيماها، رادارها، توپها و خيلي از تانكهايمان غربي است و همه
ميدانند كشوري كه از نظر سطح ترقي مثل ما است قدرت اينكه اين امكانات را خودش
تهيه كند ندارد و جايگزين كردن يك سيستم نظامي ديگر براي كشوري مثل ما كه با هر دو
ابرقدرت درگير هستيم مقدور نيست. لذا براي ما كاملاً طبيعي بود كه سيستم نظامي
موجود را حفظ كرده و آن را تدارك كنيم... شايد ده يا بيست بار از مسؤولان كشور
شنيدند كه ما به هر حال از جيب همين غربيها، دلالها و يا كمپانيهاي غربي آنها
را بيرون ميآوريم؛ با واسطه، بيواسطه، گرانتر و گاهي ارزانتر.2 گروگانگيري در
لبنان
در اواخر مارس 1984، "ويليام باكلي" رئيس ايستگاه سيا در
بيروت كه به عنوان كارمند ديپلماتيك انجام وظيفه ميكرد توسط سه جوان شيعه ربوده
شد. تلاشهاي سيا براي يافتن باكلي كه اطلاعات بسيار ارزشمند و محرمانهاي از
فعاليتهاي سازمان سيا داشت بينتيجه ماند. با شكست تيم نجات گروگانها كه از سوي
اف.بي.آي به بيروت اعزام شده بود، سازمان سيا دست كمك به سوي موساد (سازمان جاسوسي
اسرائيل) دراز كرد. پرز نخستوزير وقت اسرائيل به رئيس موساد دستور داد نهايت
همكاري را با آمريكاييها در آزادسازي گروگانها به عمل آورد. با اين حال براي
موساد، تنها منافع و موجوديت خودش اهميت داشت؛ به همين دليل چندان تمايلي به
همكاري همهجانبه با سيا نداشت. بيميلي موساد به همكاري با سيا سبب شد پرز مشاور
ضد تروريستي خود به نام "آميرام نير" را به عنوان رابط ويژهي دو كشور
منصوب كند. اين انتصاب به آشنايي و ارتباط نير با سرهنگ دوم "اليور
نورث" آمريكايي منجر شد. نورث همان كسي بود كه در سفر مك فارلين به ايران،
انجيل امضاشده توسط ريگان را حمل ميكرد. او بعداً يكي از متهمان اصلي رسوايي
ايرانگيت شد.
اسلحه در برابر گروگان
جنگ ايران و عراق و نياز تسليحاتي ايران و ماجراي ربوده شدن مأموران
سيا، شرايط منطقه را دستخوش تغيير كرده بود. اسرائيليها در طي گفتوگوهاي خود با
آمريكا در تحليل شرايط منطقه، دو نكتهي مهم را مطرح ساختند. نخست آنكه «الان
شورويها در ايران بيشتر اطلاعات و نيرو دارند و آمريكا با اين وضع فاقد قدرت
مانور لازم در حال و آينده خواهد بود» و دوم آنكه «در رابطه با جنگ بايد از طولانيشدن
آن تا موقعي كه طرفين (ايران و عراق) به بنبست برسند دفاع كرد» [3]. پيشنهاد مشخص
اسرائيليها در ادامهي اين تحليل، فروش اسلحه به ايران در ازاي آزادي گروگانهاي
آمريكايي بود. نگراني شديد سيا از سلامت و آزادي گروگانها بهويژه شخص باكلي،
"كيسي" رئيس سيا را واداشت تا بدون اطلاع كنگرهي آمريكا در اين ماجرا
درگير شود. فرجام كار اما رسوايي مك فارلين بود. اسرائيل قصد داشت از اين راه، هم
توازن نظامي ميان ايران و عراق (كه مورد حمايت ديگر قدرتها بود) را برقرار سازد
تا در طول زمان هر دو كشور به بنبست برسند و هم از طريق وارد شدن در اين كانال
ارتباطي، سلاحهاي خود را زير پوشش تحويل اسلحه از آمريكا به ايران، به فروش
برساند.
