جمهوری اسلامی عليه مطبوعات

حادثه ی بحث انگیز توقیف ضربتی هیجده روزنامه در یک شب در آغازین روزهای سال 1379 را کمتر کسی هنوز از یاد برده است. از ابتدای سال 1376 تا به حال نیز بیش از یکصد و بیست روزنامه، هفته نامه و ماهنامه در محاق تعطیلی و توقیف قوه قضائیه جمهوری اسلامی درآمده است. امری که باعث به زندان رفتن ده ها روزنامه نگار و فعال عرصه ی سیاست و اجتماع و بیکار گشتن حدود دو هزار پرسنل فرهنگی و تحریریه و فنی عرصه ی مطبوعات گشته است.غالب احکام توقیف و محاکمه مطبوعات از سوی حلقه ای در قوه قضائیه صورت می گیرد که به «حلقه ی حقانی» قوه قضائیه اشتهار داشته است. این حلقه در قسمتی از دادگستری تهران (مجتمع قضائی ویژه کارکنان دولت به ریاست محسنی اژه ای) و دادگاه ویژه روحانیت لانه داشته و دارد.
بحث توقیف و برخورد با مطبوعات درست از زمانی آغاز شد که خاتمی، روحانی میانه رویی که با شعارهای نسبتا لیبرال منشانه به ریاست جمهوری رسید، شعارهایی از جمله در مورد تقویت نهادهای مدنی و آزادی مطبوعات، داد. بعد از این بود که نهادهای مستقل از حاکمیت و از جمله مطبوعات توانستند در نیمچه فضای بازی که به وجود آمد، قد علم کنند و برای مدت کوتاهی هم که شده حرف خود را به گوش مردم برسانند. شواهد حاکی از آن هست که این نهادها و این مطبوعات مستقل هرگاه به وظیفه ی اصلی خویش عمل کردند، دشمنی با آن ها بیشتر شده است. برای مثال به خاطر ان که در بهمن سال 1378 در انتخابات پارلمان ششم، همین مطبوعات با فعالیت خویش مانع از راه یابی هاشمی رفسنجانی و ایادی اش به مجلس شورا شدند و نمایندگانی را معرفی کردند که «قول» دفاع از مردم را می دادند، با مطبوعات مستقل آن چنان برخوردی شد که در یک شب هیجده روزنامه توقیف شد. امری که همگان آن را کودتا بر علیه مطبوعات خواندند و در یک شب بیش از دو میلیون خواننده را از مطبوعات محروم کردند.چرا این برخوردها با مطبوعات می شود؟ و به راستی حلقه حقانی چه خصومتی با مطبوعات دارد؟ آیا آن ها از «تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب» (اتهام همیشگی مطبوعات) نگرانند و یا چیز دیگر؟پاسخ این سوال را به نظر من باید در کارکردی که تا به حال مطبوعات مستقل از حاکمیت داشته اند، جستجو نمود.مطبوعات مستقل و یا به تعبیر حلقه ی حقانی «روزنامه های زنجیره ای» بیشتر می کوشند تا «جنبش دموکراسی خواهی در ایران» را فعال نمایند و با ایجاد «ساختار رقابت حزبی» نظام و حکومت را «پاسخگو» نمایند. از نظر حلقه ی حقانی هم این نظرات، نظرات شرعی و اصیل نیست و این نظرات ارمغان استکبار و دشمنان اسلام و انقلاب می باشد که توسط «مشتی قلم به دست مزدور و عامل اجانب» در ایران تبلیغ می شود.
برای شناخت بیشتر «حلقه ی حقانی» و علت کودتایش علیه مطبوعات، باید کمی به عقب برگردیم و به آغازین روزهای رهبری علی خامنه ای برسیم، یعنی درست زمانی که بعد از فوت آیت الله خمینی، این حلقه بیشتر فرصت عرض اندام پیدا نموده و عرصه را بر فعالیت خویش فراخ دید. در همین ایام بود که آن ها ایده ی حکومت مطلق و بسته ی خویش را با نام «اسلام ناب محمدی» عرضه کردند. اما در کمال تعجب، اقبال و علاقه ای از سوی مردم نسبت به این ایده نشان داده نشد. چرا که هم رهبری کاریزمایی وجود نداشت و هم انقلاب از مرحله ی شور گذشته بود و زمان شعورگرایی