جنبش فاشيستي ذوب در ولايت
پس ازارتحال آیتالله خمینی و روی کار آمدن حجتالاسلام خامنهای به عنوان دومین رهبر جمهوری اسلامی تغییرات فاحشی نیز درانگارههای ساختاری نظام و قانون اساسی جمهوری اسلامی بوجود آمد.
از آن جمله بود تبدیل ولایت فقیه به ولایت مطلقه فقیه که به شهادت جمع کثیری از فضلا و مراجع تقلید آزادهای همچون آیتاللهالعظمی منتظری، آیتاللهالعظمی صانعی و ... فاشیستیترین قرائت ممکن از تئوری ولایت فقیه است. محصول این نظریه جعلی جدید افرادی است استحاله شده و یا ذوب شده در ولایت که اطلاعت بیچون و چرا و کورکورانه از ولایت عظمای مطلقه فقیه را حتی از اطاعت خدا نیز واجبتر میدانند.
"جنبش فاشیستی ذوب در ولایت" همچون تمامی جنبشهای فاشیستی در حالی در جامعه ایران بروز کرد که جامعه دوران گذار خویش را طی مینمود. دولت هاشمی رفسنجانی در حالیکه در صدد توسعه و سازندگی ساختگی خویش برآمده بود شاهد تغییراتی درنوع ذائقه مردم شد که خوشایند وی نبود پس بدون آنکه ساختارهای سیاسی و اجتماعی جامعه را بر اساس علائق مردم مورد دستخوش قرار دهد راه نظامیگری و مشی امنیتی کردن جامعه را برگزید که وی بعدها البته سکوت و خفقان ناشی از ترس و رعب بوجود آمده در بین مردم را رضایت و آسایش مردم نام نهاد. در همان سالها بود که جنبش فاشیستی ذوب در ولایت در دامان امنیتی پر مهر هاشمی متولد شد و دوران بلوغ و فطرت خویش را پشت سر گذاشت.
این جنبش کوششی فراگیر در جهت خلقی و مردمی کردن ارتجاع و محافظهکاری بوده و همچون مکتب اصیل خویش فاشیست همواره نقطه مقابل حکومت و قانون بوده است.
جنبشهای فاشیستی همواره در تمامی نقاط دنیا دارای خصائص مشترکی همچون؛ روحانی بودن، وجود نوستالوژی رمانتیکی در آنها، ترس از جهان جدید و مدرن و سخت و غیرقابل نفوذ بودن هسته آنها، میباشند.
در تمامی جنبشهای فاشیستی قدرت، انضباط و اطاعت بیچون و چرا نه امری ناپسند بلکه از ارزشی مقدس و والا برخوردارند، برادری فاشیستی در برادری اطاعت و تسلیم است.
از دیگر ویژگیهای برجسته جنبشهای فاشیستی میتوان به ؛ تسلیم و اطاعت محض بدون تفکر، تأکید بر خشونت تا پرستش عرفانی آن، پیشوا و رهبر را مظهر حقیقت و عدل و تمام خوبیها دانستن و در آخر تعطیلی فرهنگ و اندیشه و نشاندن تبلیغ بر آن.
بنیتو موسولینی بنیانگذار مکتب و جنبش فاشیستی خود در تعریف فاشیسم میگوید:
"زندگی بر پایه فرد فاشیست باید جدی، بی پیراید و توأم با ریاضت و مذهبی باشد فرد فاشیست زندگی مرفه و آسوده را خوار میداند"
در نگاهی دیگر به جنبشهای فاشیستی میبینیم که فاشیسم همواره توتالیتر و انحصار طلب بوده و حاکمیت مظهر تمامی مرجعیتها در آن بوده است.
حال که شناخت نسبی از مکتب و جنبش فاشیسم بدست آوردیم با نگاهی گذرا به عناصر و نیروهای ذوب شده در ولایت پی به تشابهات بسیاری بین ایشان خواهیم برد که اطلاق عنوان فاشیستی را به آن پر بیراه نخواهیم یافت.
در جنبش فاشیستی ذوب در ولایت اوصاف زیر مشاهده می شود:
ایدئولوژی کلگرا
دارای حزب و منشی واحد که نسبت به ایدئولوژی بشدت وفادار بوده و باشد.
توسط ولایت مطلقه فقیه (پیشوا) رهبری شوند.
حکومت رعب و وحشت بوسیله عناصر مردمی وفادار (لباس شخصی!) ایجاد میگردد.