گروگانگيري، كابوس رؤساي جمهور آمريكا
در آبانماه 1358 سفارت آمريكا در تهران اشغال ميشود و كاركنان آن به
اسارت دانشجويان پيرو خط امام درميآيند. ايران در برابر تحويل گروگانها از
آمريكا ميخواهد شاه را به ايران بازگرداند. زندگي آخرين پادشاه ايران اما خيلي
زود به پايان ميرسد. ايران در مقابل، شروط ديگري مطرح ميكند: 1- بازگشت اموال
شاه 2- لغو ادعاهاي آمريكا 3- عدم دخالت آمريكا 4- رفع توقيف اموال ايران. زمان به
سرعت سپري ميشد و تلاشهاي كارتر براي حل موضوع همگي ناكام مانده بود؛ از سوي
ديگر، ريگان نامزد حزب جمهوريخواه اعلام كرد حاضر است دربارهي همهي شروط جز
بازگرداندن اموال شاه، با ايران مذاكره كند. در ايران، بنيصدر و قطبزاده تأكيد
ميكردند كه ترجيح ميدهند دموكراتها بر مسند قدرت باقي بمانند. آنها فعالانه سعي
ميكردند با اطرافيان كارتر معامله كنند اما ديگران با اين نظر مخالف بودند و
ترجيح ميدادند با كارتهاي ريگان بازي كنند. با ناكام ماندن تلاشها، دولتمردان
ايران، آزادي گروگانهاي آمريكايي را تا برگزاري انتخابات رياستجمهوري آمريكا به
تأخير مياندازند. نتيجهي اين اقدام شكست جيمي كارتر (نامزد حزب دموكرات كه در
زمان رياستجمهوري او انقلاب اسلامي به وقوع پيوست و سفارت آمريكا در ايران اشغال
شد) و پيروزي رونالد ريگان (نامزد حزب جمهوريخواه) بود. مجلهي آلماني اشپيگل
همان زمان نوشت: «زماني ايالات متحده ميتوانست تصميم بگيرد كه چه كسي در ايران بر
مسند قدرت بنشيند اما امروز در 1980 آيتاللهي در تهران ميتواند سرنوشت انتخابات
رياستجمهوري آمريكا را رقم بزند» [4]. ريگان به دليل همين سابقه، به خوبي از
حساسيت ماجراي گروگانها آگاه بود [5]. او اميدوار بود با برقراري ارتباط با ايران
و تأمين نيازهاي تسليحاتي آن، اين بار از نفوذ جمهوري اسلامي بر مقاومت اسلامي
لبنان بهره گرفته و گروگانهاي آمريكايي را در بيروت آزاد كند. او بدين ترتيب ميتوانست
موفقيت مهمي را در كارنامهي خود و جمهوريخواهان به ثبت برساند.
دلالان اسلحه
هاشمي رفسنجاني در مصاحبهي خود [2] به دلالاني اشاره ميكند كه
جمهوري اسلامي بهوسيلهي آنها سلاحهاي مورد نياز خود را تهيه ميكرد. ماجراي مك
فارلين نام دو تن از اين دلالان را بر سر زبانها انداخت: منوچهر قربانيفر و
عدنان خاشوقچي [6]. منوچهر قربانيفر از سال 1974 عامل سيا بود تا اينکه در سال
1981 رابطي ( يکي از عوامل سازمان جاسوسي موساد) به او پيامي را مي رساند و از او
مي خواهد چنانچه ارتباطاتي با سيا دارد آنها را مطلع نمايد و او نيز بلافاصله پس
از کسب خبر به سيا اطلاع مي دهد که يك تيم ليبيايي براي ترور ريگان عازم آمريكا
هستند. دو سال بعد مشخص شد اين خبر، شايعهاي بيش نبوده است. و همين امر موجب قطع
رابطهي سيا با قربانيفر به عنوان يك منبع اطلاعاتي معتبر مي شود . با اين حال،
قربانيفر همچنان به عنوان يك دلال پرنفوذ منطقهاي حضور و فعاليت داشت و پس از
قطع ارتباطش با سازمان سيا بلادرنگ جذب سازمان جاسوسي اسرائيل موساد مي شود . در
بعد از آن در سال 1985 قرباني فر در اتريش طي يک معامله تجاري ورق آهن گالوانيزه
با فردي بنام مجتبي علوي آشنا مي شود . علوي خود را دلالي معرفي مي کند که با
مقامات عالي ايران و بسياري ديگر از کشورها ارتباط دارد ! قرباني فر موضوع را به
اطلاع موساد مي رساند و دستور مي گيرد که ارتباط خودش را با علوي همچنان حفظ و گرم
نگه دارد ، اين سرآغاز ارتباط اين دو بود . تا اينکه علوي بعد از گذشت مدتي قرباني
