فرصتهاي ازدست رفته و بازيگران جديد

بيست و هفت سال قطع رابطه سياسي و دشمني ديرينه دول ايران و آمريكا هر چند كه مانع از آن نشده كه رابطه هر دوكشور به طور كامل قطع گردد و هر دو جسته و گريخته در مقاطعي كه لازم دانستند با يكديگر ارتباط برقرار نمودند كه اشاره به آن بطور كامل در حوصله اين مقال نمي باشد و اشاره به آخرين مورد ارتباط پنهان جمهوري اسلامي با آمريكا كه همين چندي پيش با ارسال يكي از بلند پايه ترين اعضاي شورايعالي امنيت ملي ج . ا . ا به آمريكا اتفاق افتاد شايد كافي باشد ، به هر حال در عين اين ارتباط زير جلدي دشمني اين دو كشور نيز هيچگاه تعطيل نشد گر چه ايران هيچگاه علنا و مشخصا دست به اقدام نظامي عليه آمريكا نزد اما آمريكا بارها و بارها اين دست آويز را نيز امتحان نمود ؛ از عمليات نافرجام دلتا در طبس گرفته تا حمله به ناوچه ها و هلي كوپترها و حتي هواپيماي مسافربري ايران در خليج فارس دليلي بر اين مدعا مي باشد ، گرچه به زعم بسياري ايران اين بغض فرو خفته حمله نظامي را در عراق تركاند و علنا در مقابل امريكا به رويارويي پرداخت و يا هر آنچه كه حزب الله در جنوب لبنان انجام ميدهد به ترغيب و تشويق ايران است اما به هر حال در طول اين مدت خصومت ، ايران همواره فقط به تهديد علني و آتش زدن پرچم آمريكا در تهران مشغول بوده است و هيچگاه فرمان جنگ ناب از تهران عليه آمريكا صادر نشده است !

اما در آنسو و در آمريكا همواره واشنگتن هيچ ابايي نداشته است تا بطور واضح و مشخص خود را در حال مبارزه با تهران اعلام كند و بارها و بارها با تخصيص بودجه هاي كلان و نيروهاي تابلو دار مشخص خود را مشغول مبارزه پيدا و پنهان با تهران دانسته و در اين راه البته كه از نقاط ضعف جمهوري اسلامي هم استفاده كرده است يكي از آنها نقض گسترده حقوق بشر در جمهوري اسلامي بوده است . از قديم هم گفته اند ديكته نا نوشته غلط دارد و طبيعي است كه آمريكا هم در اين مبارزه نرم و سخت افزاري پيچيده ، گاها دچار اشتباهات فاحش نيز شده است ! يكي از اين اشتباهات استفاده از عناصري است كه دانه هاي كوچكي هستند براي اين پازل بزرگ مبارزه با ايران !كه اين دانه ها توانسته اند با استفاده از فرصتهايي خود را وارد بازي جنگ پنهان ايران و آمريكا كنند ، فرصت طلبي در هرجا كه امري ناپسند باشد در حوزه سياست به نظر من امري است كاملا پسنديده ! و يك نيروي سياسي بايد كه بلد باشد تا از تمامي شرايط و فرصتها براي خود استفاده كند تا بتواند عقايد و انديشه هاي خود را به عرصه ظهور برساند و اگر يك حزب سياسي و يا يك فعال سياسي نتواند فرصت طلب باشد طبيعي است كه محكوم به فراموشي و شكست است . دولت آمريكا هم در اين مبارزه با نظام حاكم بر ايران طبيعي است كه همواره بدنبال فرصتها و شكار لحظه ها و عناصر مبارز با جمهوري اسلامي است و در اين مسير شديدا نيازمند نيروهايي است كه ضمن مبارزه با جمهوري اسلامي ، تمايل به همكاري با آنها را نيز داشته باشند . و از سوي ديگر نيز چون دولت آمريكا دولتي است دموكراتيك و پاسخگو به شهوندان خود براي اقناع افکار عمومي شهروندانش و داشتن جايگاهي قانونمند در اين راه و البته تخصيص امکانات و بودجه هاي قانوني و مشخص به نهادهايي كاملا مشخص و قانوني نيازمند است و از همين روست كه نهادهايي چون کميته خطرات جاري ، بنياد دفاع از دموکراسي ، خانه آزادي ويا حتي راديو فردا را تاسيس نموده است و از حضور دولتمردان بنام خود در آنها استفاده مي نمايد . اين نهادها اكنون وظيفه آنرا دارند تابا شناسايي نيروهاي مستعد و جذب آنها در صفوف مبارزه نرم افزاري با جمهوري اسلامي از ايشان در راه سياستهاي آمريكا نيز استفاده نمايند .