فرا رسیده بود تا فضای شور و حال دهه ی شصت. اما هر چه که بود حلقه ی حقانی به همراه طیف گسترده ی محافظه کاران بنا بر تحقق و اجرای ایده ی خویش گذاشته بودند. هاشمی رفسنجانی در کسوت ریاست جمهوری با لقب سردار سازندگی، بدون کوچکترین اعتنایی به توسعه ی سیاسی، سخت مشغول رونق اقتصادی و بزک کردن جامعه به اتوبان و سد و کارخانه و پالایشگاه و برج و… بود و علی خامنه ای هم در کسوت رهبر به لقب «مقام عظمای ولایت مطلقه ی فقیه» خویش سرمست. در همین حال، حلقه ی حقانی ابتدا به وزارت اطلاعات به سرکردگی علی فلاحیان و سپس قوه ی قضائیه به سرکردگی محمد یزدی رسوخ نموده، پس از آن صدا و سیما را تسخیر نمودند.بخشی از نیروهای چپ مذهبی که مبلغ اندیشه ی اقتصاد باز بودند، به قهر روزه ی سکوت گرفتند و کنار کشیدند و در این جا بود که مجلس نیز (پارلمان چهارم) به صورت تام و تمام به دست آن ها افتاد. این سال ها، سال های بیش از هشتاد قتل مشکوک، رشد سی درصدی تورم و به آتش کشیده شدن کتاب فروشی ها و برچیده شدن تجمعات در دانشگاه ها همچون سخنرانی دکتر سروش و … بود و بس!
در این جا بود که عمر دولت هاشمی رفسنجانی رو به پایان می رفت اما جریانی فکری در دامانی غیر از دامان حکومت و حاکمیت با اندیشه های سکولار و دموکراسی خواهانه در مقابل تک حلقه ی حقانی در حال زایش و شکل گیری بود.سه حلقه در برابر حلقه ی حقانی شکل گرفته بود. حلقه ی اول، جمع کسانی بودند که به نوعی از کارگزاران اولیه ی انقلاب و نیروهای مذهبی تاثیرگذار بر جوانان قبل از انقلاب بوده که به حلقه ی «نیروهای ملی – مذهبی» معروف می باشند. اینان گرچه خود از پایه گذاران جمهوری اسلامی بودند، اما پس از تشکیل اولین دولت به رهبری مهدی بازرگان چندی بعد کنار گذاشته شدند و با لقب «غیرخودی» در حاشیه ی حکومت قرار گرفتند. حلقه ی فوق با حضور چهره هایی همچون سحابی، یزدی، پیمان، بسته نگار و ملکی و… اقبال خوبی در بین دانشجویان و قشر روشنفکر جامعه یافتند.حلقه ی دوم جمع شاگردان دکتر سروش و تیم مطبوعاتی شمس الواعظین بودند. از یک طرف دکتر سروش راه را با مبانی های قبض و بسط تئوریک خویش در شریعت می جست و بر آشتی فلسفه و دین تلاش می کرد و از طرف دیگر نیز شمس الواعظین و تیم مطبوعاتی اش در «کیان» راه را برای انتشار این «مفاهیم جدید» فراختر می نمود. اکبر گنجی از دیگر تاثیرگذاران این حلقه بود که در موسسه معرفت و پژوهش و صراط سخنرانی های سروش را یکی پس از دیگری به انتشار می رساند و با مقالات خویش در کیان «طرحی نو» در می انداخت.حلقه ی سوم را باید در «مرکز مطالعات استراتژیک» و «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» یافت. در میآن افرادی همچون سعید حجاریان، عباس عبدی، محسن آرمین، هاشم آقاجری و… این حلقه سخت در پی مطالعه و اجرای «توسعه ی سیاسی» و جناح بندی سیاسی در ایران بود.دوم خرداد 1376 نقطه ی برخورد این چهار حلقه به همدیگر بود. حلقه ی حقانی شکست سختی خورد. حلقه ی نیروهای ملی – مذهبی گرچه بار دیگر فرصت حضور نیافت، اما به سرعت در دو حلقه ی دیگر ادغام شد و حلقه های دوم و سوم نیز با تکمیل کردن خویش، محمد خاتمی را، از میآن همان چپ های مذهبی که هشت سال روزه ی سیاسی گرفته بودند را به کرسی ریاست جمهوری رسانیدند.