چراپارلمان در ايران مورد بي مهري است؟
در جوامع مدرن و مدنی پارلمان و ترتیبات آن از جمله نحوه انتخابات از جمله راهکارهایی است که بین حاکمیت و مردم پیوند برقرار می نماید و این چنین مردم در جامعه مدنی خود دارای حاکمیت می شوند و مستقیما از طریق پارلمان در تعیین سرنوشت خویش نقش می یابند. این چنین است که پارلمان که محل حاکمیت مردم است همواره در کنار حاکمیت حکومت نقش قابل توجهی می یابد و حتی حکومت را کنترل می نماید و از طریق تصویب قوانین نیز حکومت را یاری می کند.حال با توجه به این مطلب سوال است که چرا قریب به یک صد سال ما هنوز نتوانسته ایم در جامعه ایران یعنی از انقلاب مشروطیت به بعد که تصمیم به ایجاد نظام پارلمانی گرفته شده است، پارلمانی صحیح داشته باشیم؟چرا همچنان نیروهای قدتمدار و انحصارطلب بر ان هستند که تمامی این سی و هشت پارلمان تاریخ ایران را بی معنا و امری غیرلازم نشان دهند و برای آن که ایران از پارلمان قدروزن محروم باشد، دست به هر عملی می زنند؟برای نشان دادن بی توجهی و به بازی گرفتن حاکمیت مردم در قبل از انقلاب سال 1357 همین بس که تمام پارلمان ها «مجالسی فرمایشی» بودند، انقلاب سال 1357 که انجام شد قرار بر آن بود که «میزان رای ملت باشد» و مجلس خانه ملت و در راس امور قرار گیرد، اما متاسفانه باز همان اراده و منش ضدمردمی به نوعی دیگر خود را نشان و جریانی از شعبه حاکمیت حکومت، به نام شورای نگهبان، با مخالفت با کاندیدا شدن برخی از شهروندان مستقیما مقابل حاکمیت مردم ایستاده است و همواره در طی این هفت دوره ی پارلمان در کل حیات جمهوری اسلامی، مانعی اساسی برای پارلمانی آزاد و مستقل بوده است.بنابر این تاریخچه و عدم تمایل حاکمان ایرانی به پارلمان قوی و مستقل، لازم است که عللی را که این تمایل کهن را همواره دامن می زند، بررسی نمود که چرا این تمایل و خواست ملی ایرانیان بیش از یک صد سال است که به سخره گرفته می شود. این نوشته در حد بضاعت خود تنها به ذکر دو علت اساسی از منظر ساختار سیاسی، می پردازد.
اول. فقدان اندیشه ی سیاسی مدرن و سامان یافته با عصر امروزی در میان حاکمان سیاسی و تاثیرگذاران در عرصه ی سیاست ایران بوده است. از میان دیگر،قوام یافتن تفکر پدرسالارانه در حوزه ی سیاست ایران باعث شده است تا این که حاکمان سیآسی همواره اداره ی جامعه را بر اساس روش پدرانه مناسب بدانند و به نوعی حاکمان سیاسی قبل از آن که حاکم باشند، همواره می پسندند که ریش سفید جامعه باشند و همواره این تلقی که اگر اداره ی جامعه به دست افراد صالح و ریش سفید بیفتد، امورات کشور نظم یافته و بسامان خواهد گردید.از همین روست که این اندیشه سال هاست در میان کارگزاران حکومتی است که «ترتیبات پارلمانی و به نوعی دموکراسی، سوغات غربیان است و از طریق پارلمان است که افراد فاسد و فرصت طلب به حریم حکومت نفوذ پیدا می کنند.»اندیشه ی سیاسی پدرمآب، سال هاست که در میان ایرانیان است و گرچه اندیشه ی مدرن مهار حکومت به وسیله ی ترتیبات پارلمانی نیز سال هاست به وسیله ی قشری از فعالان و کوشندگان سیاسی در ایران دنبال می شود، اما هنوز نتوانسته است در مقابل غریزه ی انحصارطلبی حاکمان سیاسی ایران بایستد.
دوم. غیر از میراث تاریخی دو هزار ساله ی اندیشه ی سیاسی پدرمآب که البته تا حدودی هم قابل فهم است، توجه به اندیشه ی چپ مذهبی هم زمینه ای را برای این بی توجهی فراهم نمود.تفکر چپ مذهبی که از دهه ی چهل خورشیدی تحت تاثیر اندیشه های «برابری اجتماعی و برابری در عرصه ی سیاست» در میان غالب روشنفکران سیاسی و انقلابی ایران رایج شده و توسط دکتر علی شریعتی صراحتا تبلیغ می شد که از مجلس و ترتیبات حکومتی به عنوان حکومت «راسها» یاد می نمود. میزان تاثیر افکار ایشان و مضموم بودن مجلس و... به حدی است که هنوز که هنوز است عده ی بی شماری از متاثران مکتب ایشان از دموکراسی متعهد که توسط عده ای از فعالان و روشنفکران انقلابی که حکومت را بر اساس صلاح دیدشان اداره نمایند، دفاع می نمایند. به روایتی دیگر در اندیشه ی چپ مذهبی، هیچ خبری از ترتیبات پارلمانی نبود تا این که در پایان دهه ی شصت روشنفکران مذهبی ایران که عده ای از ان ها هم اکنون به عنوان نیروهای اصلاح طلب اشتهار یافته اند، بر روش های اصلاحی و ترتیبات پارلمانی به عنوان وجه غالب اندیشه شان پرداختند و از آن همچنان در مقابل طیف سنت گرایان (مدافعان اندیشه پدرمآب) به دفاع پرداختند.
به سوال نخست این نوشتار برگردیم... چرا ترتیبات پارلمانی به مدت دیرپائی در ایران مورد بی توجهی قرار گرفته است؟ و در میان نیروهای تاثیرگذار سیاسی و حکومتی ایران هنوز پارلمان جایگاه خویش را نیافته است و آن را صرفا امری فانتزی و دکوری می دانند و بر اندیشه ی ریش سفیدی و تشخیص مصلحت توسط عده ای از خواص و خودی ها صحه گذارده می شود.در برگزاری هفتمین دوره ی پارلمان جمهوری اسلامی نیز بار دیگر شاهد همین معضل اساسی بودیم و صدای طرفداران روش های اصلاحی و پارلمانی که با اعتراض و اعتصاب و... نیز همراه بود شنیده نشد و با ریش سفیدی و نهایتا حکم حکومتی انتخابات در فضایی برگزار شد که همگان دریافتند مجلس در جمهوری اسلامی امری تشریفاتی و فرمایشی بیش نیست.از همین روست که مسئولیت نیروهای اپوزیسیون مضاعف تر می شود. چرا که از یک سو باید بر روش های مبارزاتی خویش سامان دهند و از سوی دیگر ترتیباتی را بیآفرینند تا با اندیشه ی کهن چپ مذهبی و تفکر پدرمآب که هنوز در میان ایرانیان طرفداران بی شماری دارد، مبارزه نمایند و به تبلیغ و معرفی روش های مدرن اصلاحی و پارلمانی خویش به جهت امکان حضور مستقیم آحاد مردم در حکومت بپردازند.
نظرات