اما به دليل خلق و خوي ايرانيان و همچنين تابوهايي ناپسندي كه همواره براي اپوزيسيون ايران مطرح بوده است گاها اين نهادها براي استفاده از عناصر شايسته و فعال به بن بست ميرسند اينجاست كه خود دست به كار مي شوند و به ساختن و پرورش نيروهاي اپوزيسيون مورد علاقه خويش مي پردازند به عنوان مثال در جزوه اي که کميته خطرات جاري منتشر نموده است ، به صراحت يكي از اركان اين كميته را مامور به "ساختن اپوزيسيون" معرفي نموده است و در اين زمينه نيز اعلام كرده است پيشنهاداتي به كنگره و دولت آمريكا داده است .

از ديگر نهادهايي كه به شدت در حال فعاليت نرم افزاري مبارزه با جمهوري اسلامي در آمريكا مي باشند ، گروهي است بنام « بنادور » که از نومحافظه کاران سرشناسي چون جيمز ولسي(رئيس پيشين CIA و دبير کميته خطرات جاري) ، ريچارد پرل (رئيس پيشين شوراي سياست دفاعي امريکا) و مايکل لدين(از اعضاي با نفوذ AEI) و ... تشکيل شده است. اين افراد كه غالبا از ميان دولتمردان با نفوذ و قدر قدرت نئوکانها هستند. در اين مبارزه در طي اين سالها از تمامي نهادهاي ذكر شده پيشروتر و راديكالتر عمل نموده اند .

اين نهادها گرچه كه غالبا با عنوان سازمانهاي ان جي او و يا غير دولتي عمل مي نمايند و بعضا خود را دفاتر و مراكز تحقيقاتي و مطالعاتي عنوان مي نمايند اما با توجه به حضور چهره هاي شناخته شده بلند پايه دولت آمريكا در آنها گروههاي فشار و اهرمهايي اجرائي با نفوذي را نيز در مراکز قانونگذاري واجرايي دارند که به نظرات و استراتژي هاي آنان جنبه قانوني و اجرائي مي دهد. به عنوان مثال يکي از فعال ترين چهره ها در سنا ، سناتور جمهوريخواه ريک سنتروم است كه ايشان به شدت به دنبال تخصيص بودجه هاي كلان ميليون دلاري براي ايجاد و ساخت اپوزيسيون امريکايي در ميان مخالفان جمهوري اسلامي ، بوده و هست. و يا سناتور دموکرات جوزف ليبرمن که اخيرا به دليل نزديکي بسيار به جرج بوش مورد انتقاد و طرد دموکراتها قرار گرفته است كه ايشان نيز كه يکي از طرفداران حمله نظامي به عراق بوده است و بارها رويكرد نظامي آمريكا بر عليه ايران را نيز تبليغ نموده است از اعضاي بانفوذ کميته خطرات جاري مي باشد .