فر را دعوت مي نمايد تا ضمن ديدار از نمايشگاه واردات فرش وي که در هامبورگ آلمان
برپا شده است با دوست ديگري وي را آشنا سازد ، قربانيفر دعوت را قبول مي نمايد و
به نمايشگاه علوي مي آيد و در آن ديدار با عدنان خاشوقچي اين سرمايه دار سعودي و
قاچاقچي بين المللي آشنا شود . در آن جلسه علوي ضمن معرفي و آشنايي اين دو با
يکديگر از آنها مي خواهد که در معاملات قاچاق اسلحه و مهمات وي را ياري نمايند ضمن
آنکه تحليل و علت علاقه مندي خود را نيز بيان کنند ، قرباني فر بدون هيچ تاملي
قبول نموده و اعلام آمادگي مي کند و دليل همکاري اش را با ايران را اينچنين تشريح
ميكند: «در ايران، سه خط سياسي وجود دارد. خط اول از نظر سياست داخلي و خارجي
طرفدار غرب است، خط دوم در سياست حالت راديكال و بنيادگرايي دارد و خواهان صدور
انقلاب است و خط سوم از نظر سياست اقتصادي ليبرال ولي از نظر سياست خارجي موضعي
خصمانه نسبت به غرب دارد.» قربانيفر به عدنان پيشنهاد ميكند به خط اول كمك شود
تا راديكالها كنار گذاشته شوند. عدنان نسبت به تحليل قربانيفر از شرايط ايران
مشكوك شده بود و از سخنان او اينگونه برداشت كرده بود كه قربانيفر يك مأمور
بلندپايهي جاسوسي است. با اين حال، عدنان اين پيشنهاد را ميپذيرد و از نزديكي
خود به سران كشورهاي خاورميانه استفاده ميكند و وارد مذاكره براي گشودن كانالي
ميان ايران و آمريكا ميشود. سعوديها، تحليل قربانيفر را رد ميكنند و ميگويند
علاقهاي به درگير شدن با ايران ندارند. مصريها ابتدا از اين پيشنهاد استقبال ميكنند
اما وقتي درمييابند حتي آمريكا هم به قربانيفر اعتماد ندارد از پذيرش نقش واسطه،
سر باز ميزنند. و فرانسوي ها هم که ابه دليل پي بردن رابطه عدنان با علوي از قبول
هر گونه همکاري اي سرباز مي زنند . اما رابطه اين دو به مدد علوي رابطه اي گرم مي
شود و هر دو نهايتا قبول مي نمايند که وارد کار معاملات قاچاق سلاح به ايران شوند
، تا اينکه سرانجام قرباني فر ملاقاتي ميان رئيس سابق موساد و عدنان در قبرس ترتيب
ميدهد. در همين ايام مي باشد که دوباره رابطه قرباني فر و آمريکائيها « سيا »
حسنه مي گردد و قرباني فر در بعد از آن جلسه در قبرس در 15 جولاي 1985 نامهاي به
مك فارلين مشاور امنيت ملي آمريكا مينويسد. از اينجاست كه پاي مك فارلين به اين
ماجرا باز ميشود و بحث سلاح در برابر گروگانها مطرح و پيگيري مي گردد . تا اينکه
معامله به مقطع نهايي مي رسد اما مشکل اصلي در اينجا بود که فروشنده و خريدار
اسلحه (آمريكا و ايران) در اين معامله به يكديگر اطمينان نداشتند. علوي حاضر نبود
قبل از تحويل سلاحها پولي بپردازد و آمريكا نميپذيرفت قبل از دريافت پول، سلاحي
ارسال كند نهايتا با پا درمياني عدنان قاشقچي يك وام 5 ميليون دلاري براي تضمين
انجام معامله فراهم مي گردد و معامله سر ميگيرد. گام بعدي، آزادي گروگانها در
برابر تحويل سلاحهاست.
آزادي گروگانها
نير به كمك منوچهر قربانيفر موفق ميشود يكي از گروگانها به نام
لورنس جنكو را در 26 جولاي 1986 آزاد كند. كيسي رئيس سيا در جريان ماجراي مك
فارلين به نورث هشدار داده بود كه قربانيفر در پس از قطع ارتباطش با سيا عامل
سرويس اطلاعاتي اسرائيل شده است و بايد جانب احتياط را با وي نگه داشت . چند روز
بعد از آزادي اولين گروگان آمريكايي، نير به آمريكا اطلاع ميدهد كه اكنون بايد با
ارسال سلاح به اين حركت پاسخ داده شود. حال نوبت اسرائيل بود تا در پوشش انجام
معامله ميان آمريكا و ايران، معاملهي 500 ميليون دلاري فروش اسلحهي خود را پيش
ببرد.
