سلطنت طلبان ديني و لائيك
دست در دست هم دهند به مهر ميهن خويش را كنند اشغال!
بر طبق مشيت خدا شاه آمده و بنده اي را نشايد كه "سر از كمند اطاعت"او پيچد. آفريدگارعالم افراد بني آدم را از نروماده خلقت كرده و بعدازآن يكي را تاج سروري برسرنهاده ودرروي زمين شبيه به جانشين ازبراي خود قرار داده اورا مالك الرقاب سايربندگان كرده وبرتخت "آتيناه ملكا عظيما"(وبه آنها سلطنتي بزرگ داديم سوره نساءآيه54) نشانده و ديگري را ريسمان مذلت و خواري درگردن نهاده و بنده سايربندگان كرده ودر شان او "عبدامملوكالايقدرعلي شيئي"(بنده مملوكي كه قادر بر هيچ نيست. سوره نحل آيه 75)خوانده نه اين را شايد كه با اين مهانت و خواري سرازكمند اطاعت پيچد و زبان به ناشكري دراز كند ونه آن را سزد كه درمقام كفران نعمت تعدي و ظلمي به اسيران زيردست خود كند. حق تعالي چنان كه پادشاهان را از براي محافظت دنياي مردان و خواست ايشان از شرمفسدان قرار داده پس علما وغير علما به آن محتاجند. همچنين علما را هم از براي محافظت دين مردم و اصلاح دنياي ايشان در رفع دعاوي و مفاسد و اجحاف و تعدي و تجاوزاز راه حق كه باعث هلاكت دنيا و آخرت مي باشد قرار داده ....
آري! مداحي و ثنايي كه در بالا ذكر شد نه از سوي شاه بود و نه از سوي سلطنت طلبي مملوك بلكه گوشه هايي بود از" ارشاد نامه ميرزاي قمي" نوشته فقيه پرآوازه حضرت آيه الله العظمي حسين قاضي طباطبائي!
با نگاهي به آرا و انديشه هاي علماي اسلام و سابقه مبارزاتي ايشان آنچه مستفاد مي گردد اين حقيقت است كه ايشان هيچ گاه از سلطنت و تاج و تخت بيزار نبوده همچنانكه ميدانيم شيخ فضل الله نوري وآيت الله كاشاني و... اينان نیز هيچگاه كليت واساس تاج و تخت را زير سئوال و شماتت نمي گرفته بلكه مخالفت ايشان ازآن ناحيه بوده كه ميگفتند درعصرغيبت امام زمان سلطنت يا بايد دراختيار فقها باشد ويا اينكه شاه ه با روحانيت عمل كند وگرنه آن شاه غاصب مقام تاج و تختي است. از اينرو با هرپديده اي هم كه نشاني از تلاش براي تضعيف سلطنت يا محو آن داشته باشد مخالف بودند و آنرا در دم خفه ميكردند.
به عنوان مثال شيخ فضل الله نوري در كشاش محدود نمودن شاه و جنبش مشروطه فرياد مخالفت و واسلاما بر آورد و مشروطه را « فتنه بزرگ آخر الزمان» مي خواند. و از بالاي منبر خروش آورد كه : اي عوام! اگرهدف مشروطه طلبان تقويت دولت اسلام است پس چرا اينقدر سعي در تضعيف سلطان اسلام پناه داشته؟ چرا به همه نحو تعرضات احمقانه نسبت به سلطان مسلمين مي كنند؟ الحق كه شاه چقدر حلم و برد باري و رعيت پروري فرموده اند تمام اين مراتب را ديده صبر فرمودند .... بحمدالله كه شاهنشاه ما مسلمانان هم به حكم اسلام صبررا به كنار گذاشتند ودركمال متانت مطالبه معدود قليلي از مفسدين معلوم الحال را فرمودند ...بحمدالله ولي امر مسلمين مفسدين را دستگير كرده و خانه نشين فرمودند....(شيخ فضل الله نوري صص68-69)
و همچنين بود كه هنگاميكه رضا خان وارد صحنه سياسي ايران گرديد وعزم تغييرنظام ازشاهنشاهي مطلق به جمهوري نموده بود آيه الله مدرس مبدع تئوري "ديانت ما عين سياست ما و سياست ما عين ديانت ما" علم مخالفين جمهوري را بر دوش گرفت و درمجلس فرياد برآورد كه: « اين مجلس مشروطه است هر كس عقيده اش مخالف قانون اساسي و طرفدار جمهوري است بايد چشمش كوراز در برود بيرون .»( نطقها و مكتوبات سيد حسن مدرس - انتشارات ابوذر ص 96)
رضا شاه و اطرافیانش سخت بدنبال آن بودند تا نظام ايران را جمهوري نمایند اما مدرس مخالف بود و الساعه نماينده اي (رحيم زاده صفوي ) را به اروپا نزد احمد شاه مي فرستد و اورا تحريك مي نمايد كه هر چه سريعتر تا بساط تاج و تخت درايران از دست نرفته به ايران باز گرد!
اما رضا شاه موفق مي شود و نهايتا روز يكشنبه 5 آذر 1302 مجلسس موسسان را در تهران تشكيل مي دهد و بي شك مذاكرات پشت پرده كارخودش را ميكند و مجلسس موسسان سلطنت را به رضاخان و اعقاب و اولاد ايشان واگذار مي كند چراكه هرچند كه مدرس خود بواسطه بیماری در آن جلسه تشريفاتي حضور نمي يابد بلكه تمامي دوستان مدرس و علماي دوران همچون ميرزا هاشم آشتياني، حاج سيد ابوالقاسم كاشاني، سيد محمد بهباني، امام جمعه خويي، حاج آقا جمال اصفهاني، ضياءالواعظين حائري زاده، آيه الله كازروني، احتشام زاده، شيخ محمد علي تهراني، حاج آقا اسماعيل عراقي، شيخ الاسلام ملايري، آيت الله زاده خراساني، آيت الله زاده سبزواري و همچنين فقيه پر آوازه آيه الله حاج ميرزا حسين نائيني در آن مجلس حضورمي يابند و بشدت ازرضا شاه و مقام منيع سلطنت دفاع مي نمايند.
