گزارشي از يك منبع كاملا پرت
چندی پیش تارنمای روشنگری که البته چنین سهل انگاری مطبوعاتی ای با توجه به آشنایی که از ایشان دارم بعید می نمود مطلبی بی نام و نشانی منتشر نموده است با نام : «جلسات جدید آقای آهی و سلطنت طلبان و اعضای اکثریت...» . از بد حادثه و اینطور که این روزها ظاهرا مد شده است هرکسی که می خواهد نامی بدست آورد ابتدا لگدی به دیگران میزند٬ این فرد مجهول الهویه هم پس از لگد پراکنی ٬ با سناریو بافی و دائی جان ناپلئون ماآبانه آسمان و ریسمانی را بهم بافته است و دست آخر خود نیز ندانسته که چه می خواهد ، با ائتلاف مخالف بوده است و یا با جمهوری اسلامی ؟ از آمریکا گلایه داشته است و یا از نیروهای اپوزیسیون ؟ ورای غلطهای فاحش املایی در متن و نامها که چیزی حدود شانزده مورد می باشد و نمره املاء نویسنده گمنام را به چهار می رساند ! نکاتی بوده است که قابل پاسخگویی است .
این نویسنده که همکاران مطبوعاتی در تارنمای روشنگری بنا به اعلام خودشان اعتماد بالایی هم به ایشان دارند متاسفانه و در کمال تعجب باید اعلام کنم که نه چندین متر بلکه چندین فرسنگ از ماجرا پرت می باشند و کاملا روشن است که نتایج غلطی از فال گوش ایستادنهای اینترنتی بدست آورده اند ؛ گفته اند اینجانب به همراه دیگر کوشندگان سیاسی ای ٬ همچون آقایان شهریار آهی ، سازگارا، حسین باقرزاده، کامبیز روستا، عبدالستار دوشوکی وخانم ها رویا طلوعی و ویکتوریا آزاد، خانم و آقای عبقری از ژانویه امسال درگیر پروژه ای عشقی سیاسی بنام « کنگره ملی ایران » می باشیم ؟! که ورای نفی و اثبات این مقوله در این فرصت من فقط و فقط به سهم خود جوابگوی شبهاتی که این« سرباز گمنام » مطرح نموده اند و نام منرا نیز آورده اند جواب می گویم و کاری هم به مابقی اسامی که البته تعدادی از آنها را هم اصلا نه دیده و نه تا بحال شنیده ام نداشته و ندارم .
ضمنا پیشاپیش به این نویسنده عزیز یادآور می شوم که بسیار از اطلاعاتشان غلط است و برای آنکه هم ایشان و هم دیگران آگاه باشند باب گفتگو باز است و آمادگی داشته و دارم البته به شرط آنکه اگر ایشان بخواهند از غلاف گمنام بودن بدر آیند تا هم من و هم دیگران طرفمان را بشناسیم و هم بتوانیم به شفاف سازی پیرامون آنچه که ایشان به آن اعتقاد دارند و هم آنچه که ما بدنبال آن هستیم بپردازیم وگرنه متکلم وحده بودن هنری نیست !
بسیار عزیزان و خوانندگان مرا نیک می شناسند با گذشته و حال من آشنایی داشته و البته با آنچه که این روزها نیز دنبال می نمایم آشنا می باشند ، از آنزمانی که جان خویش را در خطر دیدم و از ایران خارج شدم تا بحال دو وظیفه و رسالت برای خویش نینگاشته ام اول افشاگری و رسوای این نظام پوسیده و رسوا ودوم آنکه تلاش برای ایجاد ائتلافی فراگیر و موثر در میان نیروهای مخالف جمهوری اسلامی برقرار سازم .
در این میان و با امیدواری و سرمایه گذاری بروی حداقل ها چه بصورت فردی و حقیقی و چه بصورت جمعی و حقوقی در کنار دیگر هم اندیشانم در " فدراسیون دانشجویان مدافع صلح و حقوق بشر " کار رایزنی وگفتگو با تمام احزاب و سازمانها و کوشندگان سیاسی را آغاز کرده ، گستره این گفتگوها و از آنجا که شعار ما اتحاد و ائتلاف بود از میان اردوگاه جمهوری خواهان که خود را متعلق به آن خط فکری می دانم آغاز شده و از میانه مشروطه خواهان و سلطنت طلبان گذشته و حتی به سازمان مجاهدین خلق نیز رسیده است ، حال در این فراخوان گروهی همچون مجاهدین ما را به دشنام و اتهام جواب دادند و گروهی نیز همچون آقای رضا پهلوی به تائید و گروهی نیز همچون دوستان موسوم به اکثریتی ها به تعامل در این میان برخواستند . البته جای بسیار امیدواری و شادمانی است که بحث ائتلاف و ایجاد جبهه ای مشترک این روزها به گفتمانی غالب تبدیل شده است و همه جناحها وسازمانها و گروه های سیاسی و هرکدام بنا به قرائت و بضاعت خویش برای ایجاد آن تلاش می نمایند .