اسرائيل به ايران سلاح ميفرستد
«در ماه سپتامبر اولين محمولهي اسلحه شامل يك هواپيما پر از موشكهاي
تاو از تلآويو به تبريز حمل گرديد. اسرائيليها ميگويند انتظار داشتند در پي اين
اقدام ويليام باكلي (مسؤول سازمان سيا در بيروت) آزاد شود اما باكلي مرده بود و
سيا مدتها قبل از اين قضيه اطلاع داشت در حالي كه اسرائيليها را در جريان قرار
نداده بود. چون اتفاقي پس از آن روي نداد، دو هفته بعد يك هواپيماي ديگر حامل سلاح
به ايران ارسال شد كه منجر به آزادي بنجامين وبر كشيش آمريكايي گرديد» [7[
مك فارلين در تهران
در چينن شرايطي است كه مك فارلين براي انجام مذاكره، مخفيانه همراه يك
محمولهي تسليحاتي وارد تهران ميشود. جان كستر (از مقامات آمريكايي كه خود در
ماجراي مك فارلين، قرباني شد) دربارهي هدف آمريكا از سفر مك فارلين گفته است:
«مسأله سرنگوني دولت ايران نيست بلكه تغيير سياستهاي آن است. سياست ما تشويق
ميانهروها و محافظهكاران و حمايت بيشتر از نقطهنظرات آنان است». اين در حالي
است كه نير در 29 جولاي 1986 پس از ملاقاتي که قرباني فر ترتيب مي دهد تا وي با
علوي در هاوايي داشته باشد طي ، يادداشتي به آمريكاييها اطلاع ميدهد: «ما در حال
معامله با راديكالترين عناصر هستيم، زيرا دريافتهايم آنها ميتوانند گروگانها
را آزاد كنند اما ميانهروها نميتوانند». در مقابل ريگان پيدرپي اصرار ميكند كه
«ارسال سلاح براي نزديكي به ميانهروها بوده است». اما نير پاسخ ميدهد: «ما كانال
را فعال كردهايم، ما براي عمليات تسهيلات فيزيكي، پايگاه و هواپيما تأمين كردهايم».
واكنش ايران به سلاحهاي اسرائيلي
اما مقامات ايران وقتي از دخالت اسرائيل در جريان حمل اسلحه به ايران
باخبر ميشوند موشكها را پس ميفرستند. هاشمي رفسنجاني دربارهي محمولهي ارسالي
از تلآويو به تبريز ميگويد: «اينها چهار تا پنج سال زحمت كشيدند كه بگويند ايران
از اسرائيل اسلحه ميخرد، هيچجا نتوانستند يك مورد پيدا كنند. اينجا شيطنتي كردند
تا آن را ثابت كنند (خط تلآويو-تبريز). البته ما در اينجا ضرر كرديم... ولي دنيا
فهميد كه ما نميدانستيم. اين امر از گزارشهاي خود آمريكاييها روشن است... يك
بار كه متوجه شديم به نوعي در اين جريان اسرائيل دخالت دارد جلوي تخليه سلاحها را
در فرودگاه گرفتيم و دستور داديم محموله را برگردانند». كميسيون تحقيق ماجراي مك
فارلين نيز اين موضوع را تأييد ميكند: «ايرانيها پس از اطلاع از اينكه برخي موشكها
علامت اسرائيل را دارند عصباني شدند و اعتراض كردند. آنها 18 موشك تاو را به تهران
انتقال داده و با يك هواپيماي ديگر پس فرستادند.» اسحاق شامير نخست وزير وقت
اسرائيل نيز در پنجم آذرماه 1365 دخالت اين دولت را در ماجراي مك فارلين تأييد ميكند:
«دولت اسرائيل تأييد ميكند كه به درخواست ايالات متحده در انتقال تسليحات دفاعي و
لوازم يدكي از آمريكا به ايران همكاري كرده است. وجه اين تجهيزات بهوسيلهي يك
نمايندهي ايراني( که در گزارش مفصل کميسيون تاور از او بنام «مستر ام . اي »
نامبرده شده است و بي شک مجتبي علوي بوده است) مستقيماً به بانكي در سوئيس پرداخت
گرديد.»