در تمامی طول حکومت پهلوی اول نیز هرگاه كه باز فرياد جمهوريت داده مي شد دوباره روحانيت مبارز به صحنه مي آمدند پس از كودتاي 28 مرداد 1332 مخبر روزنامه المهدي ازآيت الله كاشاني مي پرسد كه نظرتان راجع به نظام جمهوري اي كه دكتر مصدق دارد چيست و ايشان مي گويند كه :« مصدق 4 ماه است كه دارد براي اخراج شاه تلاش مي كند ولي من به شاه نامه نوشتم وگفتم كه ازمسافرت خودداري نمايد و شاه هم منصرف شده است وبا عزت ومحبوبيت روز بعد بازگشت. در اينجا ملت شاه را دوست دارند و رژيم جمهوري مناسب ايران نيست.»(مجموعه اي از مكتوبات سخنرانيها و پيامهاي آيت الله كاشاني - ج4 انتشارات پخش ص 28)
زمان ميگذرد وميگذرد و اينبار قدرت نه بصورت اشتراكي بلكه تام و تمام و مطلق بدست روحانيون مي افتاد. و اينبار بجاي تاج و تخت، عمامه و بيت صاحب منصب ملت و ايران مي گردند. خدا شاه ميهن رنگ مي بازد و خدا قرآن خميني كليت نظام مي گردد. وقرائتي سلطنتي ازامامت واسلام بنام " ولايت مطلقه فقيه" باب مي گردد.
موافقان ومخالفان تاختند وتاختند اما همچنان ولايت مطلقه فقيه فصل الخطاب است و حكم حكومتي مي دهد و مقابل هشتاد ميليون ايستاده است.
و اكنون در حالي ربع قرن ازعمر جمهوري اسلامي به حكمراني روحانيت مي گذرد كه فشارهاي بين المللي و خيزشهاي داخلي افزايش يافته جنبش كهنسال دانشجويي بهمراه ديگر اقشار فرهيخته و دموكراسي خواه ملي ايران به قيام برخواسته و خواستار تغيير نظام و برگزاري يك رفراندوم آزاد مي باشند.
در اين مقطع حساس وسرنوشت سازوتاريخي بار ديگر ما شاهد در كنارهم قرار گرفتن اين دو جريان فكري هستيم ودر كمال تعجب مي بينيم كه اگر در گذشته روحانيت براي حفظ اقتدار شاه و سلطنت به ميدان مي آمدند اينبار سلطنت طلبان لائيك براي حفظ تاج و عمامه به ميدان آمده اند.
* * *
چندي پيش طرحي از سوي كارگزاران دیپلماسی آمريكا مطرح گرديده بنام« طرح مارشال» كه بايد بهرحال خاور ميانه يكدست شود و مشكل اول اعراب و اسرائيل بوده لذا مسئله صلح اعراب و اسرائيل دراولويت و دستور كار قرارگرفته تا بعد از آن نوبت به ايران خواهد رسيد منتها در خلاء زماني كه صلح اعراب و اسرائيل بايد انجام گيرد چانه زني و رايزني براي استقرارنظام سلطنتي لائيك با يكسري ازمحافظه كاران پيشرو يا نوين (همان سلطنت طلبان ديني ) انجام گيرد. اما عمال سلطنت ديني داخلي اكنون كه تغيير ذائقه ملت ايران را يافته اند در پي انگاره ها و مولفه هاي بكر و جديدي مي باشند نمونه بارز و متقن آن جلسه اخير الوقوع حزب كارگزاران سازندگي به امامت معنوي اكبرهاشمي رفسنجاني مي باشد كه در ويلاي لواسان برگزارشده است. درجلسه فوق آنچنانكه بعضي منابع موثق خبرداده اند وخبرآن نيز حتي به روزنامه هاي داخل كشورنيررسوخ نموده ( روزنامه اعتماد مورخه يكشنبه 18/3/1382 ) اين جماعت همچنانكه ذكر هم شد به ليدري هاشمي رفسنجاني يعني طيف كرماني هاي اين حزب در نظر دارند ضمن توقف و اعلام انحلال حزب كارگزاران سازندگي با ملغي نمودن تمام عضويت هاي اعضاي فعلي يك جريان سياسي جديدي را با نام و مرام جديد راه اندازي نموده كه در آن به هيچ وجه انگاره هاي ديني وجود نداشته و به صورت لائيك فعاليت نمايد. لازم به ذكر است كه در همين جلسه دبيركل و به عنواني طيف اصفهاني هاي اين حزب به دبیرکلی غلامحسن كرباسچي با اين موضوع مخالفت نموده و حتي به نشانه اعتراض جلسه فوق را ترك گفته. البته گذشته نشان داده كه در حزب كارگزاران سازندگي حرف حرف هاشمي و به روايتي طيف كرماني هاي آن مي باشد. گواه اين مطلب آنكه متعاقبا عليزاده طباطبايي سخنگوي حزب كارگزاران سازندگي در مصاحبه اي ضمن تائيد اين مسئله تغييرات فوق را لازم و حتمي دانسته .
* یادداشت فوق با اندکی تغییر در روزنامه مشارکت 25/3/1382 منتشر شد .
نظرات