حال نویسنده محترم ، اینجانب و دیگر دوستانی را این روزها در جلسات حضوری و اینترنتی بدنبال ایجاد وفاق و کنگره ملی هستند را به باد اتهام و خیانت و زراندوزی گرفته اند از چه گلایه داشته اندجای تعجب دارد ؟ اگر از ائتلاف و گرد همایی نیروهای مخالف جمهوری اسلامی شکوه دارند که خوب اصل ماجرا روشن می شود و خدا ایشان و همه هواداران نظام پوسیده جمهوری اسلامی را هدایت کند .
در همان مقال آورده اند که چطور این افراد نظام را سرنگون را سرنگون نمایند ؟ جواب ایشان واضح است نه به ضرب بودجه دولت آمریکا که همه می دانند بودجه کذایی حتی کفاف ساخت یک فیلم سینمایی را هم درخود آمریکا نمی دهد و فقط به نظر من برای به هول ولا انداختن فرصت طلبانی همچون ایشان است ، و نه به ضرب قطعنامه و ضرب الاجلهای بیهوده آمریکا وشورای امنیت و نه جنگ و تحریم این مهم صورت میگیرد ! راه حل سرنگونی این نظام فقط و فقط در کف مشتهای ملت ایران است و بس ، این نظام و خانه ملایان پوسیده تر از اینهاست وخانه از پای بست مدتهاست که ویران است و اگر بود آلترناتیوی فهیم و متحد که متاسفانه هنوز در پس گذشت بیست و هشت سال از حیات جمهوری اسلامی شکل نگرفته است ما خیلی وقتها پیش طعم آزادی و دموکراسی را در میهنمان می چشیدیم . در جایی دیگر نیز از قول طراحان اولیه فراخوان رفراندوم ایشان آورده اند که عده ای از هواداران رژیم از ابتدا به درون این طرح رخنه کرده اند و آنرا در دست گرفته اند و من احساس می کنم تمام این آسمان ریسمان بافتنها فقط برای دامن زدن به این سخن بی پایه و اساس بوده که فراخوان رفراندوم را طرحی آلوده جلوه دهد ! ایکاش این نویسنده محترم بجای آوردن لفظ برخی طرفداران سابق رفراندوم سازگارا نام می آوردند که چه کسی این کلام را گفته ؟ فراخوان رفراندوم از ابتدا نه در کف فرد و گروهی بوده است و نه امروزه در قبضه جریان خاصی است !
از همه اینها که بگذریم راستی مگر چه شده است که امروز حرف از ائتلاف و آزادی و حرف از همه پرسی و برابری اجتماعی ممنوع است و تاوانش حمله های اینچنینی است ؟ این نویسنده نا آگاه و غافل بارها و بارها گفته است که آن جمع که نام مرا نیز آورده است یا جویای پست و نام هستیم و یا جویای نان ! من به سهم خود این نان و پست و نام را به ایشان می بخشم تا دست کم جرائت داشته باشند تا عقاید خویش را حداقل با نام منتشر کنند و کمترین تلاش را برای شفاف سازی و بیان صداقتشان به خرج دهند . اما ایشان و همه آنها که تلاش برای برگزاری ائتلافی فراگیر در میان نیروهای اپوزیسیون و در نهایت برقراری رفراندوم را آب در هاوانگ کوبیدن می دانند را بدانند که ما از این راه خسته نخواهیم شد و آرام نخواهیم گرفت مشتی فعال سیاسی و دانشجویی شوریده هستیم که عهد بسته ایم تا بر پای این بیرق آزادیخواهی که در دست داریم بایستیم . پس می ایستیم ، می ایستیم و هراسی از برچسبهایی که اینروزها به ما می زنند نیز نداریم. از کسی طلبی نداریم وکینه ای هم از کسی بدل نخواهیم گرفت ، در دل این ملت دیگر جائی برای مشکل و خصومت شخصی نمانده است ملتی که بیست و هشت سال آزادیخواهی را آموخته اند چگونه میتوانند دل به کینه شخصی و مشکلات خانوادگی و خصوصی بدهند ؟مگر از بین رفتن آزادیهای سیاسی و اجتماعی سرکوب همه جانبه مردم پایمال کردن حقوق زنان گسترش فقرو بیکاری اعتیاد و فحشا و ازبین رفتن ارزشهای والای انسانی دیگر جائی برای کینه و عداوت شخصی هم برای این ملت باز گذاشته ؟
ما تا استقرار آزادی در میهن عزیزمان از پای نخواهیم نشست و اگر ما را هم از پای در آورند اما دغدغه ها و فریادهای ما جاودانه خواهد ماند چراکه این دغدغه ها ماندگار است و پس از ما نیز می ماند و بار دیگر شهر و کشوررا به انقلاب وا می دارد . این شعله ای که در سینه های دانشجویان و ملت است و قول می دهم که روز به روز فروزانتر خواهد شد و می بینید که هر روز از یک کوی و برزن و دانشگاه و خیابان و شهر سر می کشد و می گذرد و می گذرد و از مانیز شاید خاکستری خواهد ساخت اما بی شک بهار زیبایی را ارمغان خواهد داد .