افشاي حضور مك فارلين در تهران
برخلاف تحليل قربانيفر و طرح آمريكاييها، مأموريت مك فارلين به
گشودن راهي براي برقراري رابطه ميان دو كشور نينجاميد و افشاي اين مأموريت، شرايط
را بهشدت بحراني كرد. هشت نمايندهي مجلس ايران در نامهاي به رئيس وقت مجلس،
خواستار حضور دكتر ولايتي وزير امور خارجه در مجلس و توضيح دربارهي اين سفر و
مشروح مذاكرات ميشوند. آيتالله خميني رهبر وقت نظام در يك سخنراني با عتاب از اقدام
اين نمايندگان گلايه ميكند. نامه پس گرفته ميشود و شعلهي بحران در ايران خاموش
ميشود. [8]بحران، هنگامي ابعاد تازهاي پيدا كرد كه فاش شد دولت آمريكا با سود
حاصل از فروش اسلحه به ايران، به شورشيان نيكاراگوئه (معروف به كنتراها) كه بر ضد
دولت دانيل اورتگا (رهبر ساندنيستها) مبارزه ميكردند، كمك كرده است. «ايران، پول
اسلحهها را توسط علوي به حسابي در بانك ليكرسورس ژنو ريخته بود. اوليور نورث
افسري كه حق برداشت از حساب را داشت به جاي بازگرداندن مازاد پرداختي پول به
محافظهكاران ايراني، آن را به حساب دوستان نيكاراگوئهاي خود واريز كرده بود» [9[
ايران گيت؛ بازگشت بحران به آمريكا
با افشاي اين ماجرا، مك فارلين خودكشي كرد اما زنده ماند. گزارش
كميسيون تاور (سناتور تگزاس، جان تاور) كه براي تحقيق ماجراي مك فارلين تشكيل شده
بود در 27 فوريه 1985 منتشر شد: «از نظر اين كميسيون فروش تسليحات به ايران، تلاش
براي معاوضهي سلاح در قبال آزادي گروگانهاي آمريكايي بوده است كه ريگان در انجام
رهبري اين مسأله شكست خورده است.» اين كميسيون دو دليل اصلي را براي ورود آمريكا
به اين سطح از روابط با ايران را تشريح كرده بود: «اول علاقهمندي بيش از اندازهي
دولت آمريكا به رهايي 7 آمريكايي ربوده شده در بيروت... دوم اينكه دولت آمريكا
قلباً علاقهمند به برقراري روابط با ايران بود.» . با پيگيري و اصرار كنگرهي
آمريكا براي روشن شدن ابعاد اين ماجرا، در 15 نوامبر 1986 ريگان اعتراف كرد كه 18
ماه است ارتباط سياسي محرمانهاي در ارتباط با ايران دارد. مك فارلين در روز 22
مارس 1987 با خوردن 20 تا 30 قرص واليوم خودكشي كرد. و سرانجام، كنگرهي آمريكا در
21 نوامبر 1987 ريگان را مسؤول همهي اشتباهات مك فارلين معرفي كرد. كميسيون تاور
نيز در اطلاعيهاي ريگان را مردي گيج، بيتوجه و پرت معرفي كرد كه نتوانسته اجراي
نظريات ابتكاري خود را كنترل كند. با اين حال جنگ ميان ايران و عراق ادامه پيدا
كرد و خواست اسرائيل براي به بنبست رسيدن دو طرف در عمل تحقق يافت. اما يك نكته
بسيار روشن است ! اگر موساد براي ياري سازمان سيا در پيدا كردن گروگانهاي خود در
لبنان، آيندهنگري بيشتري به خرج داده بود و صرفاً منفعت و موجوديت خود را در
گرفتن ارتباط با علوي در نظر نميگرفت، رسوايي مك فارلين هرگز رخ نميداد .
خدمات داخلي علوي و ارتباطاتش با باند هاشمي
مجتبي علوي اما برادر ديگري دارد بنام احمد وي که از سرمايه داران
بنام ايران در امر ساخت و ساز مي باشد ارتباط بسيار گسترده و حسنه اي با غلامحسين
کرباسچي و کلا حزب کارگزاران سازندگي داشته و دارد ، بطوريکه در يک فقره اختلاس
کلان در زمان شهرداري غلامحسين کرباسچي ، عظيمينيا (رئيس دبير خانه کميسيون ماده
5 شهرداري) با دستور کرباسچي از وي و فرد ديگري ، جمعا مبلغ 000/000/230/1 ريال
جهت کمک به امور تبليغات کارگزاران در انتخابات اخذ نمود و در مقابل، طبق توافقات
بعمل آمده، تسهيلات غيرقانوني و ويژهاي براي آنان قائل شد. از جمله اينکه مقدار
1500 متر مربع تراکم مجاني به ارزش 000/000/450 ريال به آقاي علوي اعطاء نموده و
از تخلفات شهرسازي پاساژ ملت که متعلق به نامبرده مي باشد ، چشم پوشي ميگردد .