کنترل انحصاری اقتصاد- رسانهها- ارتش
تقلیل فرهنگ به عناصر تبلیغاتی برای نظام
در اولین رویکرد جنبش فاشییتی ذوب در ولایت ما شهد کشتن شخصیت حقوقی
اینجاست که جامعه خود درگیر شود خشونت امری رایج است هر کس با کمتر اختلافی به جان دیگری میافتد. در ثانی در این مرحله تمام توان مبلغان این تفکر ملموس نمودن خشونت است، رواج فیلمهای خشن و کشت و کشتار از رسانه ملی و دولتی تبلیغ خشونت و تئوریزه نمودن آن از سری تریبون فکری هدف اصلی در این گام است.
گام آخر جنبش فاشیستی ذوب در ولایت "کشتن فردیت" است. وقتی که فردیت از بین رفت و جامعه شد یک جامعه پوپولیستی و تودهای دیگر فردی وجود نخواهد داشت .مثال خارجی آن اردوگاههای مخوف مرگ آلمان نازی باشد و زندانهای غیر مسئولانه همچون 59-66-209 و ... مثال بارز داخل کشور میباشد.
هانا آرنت میگوید: بهترین و تنها راه استقرار فاشیسم در هر جامعهای 2 عامل میباشد:
پلیس مخفی
گانگسترهای خیابانی (اوباش و گروههای فشار)
محفل های اطلاعاتی ترور همچون ستاد قتلهای زنجیرهای و بروز پدیده لباس شخصیها عینیت بخش کلام آرنت در تقویت گمانه زنی ما برای پیدایش فاشیستی ذوب در ولایت در نظام ج.ا.ا امروزی ایران میباشد.
امروز جنبش فاشیستی ذوب در ولایت با تسلط بر قوا و ارکان انتصابی نظام به تمامی اهداف خویش دست یافته است.
اسارت اندیشمندان قشر فرهیخته جامعه، بستن دهانها و چشمها و گوشها، توقیف مطبوعات، انحصار رسانههای جمعی، ممنوع کردن کلاسها و تفکرها، حصار بیوت و اماکن فکری غیرخودی و ...
فاشیسم کسی است که میخواهد بر انسانها و کل جامعه چیرگی تام پیدا کند و ما امروز شاهدیم که قوه قضائیه نظام جمهوری اسلامی ایران عملا" با ابزارهای قهره خود در پی تبلیغ آن است که همه مثل ما باید فکر کنند و تکثیر و قرائتهای مختلف ممنوع است و مجازات توقیف و بازداشت و حتی اعدام را در پی دارد و ارعاب مؤثرترین راه برای شیوه میباشد مثلا" ما در برخورد با نشریاتی همچون پیام دانشجو، ایران فردا، راه نو و ... ابتدا شاهدیم که عناصر لباس شخصی و گروههای فشار اقدام به تهدید و حمله به دفاتر مطبوعاتی مینمایند و پس از آن چنانچه این ارعاب مؤثر نیفتد قوه قهریه جنبش کار خود را به اتمام می رساند.
به کارنامه درخشان جنبش فاشیستی ذوب در ولایت با هم نگاهی میاندازیم؛
آتش زدن کتابفروشیها
حمله به دفاتر مطبوعاتی
حمله به تجمعهای سیاسی با کابل و پنجه بوکس
تهدید کردن اساتید و دانشجویان به شمعآجین نمودن
آوردن دار و کشاندن نیروهای مسلح به دانشگاهها
وبه گروگان گرفتن توریستهای خارجی
جنبش فاشیستی ذوب در ولایت همواره با تهدید به مرگ و یادآوری نمودن "نواب زنده است!" به جامعه اعلام مینماید که؛ ما مصلحت جامعه و شما را بهتر از خودتان "تشخیص" میدهیم پس یا به "راه راست" که همان راه "مصلحت" است بیائید وگرنه با چماغ میبریمتان ...
اما خشونت درمان بیچارگی است و درد بی درمان فروپاشی قدرتهای دیکتاتوری است.
خشونت، خشونت است. قانونی و غیر قانونی. تئوریزه شده و غیر تئوریزه شده هم ندارد و از بذر خشونت ثمری هم جز خشونت برداشت نمیشود. در دنیای مدرن نیز هیچ کسی حق ندارد به صرف اینکه خود را حق و مکتبی و ولایتمدار و...بداند دیگران را باطل انگارند و دست به خشونت بزند و در صدد حذف مخالفات خویش برآید.
چرا که اگر اینچنین شود بیشک به دروازهای وارد شده است که روزی موسولینی و هیتلر و صدام وارد شدهاند. دیکتاتورها گرچه یکی بعد از دیگری میآیند ولی دیری نمیپاید که یکی بعد از دیگری میروند و جنبش فاشیستی ذوب در ولایت نیز از این قاعده مستثنی نخواهد بود.
نظرات