ليبرمن در طي اين سالها بارها و بارها با آمدن به اروپا و همچنين قبرس و تركيه در صدد شناسايي و جذب مستقيم عناصر ايراني مخالف جمهوري اسلامي بوده است . اكنون با توجه به نكات ذكر شده و اهتمام جدي دولت آمريكا در اين رويارويي با جمهوري اسلامي بسيار واضح است كه آمريكائيها با در نظر گرفتن همه شرايط وارد زمين بازي مخالفان جمهوري اسلامي شده اند ، از تماسهاي پنهاني و مكاتبات گسترده اين نهادها با غالب نيروهاي مخالف جمهوري اسلامي گرفته تا دعوتهاي علني و مشخص آمريكائيها نشان از همت آمريكايي ها در اين بازي مي باشد اما به دليل ضعف و فقدان جدي نبود سازماني مشخص و اپوزيسيوني منسجم در اين ميان كه بتواند خواسته ها و مبارزه خود را با جمهوري اسلامي بصورت تئوريك و مدون و با برنامه و سازمان مشخص به آمريكا و يا هر كشورديگري اعلام نمايد تا در بستر يك هماهنگي و يا همكاري مشترك بتواند به هدف خود نائل آيد و همچنين همچانكه ذكر شد تابوهاي غلط و بي پايه و اساسي كه در اين ميان وجود دارد مشكلات بسياري تا به حال بوجود آمده است ، به عنوان مثال اسرائيل همواره در قبل از انقلاب 57 از متحدين و دوستان استراتژيك ايران بوده است و هيچگاه بر ضد منافع ملي ايران قدم برنداشته است با پيروزي انقلاب و بروي كار آمدن آيت الله هايي كه اسرائيل را بزرگترين دشمن اسلام مي دانستند رفته رفته اين دشمني را دشمني با ايران و ايرانيان نام نهادند و رابطه با اسرائيل را امري زشت و محكوم قلمداد كردند تا جائيكه امروز ما مي بينيم اين تابو در ميان اپوزيسيون نيز كاملا مشهود است در حاليكه اپوزيسيون ايران اگر منطقي به ماجرا نگاه كند مي بيند كه اسرائيل همواره متحد استراتژيك خوبي براي ايران و منافع ايرانيان در مقابل زياده خواهي هاي ديگر دشمنان ايران از جمله كشورهاي اعراب منطقه بوده است و اگر دشمني هم در اين ميان وجود دارد دشمني با نظام حاكم بر ايران است نه دشمني با ايران و ايرانيان و شما كدام مخالف جمهوري اسلامي را سراغ داريد كه بدون هيچ ترس و واهمه اي امروز خود را دوست اسرائيل بنامد و يا با دولتمردان آنها بر پاي يك ميز بنشيند ؟ پس طبيعي است كه در اين ميان وقتي كه اپوزيسيون واقعي ايران و مبارزان بنام جمهوري اسلامي گرفتار تابوهاي غلط خويش هستند و از فرصتها به خوبي استفاده نمي كنند ديگراني وارد زمين بازي بشوند و آنها را دريپ كنند و از سوي ديگر هم آنسوي معادله يعني آمريكائيها با ساختن نيروهاي مورد نظر خود وارد بازي بشوند و وقتي كه آن افراد به ميدان مي آيند و خود را در بازي وارد مي كنند آنوقت است كه همگان به انتقاد مي پردازند و باب افشاگريها و بيان خطرات و ورود نيروهاي نفوذي را مي گشايند در حاليكه متهم اصلي خودشان هستند ، چراكه اگر ايشان به مبارزه با جمهوري اسلامي اعتقاد دارند و خود را نيروي سياسي ميدانند بايد كه از زمان و مكان و فرصتها به بهترين نحوه استفاده كنندو بدانند كه اگر اينچنين نكنند بازي را باخته اند و ديگراني كه ميتوانند البته مبارزان واقعي اي نباشند و چه بسا مبارز نما باشند تا مبارز از فرصتها استفاده كنند و خود را در بازي جا بزنند و بسيار هم طبيعي است كه آمريكائيها هم كه در اين خلاء گرفتار آمده اند از آنها استفاده به موقع و شايسته بكنند .