از فردای دوم خرداد 76، طیف گسترده محافظه کاران و از جمله حلقه ی حقانی با فریاد این که «هیچ چیز عوض نشده»، به انتظار سقوط خاتمی ماندند.اما پیش بینی ها درست از آب در نیامد و نه خاتمی سقوط کرد و نه یارانش. اینجا بود که حلقه ی حقانی با استفاده از پست هایی که در آن ها لانه کرده بودند، فشار را آغاز کردند.در سرتاسر این داستان، پررنگ ترین نقش ها را در مطبوعات یافتند و برخاسته از همان فضای 90 متری نشریه ی «کیان» که هر کدامشان غولی شده بودند، اکبر گنجی سخت مشغول تاباندن نور به هشت سال ریاست تاریک هاشمی شد، شمس الواعظین و سازگارا «اولین روزنامه ی جامعه ی مدنی ایران» را راه اندازی نمودند. عماد باقی و کدیور و… بار دیگر اندیشه های مذهبی و از جمله آرای آیت الله منتظری و… را کنکاش می نمودند و…فرمان حمله از همان مجتمع قضایی ویژه آغاز شد. ابتدا جامعه و بعد توس و بعد خرداد و بعد نشاط و بعد صبح امروز و همین جور به پیش تاختند تا این که نام جمهوری اسلامی را به «بزرگ ترین زندان مطبوعات» تغییر دادند!حادثه ها یکی پس از دیگری می آمدند، قتل های زنجیره ای، حادثه ی کوی دانشگاه، انتخابات مجلس، ترور سعید حجاریان، کنفرانس برلین، ماجرای نوار افشاگری های نگارنده و…در پی هر حادثه بود که فشار بر گلوی مطبوعات مستقل از حاکمیت بیش از پیش فشرده می شد و به دنبال آن یکی پس از دیگری توقیف و برچیده می شد تا ان که مطبوعات به گفته ی علی خامنه ای «پایگاه دشمن» نام گرفته و در یک کودتای ضربتی در یک شب تمام آن ها برچیده شد و بعد از آن هرگاه محافظه کاران در پی اقدامی بودند، ابتدا این چشم و گوش را بستند. به عنوان مثال در همین انتخابات اخیر مجلس قبل از آن که رقابت انتخاباتی را آغاز کنند، ابتدا «شرق و یاس نو» را در محاق توقیف برده و سپس بازی را شروع کردند!به سوال اول این نوشتار بازگردیم، «چرا خشک مغزان محافظه کار با مطبوعات در مخالفتند؟» برایمان مسلم شد که هدف اینان مبارزه با «نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی» نبوده است، چرا که به عنوان مثال روزنامه ای همچون روز نو و یا ملت در همان شماره ی اول و یآ همچون «آئینه جنوب» در همان پیش شماره های خود توقیف و برچیده شدند و هنوز فرصت نشر نیافته بودند، چه رسد به نشر اکاذیب. پس پر واضح است که خشک مغزان و از جمله ی آن ها «حلقه ی حقانی» اساسا با رسالت اصلی مطبوعات مستقل از حاکمیت که همان «گردش آزادانه ی اطلاعات» و اندیشه و «پاسخگو کردن حکومت» می باشد مخالفند و بر همین اصول است که در طی این مدت این مطبوعات بوده اند که همیشه مستحق ضربه های کاری قوه قضائیه شده اند.جنبش اصلاحات و اصلاح پذیر کردن جمهوری اسلامی و «توسعه ی سیاسی» که بیشتر به توسط همان حلقه ی سوم دنبال می شد، با شکست سختی این روزها مواجه شده است و از همین روست که یکی پس از دیگری با استعفای خویش از پارلمان و دولت راه خروج از حاکمیت و اعتراض بر می گزینند، ولی جنبش مطبوعاتی مستقل از حکومت همچنان نیمه جان و لنگ لنگان وظیفه «اطلاع رسانی» خویش را انجام می دهد، همین حلقه بوده که تا به امروز با قبول تمامی هزینه ها در مقابل حلقه ی حقانی ایستادگی کرده و ایده ی «اسلام ناب» و «ولایت مطلقه» وی را از ایده ای پوچ و توخالی معرفی کرده است. آیا این حلقه نیز خاموش شد؟

پست‌های معروف از این وبلاگ

! وطن و تن

شبهای احیا و احیای ایمان

آیا بشار اسد در ایران است ؟