مجتبي علوي را بهتر بشناسيم ! مجتبي علوي مقيم شهر وين اطريش و يکي از مظنونين
اصلي در پشتيباني طرح ترور قاسملو مي باشد .در سال 1364 درست يک سال پس از تاسيس
وزارت اطلاعات و شکل گيري منسجم هسته هاي ترور جمهوري اسلامي در خارج از کشور از
ايران خارج مي شود و در پوشش بازرگان در اروپا اقامت مي گزيند ، نامبرده پيشتر در
وزارت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي فعاليت مي نموده است ، گفتني است پيرامون احمد
علوي و عدنان خاشوکچي و همچنين ارتباطات احمد علوي با موساد در مجله اکونوميست
شماره ماه مي سال 2004 به تفصيل نوشته ام ، همانطوريکه مفصلا گفته شد علوي از جمله
رابطان و پل هاي ارتباطي جمهوري اسلامي با دلالهاي فروش اسلحه و مهمات بوده است که
از قبل همين معاملات و پورسانتها وي دارايي سرسام آوري را بهم زده است ، و همواره
از او به عنوان يکي از افرادي که دخيل در ماجراي مک فارلين بوده است ياد مي شود .
علوي همچنين در ترانزيت پنهان مواد مخدر وزارت اطلاعات نيز دستي بر آتش دارد
آنسانکه در ژوئن سال 2000 مجتبي علوي به همراه فرد ديگري که کارمند سفارت ايران در
سوئد بوده و نامش هرگز فاش نشد در فرودگاه استکهلم ،با صد کيلو مرفين بازداشت مي
شود گرچه اين خبر به سرعت در مطبوعات سوئدي منتشر شد و دولت ايران مکلف به
پاسخگويي شد اما پس از سي و شش ساعت هر دو آزاد شدند و سفارت ايران در بيانيه اي
اعلام کرد محموله فوق مرفين نبوده و ماده شيميايي بوده که صرفا مورد استفاده پزشکي
قرار مي گيرد و خواستار پوزش گمرک سوئد نيز شد ! مجتبي علوي البته ميزبان خوبي نيز
است ، وي دراکتبر سال 2003 هنگاميکه همسر کرباسچي ، خانم خيرالنساء عسکريان به جهت
عمل زيبايي شکم ( ساکشن) عازم اطريش شده بود در کنار ايشان بوده ويا در سالهاي
اقامت و تحصيل مهدي و ياسر هاشمي در نروژ همواره به عنوان بانک و حامي اصلي ايشان
بوده است ، ضمنا مجتبي علوي در گذشته از فعالين اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانشجويان
اروپا بوده و بمدت سه سال نيز در خلال سالهاي 1990 تا 1992 با کاظم دارابي از
متهمان اصلي عمليات تروريستي کافه ميکونوس برلين در کار واردات لوازم التحرير به
ايران بوده اند . علوي در سفارت ايران در برلين ! پيشتر درباره ارتباطات ايران با
وزارت امورخارجه دولت آلمان در کميسيون مشترکي که در تهران و به منظور حل و آزاد
سازي گروگانهاي اسرائيلي و حزب الله لبنان در ايران تشکيل شده بود برايتان گفته ام
اين ارتباطات همواره از سوي مقامات جمهوري اسلامي تکذيب شد در حاليکه همانزمان «
سناتور سرجيو دوگرگوريو» رئيس کميسيون دفاعي ايتاليا علنا فاش ساخت سازمان امنيت و
دولت ايتاليا مذاکره با جمهوري اسلامي ايران بر سر آزادي گروگانهاي اسرائيلي از
اسارت حزبالله لبنان را آغاز کرده است اما اکنون پس از گذشت سه ماه از رايزني
محرمانه ايران و ايتاليا در جهت پيگيري مسئله سربازان اسرائيلي دربند حزب الله لبنان
که به بن بست رسيده است ، بار ديگر آلمان اعلام آمادگي نموده تا در سکوت کامل
رسانه اي مسئله گروگانها ي لبناني و اسرائيلي را و اينبار در برلين پيگيري نمايد .