نمونه اي را كه اين روزها بسيار بر سر زبانهاست و همگان ميدانيم برايتان كالبد شكافي مي كنم ، هنگاميكه جنبش اصيل دانشجويي ما كه چه در داخل و چه در خارج از كشور نيروهاي بسيار مناسب و فعال و شايسته اي دارد و خود را در حال مبارزه با ديكتاتوري و تماميت خواهي حاكمان جمهوري اسلامي ميداند هنوز گرفتار تابوهاي غلط و ناشايست پيشينيان خويش است و نميتواند از فرصتها در اين مبارزه براي اهداف خويش به بهترين نحو ممكن استفاده كند پس طبيعي است كه بازي را واگذار كرده است به بازيگران ديگر و اينچنين است كه چهره هاي ديگري از فرصتها براي خويش استفاده مي كنند و در صدد پر كردن اين خلاء بر مي آيند و در كمتر از دوماه خود را چنين وارد بازي ميكنند كه به يكباره در ميان سناتوران آمريكايي در مجلس سناي آمريكا اعلام مي كند: "من به اينجا آمده و در مقابل شما ايستاده ام تا حقيقت! را در مورد مردم ايران و بويژه دانشجويان با شما بازگويم..." اينجاست كه همگان داد سخن سر داده و يكي از ميانه زندان تكذيب مي كند و ديگري افشگري و آن يكي متهم كه هيچ كدام اينها ارزشي ندارد ! كلام را صريحتر بيان مي كنم ؛ « امير عباس فخرآور » ! به نظر من ايشان نه عامل جمهوري اسلامي است و نه رهبر گروهي از اپوزيسيون جمهوري اسلامي و نه هيچ چيز ديگر اما جسارت وسياست ايشان را مي ستايم به اينكه ايشان چگونه به يكباره در حاليكه اعلام نموده بود فراري است و ممنوع الخروج است و حكم تير دارد اما به يكباره سر از فرودگاه دوبي و سپس آمريكا درآورد كاري ندارم ، من كاري ندارم به اينكه آيا ايشان فعال سياسي بوده است يا خير ! آيا زندان ايشان به اتهام سياسي بوده است و يا مثلا اتهاماتش آنچنان كه گفته مي شود دختر بازي و منكراتي بوده است هيچ كدام اينها نه ارزشي دارد و نه سنديت آن چيزي كه در اين ميان مهم است و اپوزيسيون ايران و تمامي مخالفان جمهوري اسلامي چه در داخل و چه در خارج از كشور از اين ماجراي تاريخي بايد درس بگيرند اين است كه بدانند اگر دير بجنبند ، اگر همچنان به واگذار كردن فرصتها به فردا مشغول باشند ، اگر از زمان عقب بيفتند و همچنان گرفتار تابوهاي خويش باشند ، براي هميشه فراموش مي شوند و بازي را به ديگراني واگذار مي كنند كه زود مي آيند و بر جايگاه آنها مي نشينند كه آنها سالها براي بدست آوردن و حفظ آن تلاش نموده اند ، اي كاش تمامي آن عزيزاني كه در اين روزها به نقد و افشاي امير عباس فخر آور مي پرداختند ، از فرصت طلبي وي درس مي آموختند !

پيشتر و دربالا ذكر نمودم كه فرصت طلبي در حوزه سياست امري ناپسند نيست و ما بايد كه بتوانيم از فرصتهاي موجود و به دست آمده در راه اعتقاداتمان و مبارزه با جمهوري اسلامي به بهترين نحو استفاده جانانه بكنيم و اگر نكنيم شاهد بروز پديده هايي چون فخرآور هستيم ، امير عباس فخر آور نه اولين است و نه آخرين بي شك تا اين تنبلي مفرط و عقب ماندگي ذهني و روحي بر اپوزيسيون ايران حاكم و جاري باشد فخرآورها خواهند آمد و شايد روزي برسد كه ديگر جايي براي آنها نباشد ، پس فراموش نكنيم كه ما ايستاده ايم و زمان چون برق و باد مي گذرد و اينچنين است كه فرصتها از دست مي رود

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

! وطن و تن

شبهای احیا و احیای ایمان

آیا بشار اسد در ایران است ؟