اولين جلسه اين مذاکرات با حضور فردي بنام " خالد عبيد " به نمايندگي از
طرف حزب الله لبنان و "بنجامين ايهود" يکي از فعالان حزب ليکود و به
نمايندگي از طرف اسرائيل و " کميسيوني از ايران به سرپرستي ياسر فراتي "
و گردانندگي مجتبي علوي در 4 نوامبر سالجاري برابر با 13 آبانماه در دفتر مطالعات
و تحقيقات وزارت امور خارجه آلمان تشکيل شده و مقرر می گردد تا جلسه بعدي پانزده
روز بعد تشکيل گردد . محورهاي مورد بحث بین ایران - اسرائیل - آلمان
در اولين جلسه مذکور طرفين خواسته هاي خود را ذکر نموده خواسته هاي
طرفين اسرائيلي و لبناني که کاملا مشهود است و گروگانهاي خويش را طلب مي نمايند
اما ايران در قبال اين ميانجيگيري از دولت آلمان فشار بر ديگر دولتهاي اروپايي در
جهت مطرود نمودن مذاکرات با سران سازمان مجاهدين خلق و همچنين حمايتهاي جانبي از
ايران در جهت مسئله بحران هسته اي را مطرح نموده است . بر اساس آخرين اطلاعات درز
شده به بيرون دولت آلمان خواسته اول ايران را معقول و داراي بحث دانسته اما خواسته
دوم را بشدت رد نموده است . ماجراي افشاي اين مذاکرات و نقش علوي حدود بيست روز
پيش روزنامه نگاري سوئدي اين موضوع را به اطلاع من رساند و اطلاعات بيشتري را
درباره مجتبي علوي از من نمود و من پس از اطلاع از چند و چون اين ماجراها و نقش علوي
و خواست ايران در مذاکراتش با دولت آلمان از تعدادي از دوستان در ايران که مورد
وثوق من مي باشند پرس و جو نمودم و صحت اخبار را تائيد مي نمايم . به اطلاعتان مي
رسانم همچنان در صدد بوده تا اطلاعات بيشتري را از مفاد و شرکت کنندگان در اين
جلسات را که در برلين در حال انجام است را براي خوانندگان عزيز منتشر نمايم .
اکنون و در خاتمه فقط يک سئوال را که همچنان در ذهن من نقش گرفته است و شايد نيت
اصلي من از افشاي اين مذاکرات بوده است را براي شما نيز بازگو مي نمايم ، اينکه
اکنون سياست و قدرت ديپلماتيک جمهوري اسلامي آنچنان زيرکانه و هوشمند شده است که
در عيان شعار مرگ بر اسرائيل مي دهد و در خفا با اسرائيل ارتباط ديپلماتيک برقرار
مي نمايد به نوعي قابل تحسين است اما چرا حدااقل به عنوان خواسته سوم و يا در
خواست دوستانه از اسرائيل درباره روشن شدن چهار گروگان ايراني يعني (احمد متوسليان،
محسن موسوي، کاظم اخوان و تقي رستگار مقدم )که اکنون به مدت بيست و چهار سال است
در اسارت نيروهاي لبناني و سپس اسرائيل به سر مي برند نام و صحبتي به ميان نمي
آورد ؟ آيا انرژي هسته اي اينقدر حق مسلم ماست که سرنوشت شهروندان ايراني هم در
اين ميان بايد فراموش شود ؟ و هزاران آيا ديگر ....
توضیحات :
1 - يكي از اتهامات سيد مهدي هاشمي كه محاكمه و اعدام شد، افشاي سفر
مك فارلين به ايران و سوء استفاده از اين خبر بر ضد مقامات جمهوري اسلامي بود.
2- مصاحبهي هاشمي رفسنجاني با كيهان هوايي، 17/1/13663- بهروز
گرانپايه، كيهان سال، سال 66-13654- بحران 444 روزه در تهران، اميررضا ستوده، حميد
كاوياني، ص 2095- گري سيك معاون برژينسكي مشاور امنيت ملي كارتر از اين حادثه در
روابط ايران و آمريكا به سورپريز اكتبر ياد ميكند. او ادعا ميكند اين برنامهريزي
براي جلوگيري از به قدرت رسيدن دموكراتها در جولاي و آگوست 1980 و با حضور ويليام
كسي (رئيس ستاد انتخاباتي ريگان و رئيس سازمان سيا) و هيأتي ايراني در هتل رينز
مادريد و سپس يكماه بعد در فرانسه انجام شده است: كتاب تسخير، نوشتهي معصومه
ابتكار، ص 146
3- نقش عدنان خاشوقچي و خاندان او در حوادث خاورميانه، تنها به اين
ماجرا محدود نميشود. به عنوان مثال عدنان رابطه بسيار تنگاتنگي با بن لادن و ديگر
عناصر القاعده نيز داشته و احتمالا کماکان هنوز دارد .
4 تا 7- كيهان سال، 66-1365.
8- آيتالله خميني پس از
اطلاع از حضور مك فارلين در تهران، مذاكرهي مقامات رده اول نظام را با او ممنوع
ساخت. با اين حال، از زمان حضور مك فارلين در تهران تا افشاي خبر حضور او در ايران
در مطبوعات منطقه، چندين ماه فاصله بود. تا امروز از مذاكرات احتمالي او با ديگر
مقامات ايراني در زمان حضورش در ايران هيچ گزارشي منتشر نشده است ، که بطور قطع
مذاکراتي انجام شده است .
9- كيهان سال، 66-1365؛
اوليور نورث در عمليات آزادسازي گروگانهاي آمريكايي نيز كه در طبس شكست خورد،
شركت داشت.
پي نوشت دوم : دوستان سيروس گرجستاني را که همه ما مي شناسيم هنرمند
تواناي ايراني مخصوصا در عرصه طنز وي چندي پيش در برنامه تلويزيوني اي در صدا و
سيما شرکت کرده بود و تا .... بهتر است خودتان اينجا را ببينيد ديدن اين طنز کوتاه هم برايتان بد نيست ، ببينيد و
اما «نقد بي رحمانه خودم » را هم فراموش نکرده ام و تا چند روز ديگر قسمت دوم آنرا
برايتان خواهم نوشت اما ذکر چند نکته در اين ميان لازم است : آن دسته از افراد که
همچنان با خواندن اين نقد خود را در جايگاه ستاد فرماندهي کل خداي اپوزيسيون
دانستند و عفو را بر بنده لازم مي دانند بهتر است بدانند که من پشيزي هم برايشان
ارزش قائل نيستم و اصولا اعتقاد داشته و دارم که اصلا چيزي بنام اپوزيسيون وجود
ندارد يک تعداد آدم شايد باشند که مخالف جمهوري اسلامي هستند اما چيزي به اسم
اپوزيسيون وجود خارجي ندارد شما مي گوئيد دارد ؟ کوش کجاست ؟ در طي اين 28 سال چه
عملکردي داشته ؟ وگرنه غر زدن و ايراد گرفتن و انگ زدن و ... را که هر ننه قمري
بلد است ! و در آخر اينکه من اگر نيکم و گر بد اي اپوزيسيون درب و داغون تو برو
خود را باش !
و اما دوستان اگر خاطرتان باشد رحیم مشایی که نمی دانم به چه دلیل از
افراد بسیار نزدیک احمدی نژاد است و در سوتی و گاف دادن البته گوی سبقت را از همه
تا بحال ربوده است بعد از آن مصاحبه تاریخی اش با خبر نگار ترک و اینکه حجاب در ایران اجباری نیست ! بار دیگر هم برای دولت نورانی و اصولگرا و ارزشی احمدی نژاد درد سر
درست کرد !
ماجرا از این قرار است که وی چندی پیش درشهر ازمیر ترکیه در مراسمی
شرکت نمود که در آن وزرای جهانگردی و توریسم و فرهنگ کشورهای منطقه و از جمله
ایران دعوت داشتند در بخش حاشیه ای آن مراسم تعدادی از هنرمندان ترکیه و از جمله
سردار اورتاچ در آن شرکت داشته و حاضرین ضمن نوشیدن بیرا -آبجو- به تماشای این رقص
و آواز می پرداختند حالا سئوال از آقای احمدی نژاد این است که چطور برای دیگران
حرام است و پروازها به آنتالیا و ازمیر ممنوع است اما برای آقای مشاعی این صحنه ها
حلال است ؟ خودتان ببینید گوشه های از این مراسم را در اینجا و اینجا و اینجا
آقا ایران قراره بزنه رو دست تگزاس و همه قراره برن تو کار هفت تیر
کشی باور نمی کنید ؟ اینجا را ببینید
اگه یادتون باشه تو پست قبلی همه درباره اینکه چرا به انگلیسی دوستان
حزب الله ایراد می گیرم هشدار دادن و گفتند خوب یاد می گیرند
بهشون فرصت بده ولی بد بختی اینها عربی شون هم تعریف نداره و گاف می
دن اینجا رو ببینید با شماموافقم باید بازم بهشون زمان داد شاید یک معلم عربی هم
پیدا شد ولی ظاهرا فارسی این دوستان هم نم کشیده باور نمی کنید ؟ این عکس رو ببینید و متاسفانه تمامی این عکسها از پلاکاردهای برادران ارزشی و
درست و حسابی دانشگاهها برداشته شده است ، بازم بگید چرا اینقدر به سهمیه ها گیر
می دن ! عجبا .
نظرات
kheili mataleb jaleb bod khosh hal misham ma ham be jame dostane shoma pepyvandim
www.sobhiran.coo.ir